هربار که ناروتو از روی پل رد میشه تا به محل کارش بره یا از اونجا برگرده، حس میکنه موجی از خاطرات روی تنش ریخته میشه. مشکل اینجاست که نمی‌دونه دلیل این حس نوستالژیک چیه، تا اینکه اون مرد مو مشکی رو می‌بینه.(شونن-آی، ناروتو x ساسکه- وانشات)
Sasuke is a vampire and his brother itachi tell him to go find a mate. Naruto is a blonde human with a brother named kyuubi. What will happen when sasuke finds Naruto? Will he bite him and make him his mate? Read to find out! #183 in vampire by April 7th 2017
*under editing!* For as long as Naruto could remember, he and Sasuke have been best friends. But ever since Sasuke starting dating Sakura, Sasuke would spend all his time with Sakura instead of hanging out with naruto when said he would. Before the new school year school starts, Naruto and Sasuke face a challenge tha...
Vampires don't exsist , right ? Wrong !! Naruto lives in a small village , he has a lot of friends , but his bff is Kurama , the nine-tailed beast . He had a happy life with his family and friends until one day , when he meets a strange person .
کاپل :ساسونارو sasunaru درضمن ژانر امگاورس نیست ههه😂😂😂 دوصفحه اخرم هم سوپرایز داره😂😂 امیدوارم خوشتون بیاد
This is my first yaoi so it might not be that good . I'm really sorry for any grammar mistakes . Hope you enjoy my pervert yaoi fans .😜😏
اینکه ترکم کردی اشتباه تو بود ولی درواقع اشتباه اول رو خودم انجام دادم که بهت اجازه دادم وارد زندگیم شی و بهم ضربه بزنی💔 You know I miss you? :) اولین رمان ساسوساکو فارسی❤️
کاملیا هاتاکه، دختر کاتانا و کاکاشی، زندگی عالی ای داره. پدر و مادر مهربون، دوستای خوب، و خودش هم که یه نابغست!! ولی این زندگی عالی تا کی دووم میاره؟؟
چی میشه ؟ چه بلایی قراره سرم بیاد؟ مرگ؟ اره؟... درسته ؟... از همون لحظه ای که به دنیا اومدم...افسانه ی بدشانسی بودم...به باور نکردنی ترین حالت ممکن بدشانسم.... ولی .... خورشید امید میتابه ... نه؟.... حداقل من بهش ایمان دارم... الان تنها جایی که برای اولین بار شانس میتونه به کمکم بیاد...این لحظاته...امیدوارم...زیاد سخ...
ساسکه بعد از جنگ توی حبس خونگی قرار میگیره و ناروتو از هر فرصتی برای دیدنش استفاده میکنه. توی این مدت، ساسکه متوجه میشه که احساساتش برای ناروتو، ممکنه چیزی بیشتر از دوستی باشه. یعنی واسه اعتراف دیره؟
Sasuke isn't necessarily ready to tell Naruto how he feels, but when the right moment strikes, he hopes he'll be ready. Oneshot Completed! Please submit your honest opinion about the story!
Naruto has been acting unusual lately, and Sasuke tries to get to the bottom of it. When they begin to develop feelings for one another, Sakura find outs and drama in Team 7 becomes chaotic. [AUTHOR HATES THIS BOOK. WROTE WHEN 13. 13 YR OLDS MAKE OUT BECAUSE I THOUGHT IT WAS NORMAL. BADLY WRITTEN. CRINGE TRASH. I can'...
Solo recomendaré varias de estas historias ya que creo que son interesantes y o nesecitan apoyo, Bueno chao
خب ..... با سلام خدمت بینندگان گرامی خب اومدم بگم که ان چیزی که در پس صفحه میبینید ، یک وانشات ریزه میزه به قلم من هست، از شیپ اوبیکاکا(مثلا خیلی موضوع مهمی بود و شما نمیدونستین ) (کاور رو ببینین)فکر کنم تقریبا توی حالت هفده هجده سالگی تصورشون کردم امیدوارم خوشتون بیاد✨(ارزو بر جوانان عیب نیست) و همین خوش بگذره
CURRENTLY EDITING 1/9 "No one would care, right?" Is what Naruto thinks everyday. After having no one in life that cared for him, Naruto had thoughts of joining someone who could help him. But thant meant leaving the village for good. What would happen of a certain Uchiha found out about this. ( I DO NOT OWN ANY OF TH...
Sometimes having good looks ain't all that bad. It may attract too much attention or it may just attract the right kind of attention. This story about how two people met, and from the looks of it, they just might be perfect for each other. Sasunaru
What if Naruto could escape the hell he has been in for so long? What if Naruto could finally be happy? Even if it meant he's stuck with that damn bastard Sasuke
ساسکه اوچیها قاتلی حرفه‌ای است که ماموریت پیدا میکند تا به ناروتو نزدیک شود او در این میان به ناروتو احساساتی پیدا میکند تا انکه دستور قتل ناروتو را به او میدهند.../داستان براساس شیپ ساسونارو نوشته شده و دارای محتوای جنسی است
It's one year after the war, and Sasuke is no longer seeking revenge on the Hidden Leaf Village. While on their way back to Konoha, the exhausted Sasuke and Naruto run into rogue ninjas from the Village Hidden Among Dreams. Sasuke is hit with an unfamiliar jutsu when he fails to see the last rogue ninja. The last soun...
دو نفر که سرنوشت به هم نزدیکشون کرده... «ساسکه... کمکم میکنی قاتل خانواده م رو پیدا کنم؟ » «میدونی که قضیه پیچیده تر از چیزیه که به نظر میاد...» بانوی سنجو که میخواد همه موانعو از سر راهش برداره تا بتونه دوباره خاندانشو احیا کنه... آخر این داستان به کجا میرسه؟ «دیدن تو اشتباه اولم بود...! »
_چرا انقد منو نادیده میگیری؟! منو دست کم نگیر! _بیخیال شو، تو مال این حرفا نیستی. رقابتی که ناگهانی و سخت شکل میگیره، ولی به مرور زمان به چیز دیگه ای تبدیل میشه و همه چیز رو کاملا تغییر میده..
کاملیا به نظر یه دختر کاملا معمولی میاد. مثل بقیه دخترهای 18 ساله دیگه مدرسه میره، درس می خونه، با دوستاش وقت می گذرونه، انیمه می بینه و... اما کاملیا یه راز داره، رازی که حتی خونوادش هم ازش خبر ندارن. اون می تونه به دنیاهای دیگه تلپورت کنه!!...
At the beginning of Naruto's senior year in high school, he gets a message from a mysterious number claiming that they like him. Naruto asks the person about their identity but they refuse to reveal it, claiming that it is more fun for Naruto to find out on his own. The ever-loving blonde decides to go with the game t...
انکار یه غنیمته! ممکنه بوسیدن بهترین دوستت فقط چند دقیقه زمان ببره اما فکر نکنم که فراموش کردنش به کمتر از چند سال قانع باشه، چه برسه به اینکه یسری احساسات باقی مونده باشه. یائویی!(همونطور که از اسم ژانر معلومه اکثر چپترها صحنه داره، پس اگه نمی‌تونید تحمل کنید یا هرچیز دیگه‌ای، لطفاً نخونید.)
"I hate him. I absolutely HATE him. He's a cold bastard who treats me like I'm less than nothing. I have to put up with him nearly 24 hours a day. The only thing keeping me going these days is the anonymous love letters I keep getting..." (COMPLETED)
It was a week before prom. Naruto was rushing to find a nice suit to impress Sakura. Turns out he didn't that suit after all.
{کامل شده} [من از رویای تو] -حالا توی این رویاهات...من رو چه شکلی میبینی؟ +یه پیرمرد احمق. یک بعد از ظهر پاییزی، یک پارک کوچیک، یک تاب چهارنفره، دو نفر، چند جمله.
{کامل شده} داستانی کوتاه از رابطه ی دو پسر. یکی از اونها متحمل درد و رنج جسمی و روحی بسیاریه، و دیگری متحملِ عشق به اونه. برشی از کتاب: "شاید توی زندگی بعدی تونستم نجاتت بدم. شایدم توی همین یکی، ولی با یه زندگی دیگه!" *𝐖𝐞𝐥𝐥, 𝐟𝐮𝐧𝐧𝐲 𝐲𝐨𝐮'𝐫𝐞 𝐭𝐡𝐞 𝐛𝐫𝐨𝐤𝐞𝐧 𝐨𝐧𝐞 𝐁𝐮𝐭 𝐈'𝐦 𝐭𝐡𝐞 𝐨𝐧𝐥𝐲 𝐨𝐧𝐞 𝐰...
