Mamacita [FULL]
« - چرا از من خوشت اومد؟ تهیونگ چشمهاش رو باز کرد و یک بار صورتش رو از زیر نظر گذروند تا بتونه جوابش رو پیدا کنه. - اینکه جذابی کافی نیست؟ - اینکه پدر و مادرم از هم جدا شدن و تنهایی توی تعمیرگاه کار میکنم و فقط با پدربزرگم زندگی میکنم باعث نشد پشیمون بشی یا عقب بکشی؟ - تو چرا با آدمی که ماشینش یه تیکه آهن قراضهاس...