𝘉𝘦𝘢𝘶𝘵𝘪𝘧𝘶𝘭 𝘦𝘺𝘦𝘴, 𝘉𝘦𝘢𝘶𝘵𝘪𝘧𝘶𝘭 𝘭𝘪𝘦𝘴
"هیچ شنیدی که میگن چشم ها نمیتونن دروغ بگن؟ حقیقت نداره! تنها قاعدهای که اینجا صدق میکنه اینه که هر چی چشم ها زیباتر باشن، دروغ های زیباتری هم میتونن بگن!"
"هیچ شنیدی که میگن چشم ها نمیتونن دروغ بگن؟ حقیقت نداره! تنها قاعدهای که اینجا صدق میکنه اینه که هر چی چشم ها زیباتر باشن، دروغ های زیباتری هم میتونن بگن!"
شاهزاده ناخدای کشتی سلطنتی رو تبعید میکنه به جزیره شخصی خودش. مرد دریاها غمگین و عصبی، هر روز لابهلای صخرهها میشینه تا لمس امواج وحشی، خاطراتش رو براش زنده نگهداره.
ziam 1shot / mafia gender افراد مافیای مخوف جنوب، لیام پین، بیشتر از یکسال در تعقیب اون بودن؛ ناشناسی که توی تک تک معاملههای اخیر اون باند پنهانی حضور داشت و بعد از هر معامله خیلی حرفهای مثل یه سایه توی تاریکی شب محو میشد! قسمت عجیب داستان این بود که چند بار جون لیام رو نجات داده یا اینکه دشمنهاش رو از پا در آورده...
در تاریکترین نقطهی جهان هستی، جایی که پژواک پلیدی و خندههای کریهانهی دیوان و شروران هراس بر دل هر موجود زندهای میانداخت، درست همانجایی که شیطان ایستاده بود، گل بابونه ای سر از خاک در آورد.
_اگر یه روزی سرعت من و به کشتن داد گریه نکن ، چون باعث شادی من بوده. + توی دنیا سه تا چیز هست که برای من اهمیت داره ؛ ماشین ، خونه و خانواده.
وقتی که اون ماسکش رو برداشت اتفاقات زیادی افتاد. اما تنها چیزی که لیام میتونست ببینه چشمای عسلی اون بود و از همون موقع همه چیز عوض میشد. لیام مطمئن بود زندگیش قراره عوض بشه.
-OneShots + Smut- ◁این بوک شامل "وانشات" و "وانشات+اسمات" زیام است. ❌ وانشات یا اسمات هایی با موضوع «تریسام، تجاوز، خیانت» در بوک قرار نمیگیرند! ❌
Summary: Zayn and Liam are roommates. They hate each other. (Most of the time.) This is my other fave fic from caitlin or scottmcniceass on ao3. So, enjoy!!!
• زین توی فروشگاه والمارت کار میکنه. اون دوست پسر نداره و خیلی وقته که به یه قرار نرفته. مامانش همیشه دنبال یه پارتنر برای اونه و حالا هم که برادرش میخواد ازدواج کنه، فشار از طرف اون بیشتر شده. زین میخواد که یک نفر رو پیدا کنه، ولی با درنظر گرفتن اتفاقاتی که در گذشته براش افتاده یکم سخته. اون مجبور میشه با کسی که ماما...
Ziam Good story 🙂💛❤ زود قضاوت نکنید داستانو چون ماجرا داره! یه زندگی آروم از زیام که خب مشکلاتی هم سد راهشون میشه و اونجاست که باید برای موندن و جنگیدن یا جا زدن تصمیم بگیرن!
.Ziam.Mayne.Spiritual.Fanfiction. من یه کابوس گردم, معبودِ عالم ترس! شیطانی با چشمای آبی رنگ و تاریکی محض وجودش... قراره کاری کنم تمام رویاگردها... تقاص پس بدن! روح پاک و معصوم همشون رو میبلعم... همشون... بغیر از رویای دوست داشتنیم همشون بغیر از آرزوی شیرینم...! .ففیک دارای محتوایست که شاید برای همه مناسب نباشد!. |·...
Highest ranking : #1 in fanfiction +بیا نور ها رو روشن کن اینجا خیلی تاریکه -نترس بپر +تاریکه -نترس نورت میشم بپر +بپرم اونجایی تا منو بگیری? -درست همینجام همیشه
~'ترجمه تمام آهنگ های سولوی لیام پین + آهنگ های کاور ~کاور قشنگم با هنرِ " hiva_rwy " 🤍🌱
بین همه این اتفاق ها،هیچ وقت فکرش رو هم نخواهیم کرد ذره ذره به کسی عشق بورزیم که از او بیشتر از خودمان متنفریم. مگه نه لیام؟ Ziam,Larry,Shiall # 1camilacabello(16.2.2022)
[completed] 'من نمیخوام این اعتیاد مرگبار رو ترک کنم... من نمیخوام خودم رو از گرداب عمیق اسرار تیرهام بالا بکشم؛ اما تو مخدر خماری و مسکن دردهام باش تو گرمای استخونهای یخ زدهام باش تو نور قلب تاریکم باش... '
• زین همیشه متفاوت بوده. از زمانی که یادش میاد، همیشه "مردمی" رو اطرافش میدیده. خب، اون با پدر و مادر و سه تا خواهراش زندگی میکرد و همیشه همینطور بوده. ولی یه نوع دیگه ای از "مردم" که شاید زین هرگز اونها رو ندیده، ولی همیشه کنارشن. بخش متفاوت و عجیب غریب قضیه اینه که هیچ کس به جز زین نمیتونه اونها رو ببینه. و حتی گاهی...
میتونی تصور کنی یه جایی بیدار بشی و همه آدما مرده باشن ؟ . . یعنی کسای دیگه ای هم ممکنه باشن ؟ . :) . قرار با هم بفهمیم ! . . زیام استوری داریم 💛❤ توی ژانر آخر الزمانی هم دراماتیک میتونه باشه هم کیوت هم یه جاهاییش غمگین :) هم شاید ترسناک و کوتاه احتمالا پارت های اول از پارت های مهم هستن که نیازه با دقت بخونی...
زین دست مرد رو توی دستش فشرد "خواهش میکنم آقای؟ +پین هستم، لیام پین پدر آنه _آقای پین، دختر شیرینی دارید! دست خوش ابعاد و مرطوب مرد رو رها کرد و به آنه لبخند زد [کامل شده]
کودک یتیمی که سرنوشت براش برنامه های زیادی ریخته بود توی قصر سلطنتی و دردونه شاه و ملکه بودن قشنگ بود واسش... ولی چی میشه اگه کودکی از خون و روح شاه و ملکه به دنیا بیاد؟ "این اتاق چرا پر از عکسای منه عالیجناب؟!" "من رویا هامو نقاشی میکنم لیام،گاهی هم مینویسمشون بعد میزارمش تو این اتاق و تو چه حسی داری که رویای پادشاه...
I'm not normal Because I can feel you... ___________________ #RePublish ~Ziam And a little bit of... ~Larry ~lashton ~Niall ~other couples وقتی چشمام نگاهتو گیر انداختن.. وقتی دستام دوباره لمست کردن... وقتی لبام بوسیدنت.. من برگشتم... زمانی که تنها سقوط انتظارمو میکشید. _____________❤💛____________
completed _فقط یه ساعت صبر کن و بعدش بیرون شهر همو میبینیم _نه من نمیتونم یه ساعت صبر کنم.لطفا فقط گوشیو قطع نکن.فقط بذار صداتو بشنوم _زین اینجا پر از آدمه _و اینجا پیش من هیشکی نیس لیام... خب این یه زیام استوریه و من کیارام همین
فقط عاشقم باش تا بتونم نفس بكشم... حستو تا مغز استخونم فرو ميره !
اینکه توقع داشته باشی زندگی باهات خوب باشه، چون تو باهاش خوبی مثل اینه که توقع داشته باشی ی گرگ تورو نخوره چون توام اونو نمیخوری...
اگه دنیا یه دروغ مزخرف بزرگ باشه این که من دوستت دارم یه واقعیته... . . . . زیام استوری&لیوم تاپ و همچنین زیاد طولانی هم نیست کامل شده
-بپرسم؟ اولین جمله و اولین سوالی که اون ازم پرسید... اون یعنی زین مالیک... کسی که منو سرحد مرگ میترسوند... وکسی که تاسرحد مرگ منو روز به روز دیوونه ی خودش میکرد... و کسی که به عجیب ترین شکل ممکن مهربون بود... کسی که من درواقع همین 24 سال سنی هم که دارم با نگاه کردن به صورت طلاییش جوان میشم... اون درست مثل یک آب بهشتیه...
چهار ساله همه ازش متنفرن... پدر... مادر... برادر... حتی همه ی فامیل با نگاه های پر از نفرت دلش رو به درد میارن... فقط و فقط به جرم بی گناهی... بی گناهی که تو دادگاه همه گناهکاره... تا اینکه بالاخره بعد از چهار سال غریبه ای رو میبینه که از هر آشنایی براش آشنا تره... یا شاید هم آشنایی که از هر غریبه ای براش غریبه تره...