Select All
  • LiVeta
    3.3K 487 5

    می دونم پر از کثیفی ام سرخی خون روی لباسام منزجر کنندست اما.... من رو ببوس تا تمام افکارم از بین بره و فقط روی بوسیدن لب هات تمرکز کنم تا چشم هام رو ببندم و بجای دوباره دیدن اون صحنه ها..... حس بوسمون باشه که می بینم! دست هات رو روی گوشم بزار مکان امن من تا صدا هایی که ازشون هراس دارم رو دوباره نشنوم ماسکی که روی صورت...

  • 𝑻𝒉𝒆 𝒎𝒂𝒅𝒎𝒂𝒏 𝒘𝒉𝒐 𝒃𝒆𝒄𝒂𝒎𝒆 𝒂 𝒇𝒂𝒕𝒉𝒆𝒓✔︎
    74.9K 10.1K 13

    [پایان یافته] 𖣬 𝑁𝑎𝑚𝑒 ↠𝑻𝒉𝒆 𝒎𝒂𝒅𝒎𝒂𝒏 𝒘𝒉𝒐 𝒃𝒆𝒄𝒂𝒎𝒆 𝒂 𝒇𝒂𝒕𝒉𝒆𝒓🥀 𖣬 𝐺𝑒𝑛𝑟𝑒 ↠𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆 ،𝑴𝒑𝒓𝒆𝒈 ، 𝒑.𝒍 𝒍𝒊𝒇𝒆 , 𝒔𝒎𝒖𝒕 , 𝒂𝒏𝒈𝒆𝒔𝒕 𖣬 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒↠ 𝑲𝒐𝒐𝒌𝒗 𖣬𝑤𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟 ↠ #RedQueen 𝑈𝑝 𝑡𝑖𝑚𝑒↠ پنج‌شنبه ها برای توضیحات بیشتر صفحه بعد رو بخونید 🧸

  • my daddy
    271K 32.4K 31

    با چشم های براق با پدر خوندش نگاه کرد و لبش رو گزید تا بدون لکنت حرفش رو بیان کنه × ددی یونگی نیشخندی کوچیکی زد و دستی به موهای جیمین کشید _ ددی ؟؟ به آبروی بالا رفته پرسید و لیسی به لبش زد _ این کلمه رو به همه نمی گن بچه جیمین لب هاش رو اویزون کرد و اخم کوچیکی رو بین ابروهاش نشوند × ولی م...من مییی خوام ببگم چون...

    Completed  
  • 𝐈𝐜𝐞 𝐂𝐫𝐞𝐚𝐦 𝐒𝐡𝐨𝐩|✔︎
    414K 56.5K 35

    Ice Cream Shop مغازه بستنی فروشی ᯾᯾᯾ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒚𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝒐𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔 , 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 , 𝒔𝒎𝒖𝒕 , 𝒎𝒑𝒓𝒆𝒈 تهیونگ امگایی که صاحب یه مغازه بستنی فروشیه..‌. جئون جونگ‌کوک الفایی که پدر مجرده. طی اتفاقی اونا همدیگه رو تو اون مغازه میبینن و چی میشه هانول...

    Completed  
  • DADDY IS MY UNICORN
    222K 40.5K 46

    🌈🦄- ددی؟ می‌دونستی تو یونیکورن منی؟ جانگکوک با چشمایی بیرون زده به پسر روبه‌روش نگاه می‌کنه. - ها؟ من؟ دقیقا منظورت منم تهیونگ؟ احیاناً حرفت و برعکس نگفتی کیتن؟ تهیونگ روی خزای گربه‌اش دست کشید و نچی کرد. - منظورم دقیقا خود خودت بودی ددی کوک. جانگکوک با کنجکاوی پشت میزش نشست و دست به سینه شد. - خب حالا چرا من یونیکو...

    Completed  
  • Will you be my boy again?
    352K 35K 27

    میگفتن عشق بچگانه نمی تونه پایدار باشه و هوس زودگذره ولی این دیگه چه جور عشقی بود که جئون تهیونگ بیخیالش نمیشد. جانگکوکی که بعد از سه سال همسرش رو پیدا میکنه و با چیزا غیر منتظره رو به رو میشه...

    Completed   Mature
  • 𝐃é𝐣à 𝐯𝐮 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
    364K 57.5K 35

    [در حال آپ] دژاوو حالتی از ذهن است که در آن فرد پس از دیدن صحنه‌ای احساس می‌کند آن صحنه را قبلاً دیده‌است و در گذشته با آن مواجه شده‌ است. و این همون جریان زندگی بود! آدم درست رو در زمان درست جلوی روت قرار می‌داد!... و لحظه آخری که تهیونگ داشت از کافه خارج میشد در حالی که میل وافری برای از خوشحالی فریاد زدن داشت و...

  • 𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕
    681K 92K 26

    [ کامل شده] + اسمت چیه؟ _ لوسیفر + مثل شیطان؟ پسر کوچولو در حالی که با چشم های گرد براقش به مرد خیره بود زمزمه کرد... _ دقیقا مرد نیشخندی زد و مثل پسر کوچولو آروم زمزمه کرد... + اسم من جونگ کوکه ولی من کوکی رو ترجیح میدم _ چه مخفف احمقانه ای! + احمقانه یعنی چی؟ پسر کوچولو با چشم هایی که کنجکاوی رو منعکس میکردند پرسید...

    Completed  
  • Look like a....deja vu
    11.3K 2.3K 31

    انگشت های رنگیش رو روی صورت پسر داخل نقاشی هاش کشید و نفسش رو صدا دار بیرون داد +دوباره......دوباره و دوباره تویی! با پایین گذاشتن قلمش چنگی به موهای مواج و بلندش زد و به پایین خیره شد + حتی یبار هم ندیدمت ولی صدای خنده هات، لحن گرمت و حتی نوازش انگشتات رو روی صورتم حس کنم درست.... تلخندی زد و به چشم های طلایی رنگ...

    Completed  
  • 𝗕𝗹𝗮𝗰𝗸 𝗥𝗼𝘀𝗲 ᵏᵒᵒᵏᵛ
    37.4K 6.6K 11

    𝙧𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 - 𝙛𝙖𝙣𝙩𝙖𝙨𝙮 یک عاشقانه‌ی سیاه، میان جادوگر و جادوگرکُش... ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ رز سیاه برای تو، رقص لب هام به روی لب‌هات بود. رز سیاه برای تو، نبض دلپذیر نفس‌هام زیر گونه‌هات بود. رز سیاه برای تو، عشق بود، خاطره بود، زندگی بود، اما، رز سیاه برای من، فقط یه گل سیاه، از جنس تاریکی بود..!

    Completed   Mature
  • 𝗗𝗮𝗵𝗹𝗶𝗮 ᵏᵒᵒᵏᵛ ᵛᵉʳ
    95.4K 16.2K 55

    𝙁𝙖𝙣𝙩𝙖𝙨𝙮 - 𝙎𝙘𝙝𝙤𝙤𝙡 𝙇𝙞𝙛𝙚 - 𝘼𝙣𝙜𝙨𝙩 𝗞𝗢𝗢𝗞𝗩 زیباترین مخلوق خدا درخواست انسان شدن کرد و برای تبدیل شدن به یک انسان باید نود و نه روز هویت اصلیش رو مخفی نگه می‌داشت. نباید بیشتر از سه نفر از ماهیتش با خبر می‌شدن اما درست در روز اولی که بین انسان بود، یک نفر رازش رو فهمید و مجبور شد باهاش یک پیوند ببن...

    Completed   Mature
  • FLORENCE🎻
    144K 21.2K 33

    «فلورانس»🎻 _ازش متنفرم اما نگاهم به هیچکس جز چشم های مشکی اون خیره نمیشه... اون درست مثلِ سمفونی که فراموشش کردم... گلی که هیچوقت ندیدمش... مجسمه ای که هیچوقت نساختم... سمفونی که هیچ وقت نواخته نشده و من اون رو بین چشم های اون شنیدم. این حس ممنوعه است و من... برای اینکه ممنوعه ترین ادم زندگیمه ازش متنفرم🎻 _______...

  • Russian Roulette |Kookv|
    2.9K 495 34

    _تو خورشید روس منی _این یعنی چی ؟الان به خورشید ملیت دادی ؟ _توی روسیه دما بالای منفی ۴۰ درجس ،خورشید اونقدر کم یاب و دوره که با هر بار اومدنش تا مدت ها توی قلبمون حسش کنیم تو برای من مثل خورشید روسیه ای همونقدر گرم همونقدر کم یاب •رولت روسی بازیه شانسه ،هیچ کس نمیدونه تیر هفتم مال کیه... ژانر فیک: رمنس،اسمات،اکشن،ا...

  • 💍⃤ REPLᴀCE💍⃤
    795K 98.1K 50

    ( Completed ) «جایگزین» _ من مجبور بودم ...مجبور بودم اون خودکار لعنتی رو بین انگشتهام بگیرم و اون سند ازدواج رو امضا کنم ... من مجبور بودم که برای تک تک لحظه هایی که کنارت بودم بترسم ... حتی همین الان هم مجبورم ... مجبورم روبروت بشینم و تو چشمهات که عاشقانه به من نگاه میکنه و لبخندت که رو لبهای خطی و ارومت میشینه و...

    Completed  
  • ༒︎𝐈𝐤𝐢𝐠𝐚𝐢
    606K 77K 44

    ‌ [کامل شده] 🤎هر دو عاشق بودند اما دور از هم، هر دو برای هم زندگی میکردند، اما بی هم. قلب‌هایشان به هم گره خورده بود و گویا هیچ چیز توان باز کردن این گره را نداشت اما توان دور کردنشان از هم را چرا. بعد از رفتنش تنها کسی که برایش مانده فرزند کوچکش بود اما حتی فرزندش هم آینه‌ای بود از او. به بودن بی هم عادت کرده بودند،...

    Completed  
  • 𝗔𝗰𝗵𝗶𝗹𝗲𝗮 ᵏᵒᵒᵏᵛ
    39.2K 6.6K 10

    𝙧𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚- 𝙨𝙡𝙞𝙘𝙚 𝙤𝙛 𝙡𝙞𝙛𝙚 یک عاشقانه‌ی آرام... ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای من آچیلا فقط یه گل مقدس نبود! برای من آچیلا عطرِ تلخِ تنِ تو بود که توی آغوشم تبدیل به آرامش می‌شد. توی شیرینی آغوشت، من کسی بودم که معتاد بوی تلخت شد؛ حالا برای نفس کشیدن توی تک تک لحظه‌هام، به تلخی شیرین مانند تو، تا ابد محتاج...

    Completed   Mature