GANGSTER "VKOOK"
جونگکوک بخاطر وابستگی شدیدی که به پدرخوندهاش کیم تهیونگ داره، دلش میخواد همهجا کنارش باشه حتی تو زندان.
جونگکوک بخاطر وابستگی شدیدی که به پدرخوندهاش کیم تهیونگ داره، دلش میخواد همهجا کنارش باشه حتی تو زندان.
[نمایشِ امگا🧊] آلفا جئون جفتش رو بعد از بیست و هشت سال توی یه نمایش غیرقانونی پیدا میکنه، اما خیلی زود فراموش میکنه این فقط یه «نمایش» بوده! **** ″هر شب دو تا امگا توی اون استوانه ها روی این صحنه میان تا فروخته بشن، بعدش بقیه که قصد خرید ندارن یا پولش رو ندارن چیکار میکنن؟″ لبخند موزیانهای زد و لبهاش رو با زبونش خی...
_ من همسر یه امپراطور نشدم، بلکه همسر یه شمشیر شدم! _ درسته من شمشیر این گل سفید هستم، درسته همسرم؟ ..... تهیونگ بزرگترین فرزند امپراطوری نیلوفر آبی کسی که به عنوان ولیعهد دوستداشتنی کشور معروفه یه فرمان سلطنتی دریافت کرده، چه کسی به خودش جرأت داده بود و از امگای زیبای نیلوفرِ آبی خاستگاری کرده بود؟ genre: Historica...
تهیونگ امگایی که از بچگی مخالف سرسخت نابرابری جامعه بود به سختی کار میکرد و تصمیم داشت تا جایی که میتونه مسیر متفاوتی از چیزی که به عنوان یه امگا باید باشه بره اما همه چیز با پیدا شدن جفت آلفاش بهم ریخت؛ اینکه اون آلفا یه دلقک بود که توی تمام مهمونی و جمعها همه رو سرگرم میکرد همه چیز رو بیشتر بهم میریخت. **** Couple...
نوعی از پیوند وجود داره که تنها بین یک الفا و امگا امکان پذیره، پیوند سولمیت که به عنوان پیوند بی نقص یا ریسمان طلایی هم شناخته میشه. قوی ترین و تقریبا نایاب، مثل اینکه جفت سرنوشت داشته باشی ولی هزاران بار بهتر از اون. اون شخصی هست که کاملت میکنه ، تمام نیاز هات رو برطرف میکنه و هیچ وقت نا امیدت نمیکنه. انگار روحت با...
کیم تهیونگ امگایی با رایحهی شیرینِ هلو که تمام عمرش وابسته به خواهر عزیزش بود نمیتونست با ازدواجش کنار بیاد، با این اوصاف مِن بعد کسی نبود که نازش رو بکشه! پس به خودش قول داد تا از تمامی اقوام دامادشون متنفر باشه اما خب، قرار نبود برادر بزرگ تر داماد یه آلفای جذاب لعنتی که قلب اون امگای لوس رو به لرزه در میآورد با...
- با من ازدواج کن ژنرال. - این یه دستوره سرورم؟! چی میشه اگه بیشترین اختیار رو در کشور داشته باشین اما نتونین کاری انجام بدین به خاطر تبعیضهای جنسیتی؛ کیم تهیونگ به عنوان یه شاهزاده که امگا متولد شده تا قبل از ازدواج هیچ اختیاری برای امور کشور نداره به خاطر قانون «امگاها حق سلطنت ندارن» شما بودین چیکار میکردین؟ کاپل...
امپراطور جئون جونگکوک به لونا خودش کیم تهیونگ علاقه ای نداره لونا که دیگه نمیتونه این شرایط رو تحمل کنه تصمیم میگیره بدنش برای همیشه ترک کنه چی میشه اگر همزادش در دنیا دیگه کیم تهیونگ رییس قوی و قدرتمند کمپانی VBLوقتی از خواب پامیشه قیافه خودش رو تو آینه ببینه ولی تو بدن ظریف و زیبا لونا باشه ... قسمتی از داستان : نی...
ᯊ منفیِ شصتونه جئون جونگکوک آلفای میانسالیه که از زندگی یکنواخت و یکرنگش خسته شده؛ اما هیچ قصدی برای رابطه و ازدواج نداره. تنها چیزی که جونگکوک میخواد یه بچهست، بدون مادر یا پدر دومش! تهیونگ امگایی که برای رسیدن به رؤیاش و وضع مالی بدش، قبول میکنه تا تولهی جئون جونگکوک رو براش به دنیا بیاره. ژانر: امگاور...
White Rose | رُز سفید من به دلیل ترسی که از تو داشتم برای قویتر شدن تلاش کردم و به عنوان قوی ترین امگای پک رُز سفید شناخته شدم. ولی این کافی نبود نه تا وقتیکه تو دوباره برگشتی و ترسی که من چندساله در حال فرار کردن و انکار کردن آن هستم دوباره ظاهر شد. ::: - ا-از من دور شو... چشم های جونگکوک در یک لحظه از شیفتگی با بر...
[𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝] [مـدار 38 درجــه] تاریکی و خون تمام دنیای من بود! یک سایه از اشتباهاتم حتی نمیذاشت نفس بکشم تا وقتی که تو... تو پاتو توی زندگیم گذاشتی جونگکوک! تو من رو درهم شکستی، بهم بگو کی بهت اجازه داد من رو عاشق کنی سربازِ اعزامی از یگان ضربتی؟ 𓂃ᬉ🪖 نمیتونست اشکهاش رو کنترل کنه. دست زخمی ولی هنوز قشنگ...
Vkook/kookv [completed] 《صد بار بهت گفتم تو کابین خلبان نباید سیگار بکشی...حرف حساب حالیت نمیشه انگاری؟...بلند شو برو بیرون.》 《اه کیم...با این طرز نگاه کردنت فقط اون پایینیه که واست بلند میشه》 ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 《بیاین بریم تو دنیای میلیاردرای دلاری... هوم؟ زندگی سرشار از زرق و برقشون... کسایی که حتی با دلار س...
- نمی تونی بری. این پایان بحثه. تهیونگ حس عجیبی داشت، انگشتاش مور مور می شدند و شکمش یه حالی بود. ولی خودشو جمع کرد و خیره به اون چشم ها با لحن محکمی گفت: - این کارو نکن. نمی دونی چقدر می تونم دیوونه باشم. زندگیتو جهنم می کنم. جونگ کوک لبخندی زد، ولی فاقد شوخ طبعی بود. - اگر تو دیوونه ای، من از تو دیوونه ترم. صداش تیز...
⸙ 𝙁𝙪𝙘𝙠𝙞𝙣𝙜 𝘼𝙡𝙥𝙝𝙖'𝙨𓂃 ⊹ قامت ایستاده پسر دقیقا روبهروی پنجرهی نیمه بازی که نور زرد خورشید رو منعکس میکرد، تصویر رویایی رو به وجود آورده بود. اون پوست نرم و شیری رنگ که با قهوهایِ درخشان موهاش هارمونی زیبایی رو خلق کرده بود، با وجود آشکار شدن ظرافت اندامش که به لطف تابش نور خورشید، از پس پیراهن سفیدش پیدا...
تهیونگِ دانشجو نمیدونست زندگی ساده و بی دردسرش به وسیلهی رئیس مافیای نیویورک به تاریکترین سمت و سوی ممکن کشیده میشه. از همون شبی که بهترین دوستش جلوی چشماش به قتل میرسه. ژانر: عاشقانه، درام، مافیایی، اسمات کاپل: کوکوی تلگرام نویسنده: taekooki_lvee
[ خداحافظ زیبا! ] ژانر : رمنس/ مافیایی / اکشن / معمایی / حاوی اسمات کاپل : اصلی ؛ کوکوی - فرعی ؛ ... روز آپ : یکشنبهها - برای من برقص زیبای وحشی. اون غریبهی عجیب با چشم های کشیده و اژدها مانندش همراه بادیگارد هاش عادت داشت هر هفته ساعت هفت به آمفی تئاتر لا فنیچه در ونیز بره و نگاهش رو به بالرین روی صحنه بده. رفتا...
_شانس آوردی آلفا، امگای قوی داری؛ با وجود شدت بالای ضربه، اما آسیب شدیدی بهش وارد نشده و مهمتر از همه اگه در حالت انسانی چنین آسیبی میدید درجا بچهاش رو از دست می داد؛ اما چون در حالت گرگینه... تهیونگ که تا اون لحظه با دقت به حرفهای ساحره گوش میداد با شنیدن قسمت دوم جمله، ابروهاش جمع شد و حرفهای ساحره رو قطع کرد...
_خودش میدونه که داری برای عشقش میجنگی؟ _گمون نکنم، میدونی؟؟؟ عشق میان شاهزاده و وزیرزاده! پیوند میان دیو و دلبر... ❦متفاوت ترین عاشقانه ای که میخوانید❦ ₃ 𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫: 𝐌𝐨𝐧𝐢 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐕𝐊𝐨𝐨𝐤 , 𝐍𝐚𝐦𝐣𝐢𝐧 , 𝐘𝐨𝐨𝐧𝐦𝐢𝐧 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐨𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬, 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥♛ 𝐒𝐭𝐚𝐫𝐭:𝟏𝟒𝟎𝟏/𝟎𝟓...
- اینها همهاش تقصیر خودته. من فقط میخوام مال تو باشم، درست مثل لباسهایی که تن گرمت رو هرروز توی آغوش خودشون میگیرند. ولی تو این اجازه رو بهم نمیدی و من هرروز، به محض باز کردن چشمهام از خودم میپرسم که اگه مال تو نباشم، پس مال کی باید باشم؟ ژانر: امگاورس، رمنس، درام، اسمات، امپرگ( فصل چهارم و پنجم)
امگای نگهبان، امگای بی باک.. تهیونگ، امگاییست که در قعر جنگل و البته جایی مخفی، پکی تشکیل داده تا از هم نوعان خودش یعنی امگاها درمقابل آلفا های سواستفاده گر محافظت کنه. از وقتی که در خردسالی پدرش رو کشت و از پک قبلیش فرار کرد اسمش سر زبون ها افتاده و خیلی از آلفا و بتا ها در طمع به دست آوردنشن تا با غرور و افتخار به...
دو آلفا هیچ وقت نمیتونن کنار هم بایستن، همونطوری که دو شمشیر هیچ وقت نمیتونن همدیگه رو ببرن، اما تقابلِ بی حاصلشون میتونه روی اونها خش بندازه! و اونقدر به همدیگه آسیب میزنن تا بالاخره یکی شون تسلیم بشه و کنار بکشه... اما برایِ تهیونگ و جونگوکِ مغروری که هیچ کدوم آدمِ کنار کشیدن نبودن آتش بسی هم وجود نداشت؛ تا اینکه س...
Accursed Genre: Historical..angst..smut..omegavers..mpreg Couple: kookv Sub Couple: kookmin..yoonmin Up Day: Monday خلاصه: تهیونگ به طور خیلییی اتفاقی اولین امگای تاریخه ک با وجود فقر و نداشتن پدر از مادر مریضش نگه داری میکنه. چی میشه اگر توی روز هیتش ولیعهد چین به رم بیاد و چی میشه اگر ولیعهد جفت تهیونگ باشه ...
- متوقف شده - |آگاپه| + بار اولی که دیدمت انقدر بی مقدمه خواستنی بودی که چند روز بعد یادم افتاد باید عاشقت بشم! - وقتی باهام حرف میزنی از بودن نگو.. بذار باشم. بذار همین الان هم به چشمت خواستنی باشم "آگاپه یعنی گذشتن بی قید و شرط از خودت برای عشق.. آگاپه یعنی قربانی شدن.. یعنی عشق غیرعادی.. عشقی که مهم نیست موقعیت یا...
جونگکوک، پسری پر از رازهای عجیبه که از دوست دختر سابقش یه دختر کیوت چهار ساله داره، خیلی یکدفعهای با کیم تهیونگ آشنا میشه! مردی که عادتها و خواستههای غیر منتظرهای داره... ژانر: روزانه، اسمات، BDSM کاپل اصلی: تهکوک *ویکوک کاپل فرعی: هوپمین محدودیت سنی: +18 ** _پس فکر کنم لازم نیست کاری بکنم که نظرت رو جلب کنم مگه...
توجه: فعلا متوقف شده!! ⛓این فیک همان "my beautiful" سابق است!!! کاپل: ویکوک، یونمین، نامجین ژانر: امگاورس، رومنس، فلاف، لیتل انگست خلاصهꜜ ⟮ از چندین هزار سال پیش در افسانه ها از پسری یاد شده که با متولد شدنش در قالبی بر ضد ماهیتش همه چیز رو عوض میکنه؛ یک امگا... امگایی که جفتش رو صاحب قدرت و برتری میکنه و قدرتمندتر...
┊Summary: همه چیز از جایی شروع شد که اونها برای نجات نسل خودشون از آخرالزمانی که در مسیر وقوع بود، تصمیم به ترک سیارهشون گرفتن...و این آغاز و پایان همه چیز بود! ┊Teaser: _ انقدر دروغ نگو آلیا...خون بینیت کم میاد. با شرارت لبخندی زد و به دیوار های سرد اتاق خیره شد: _ من و به این اسم صدا نکن کاپیتان اگرنه به فرعون خوفو...
[در حال آپ] دژاوو حالتی از ذهن است که در آن فرد پس از دیدن صحنهای احساس میکند آن صحنه را قبلاً دیدهاست و در گذشته با آن مواجه شده است. و این همون جریان زندگی بود! آدم درست رو در زمان درست جلوی روت قرار میداد!... و لحظه آخری که تهیونگ داشت از کافه خارج میشد در حالی که میل وافری برای از خوشحالی فریاد زدن داشت و...