Completed Ziam Books
"بوک های کامل شدهی زیام" بوک های معرفی شده توی ریدینگ لیست "Completed Ziam Books " اد شده و اگه پیداشون نکردید میتونید از داخل چنل لینکش رو پیدا کنید. با عشق ~ تدی 💕
"بوک های کامل شدهی زیام" بوک های معرفی شده توی ریدینگ لیست "Completed Ziam Books " اد شده و اگه پیداشون نکردید میتونید از داخل چنل لینکش رو پیدا کنید. با عشق ~ تدی 💕
پرونده ای که کاراگاه لیام پین دو ساله درگیرشه...قاتلی که کل لندن رو بهم ریخته....و اخرش بعد از این همه تلاش میرسه به کسی که بیشتر از همه عاشقشه...
جلوی دوربینا همه چیز خوبه ! جذاب و دلفریب ... پشت دوربین چی؟ ۲تا پسر داغون ک هر لحظه نگران از دست دادن همدیگن
زین و لیام ، زوجِ جوون، با کلی مشکل و دردسر تو رابطشون... از زمانی که لیام اخراج شد ، همیشه به طرز وحشیانه و وحشتناکی مست به خونه می اومد... بنظرتون زین صبر میکنه تا دوباره رابطشون جون بگیره؟یا کلافه و خسته میشه از این لیام همیشه مست و وحشتناک و میزاره میره؟؟!! در واقع چه اتفاقی میوفته؟... [Completed]
لیام _تحمل کن زین من...به خاطر من تحمل کن... زین _ تا همینجا هم فقط به خاطر تو تونستم پینو...
به تاریکی هم عادت میکنیم ، حتی اگر عاشق نور باشیم . | الگو گرفته از کتاب ' انسان ها ' نوشته ی مت هیگ | [ ziam Mayne AU ] . .
[Completed] تو رفتی و اما حالا آخرین باری که بوسیدمت رو به یاد نمیارم. تو رفتی و اما حالا گوش هام دیگه دوستت دارم هایی از زبان تو نشنید. شاید حق باتو باشه، عشق ما اشتباهی جوونه زد و اما حالا دوباره روبهروم ایستادی... شاید دیگه عاشقت نباشم اما بیا این رو خوب به پایان برسونیم؛با من میرقصی؟
من با چشمان خود شاهد نابودی نور بودم، دیدم که چگونه در اعماق تاریکی سقوط کرد اما کاری برای نجاتش نکردم. ⁂ایده از گیسندروم ☁︎𝐜𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝 ➪𝒔𝒉𝒐𝒓𝒕𝑺𝒕𝒐𝒓𝒚 ➪𝒁𝒊𝒂𝒎 𝒎𝒂𝒚𝒏𝒆 𝒇𝒂𝒏𝒇𝒊𝒄 ✍︎𝑺𝒕𝒂𝒓𝒕𝒆𝒅: 13.4.1400 ✌︎𝑬𝒏𝒅𝒆𝒅: 9.3.1401
[ COMPLETED ] "بمون" زین ناامیدانه زمزمه کرد و لب هاشو به شقیقه ی لیام فشرد انگار میتونست دردی که داشت توی وجودش بیشتر و بیشتر میشد رو کم کنه. ولی اون نمیتونست و مهم نبود چقدر سخت تلاش میکرد، اون نمیتونست کاری کنه که لیام بمونه... • اخطار: این فنفیک ممکن است قلب زیام شیپر شما را به درد بیاورد :)) Original Larry fanfic...
[Completed♡] نوت های لیام که از آتیش دلش منشإ میگیرن! Highest ranking recently: #1 short-story & #1 Onedirection -لطفا شماره پارت ها رو چک کنید! واتپد مشکل داره و بالا پایین میشن!- زندگی زین و لیام, علل خصوص لیام, مثل یه غنچه ای بود که هیچوقت باز نشد و در سرمای زمستان سوخت! چرا؟ چون دنیاشون از این رو به این رو شد، به...
وقتی که اون ماسکش رو برداشت اتفاقات زیادی افتاد. اما تنها چیزی که لیام میتونست ببینه چشمای عسلی اون بود و از همون موقع همه چیز عوض میشد. لیام مطمئن بود زندگیش قراره عوض بشه.
-زین کنار گوشم زمزمه کرد:"ولی نگران نباش پرنسس، من هیچوقت تنهات نمیذارم. چون نابود کردن زندگیت زیادی برام سرگرم کنندهست." صداش تاریک و پر از نفرت بود...
من مثل یه ذره ی کوچولو تو فضا، بی مصرف و مزخرف بودم و اون مثل خورشید، بزرگ و درخشان بود
| completed | در جایی که شب ها به یک هیولا تبدیل می شد... و درحالی که آخرین هدفش، درست کنارش بود و نمی دید... ××××××××××××××××× +15 با اینکه می دونم توجهی نمی کنین(😂): { دارای صحنه های تجاوز، فحش های رکیک، روابط جنسی، فضای دارک...}
[ خونی در رگ هایم، گرمایی در دستانم؛ شکوفه ای در مردابِ قلبم، نفسی برای تنِ بی نفس ام؛ میروی و، کمی دلتنگ من باش...] _______________________________ معجزه بهاى سنگينى ندارد! كه به نرخ عجيب ترين آنها، باور باالترى را ارائه دهى؛ معجزه عصايى نميخواهد كه بر دل رودى فرو رود، تا تو در شكافتگى آن شيار عريض، خداى را ببينى و...
زین: بهشت چیه ؟ هری : بهشت هِشت هِشت زین : فاک یو هزا بهشت واقعا یعنی چی ه : ببین چشاتو میبندی و دیگ نمیتونی به این دنیا برگردی دو تا در جلو خودت میبینی اون دری که قفله و نمیتونی بازش کنی بهشته ولی در دوم از قبل برامون بازه بهشت جای ما نیست این چیزیه که بقیه میگن زی- ز : ... ه : چرت ترین چیزی بود ک توعمرم گفتم اما...
_زین به نفعته تسلیم شی وگرنه شلیک میکنم ... +تو این کارو نمیکنی لیام.... ما تفنگارو به سمت هم نشونه گرفتيم اره ما قلبامون براي هم ميتپيد ولي تفنگارو به سمت هم نشونه گرفتيم صدای شلیک بلند شد سکوت همه جارو فرا گرفت ... خون ريخت رو زمين... لبخند زدم ...و زیر لب گفتم : "تفنگ من تيري توش نبود من همیشه عاشق تو بودم لیام...
[completed] این استوری عشق بین یه پسر و یه پدر خواندست که باید مخفی بمونه .. ❌🔞صحنه های خشونت آمیز و تجاوز
Zayn has been taught since birth that gay people end up in hell. It's never been a big deal to him until he goes off to uni and his room mate is a very attractive, openly gay man.
+اسم؟ _زین مالیک +خانواده؟ _یه بابای اعصاب شخمی و 3 تا خواهر +مشکل؟ _افسردگی شدید +خب...همین؟ _اره همین!اون اصلا حرف نمیزنه! +چرا؟ _من چه گوهی میدونم پسر؟اون فقط خیلی ضعیف و احمقه! °°°°°°°°°°°°°°°°° چی میشه اگه زین افسرده و ساکت باشه و به مدرسه ی شبانه روزی ای بره که باعث ایجاد تغییری تو روند فلاکت...
[COMPLETED] [ ابديت يا بى نهايت ... ؟ ] ∞ داستان دو پسر جوان كه رابطه خوبى با هم ندارن اما به كمكـ هم براى نجات مهم ترين آدماى زندگيشون تلاش ميكنن ، و احتمالا اونجاست كه همه چيز عوض ميشه ........
(کامل شده) وقتی زین و لیام جاشون عوض میشه؛ شب میخوابن و صبح تو بدن هم بیدار میشن! Credit to scottmcniceass on AO3 Translated by : Jonesy & Noola
هی، هیچی نگو. نترس، ساعت '4:48 صبحه، از لحاظ روانشناسی این ساعت، ساعت مرگه. اما تو الان نمیمیری. مرگت 12 ساعت دیگه است. اسم من زیروعه. اومدم که نذارم بمیری. -Hello I'm Zero. مترجم : Liammalik- & lZaynMalikl-
[COMPLETED] niazkilam: من لیاقت تورو ندارم fakeliampayne: تو لیاقت بیشتر از من رو داری fakeliampayne: تو لیاقت تموم ستارههای آسمون رو داری Ziam Mayne Fan-Fiction #1