Dear hoseok
هوسوک عزیز... دوباره به خودم آسیب رسوندم متاسفم -یه ناشناس Sope♡ Yoongi and jhope :) 💌🍨 ~پایان یافته
هوسوک عزیز... دوباره به خودم آسیب رسوندم متاسفم -یه ناشناس Sope♡ Yoongi and jhope :) 💌🍨 ~پایان یافته
[-کامل شده-] 𝐉𝐢𝐇𝐨𝐩𝐞/𝐇𝐨𝐩𝐞𝐌𝐢𝐧 خلاصه: جانگهوسوک یه دانشجوی مهندسی پزشکیه که توی ایتالیا درس میخونه. اما چی میشه وقتی دست سرنوشت توی یکی از مزخرفترین روزهای زندگیش آشناییش رو با یه باریستا و گربهی شیطونش که از تمام کسایی که به صاحبش نزدیک میشن متنفره رقم بزنه؟! *** ▪Name: Cafe Calico ▪Couple: Hopemin/Jihop...
- اومدی؟ - از کجا فهمیدی؟ -عطرت؛ زود تر از خودت میرسه! sope♡ one shot○ hope and suga◇ ☕⏳
[-کامل شده-] 𝐌𝐢𝐧𝐘𝐨𝐨𝐧 ~طبقهی هفت واحد هفتاد و هفت! خلاصه: یونگی زخم خورده بود. جیمین میخواست زخمهاش رو التیام بده. *** ▪️Name: Heal me ▪️Couple: YoonMin (Jimin🔝) ▪️Gener: Romance, Slice of life, Short story *** ▪October 16th, 2020▪ توجه داشته باشید که این داستان فقط افکارِ منِ نویسندهاس و اتفاقاتی که توی کتا...
[-کامل شده-] 𝐉𝐢𝐇𝐨𝐩𝐞 "یه آیس آمریکانو لطفا." اینو روی کاغذ آدامس نوشتم و بهش دادم. *** ▪️Name: Mute ▪️Couple: HopeMin (Jimin🔝) ▪️Gener: Romance, Smut, Fluff, Slice of life *** ▪𝘍𝘪𝘳𝘴𝘵 𝘗𝘢𝘳𝘵: 𝘕𝘰𝘷𝘦𝘮𝘣𝘦𝘳 25th, 2020▪ ▪𝘓𝘢𝘴𝘵 𝘱𝘢𝘳𝘵: 𝘍𝘦𝘣𝘳𝘶𝘢𝘳𝘺 14th, 2021▪ توجه داشته باشید که این داستان فقط اف...
«کامل شده» در ارتفاع: فصل اول داستان پسری که دوست داشتن رو اشتباه یاد گرفت. •sope• - - - - - - - - - - - پایانی برای شروع؛ منتظر فصل دوم یا بهتره بگم آغاز ماجرا باشید.
~"اسمت چیه؟" از روی حرکت لبهات متوجه میشم منظورت چیه. دست هام رو از دستهی صندلیم جدا میکنم و سعی میکنم بهت بفهمونم باید چی صدام بزنی. با تعجب به حرکت دستام نگاه میکنی، و من برای اینکه بفهمی اونها رو خسته میکنم. ولی فایده ای نداره. مجبورت میکنم نگاهم کنی، و اسمم رو لب میزنم. چشمهات لبخند میزنن و دستت به سمتم دراز می...
تا وقتی که این زمستون سرد تموم بشه و بهار دوباره از راه برسه تا زمانی که گل ها شکوفه کنن لطفا همون جا بمون اونجا... زیر درخت گیلاس :) ------- - یونگی بهم بگو... دلت میخواد تبدیل بشم به ابدیت زندگیت؟ sope♡ yoongi and hobi♧ minific◇ 🌱🎨 ~پایان یافته
[Completed] ~بوی قهوه، کاغذ های نو، کلمات و جانگ هوسوکی که بهشتش رو لابه لای اونها پیدا میکنه.
«کامل شده» •دفترچه خاطرات کوک• زندگی مضحک، مزخرف و افتضاح جئون جانگکوک با موهای صورتی! در دفترچه خاطرات ⁶⁰ برگ •vkook•
[𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝] "برادران کیم بجز تهیونگ؟!" این صدای زمزمه ی زیر لبیِ تهیونگ بود که خیره به تابلوی رستوران زنجیره ایِ پدرش، که حالا به برادرانش به ارث رسیده بود، نگاه میکرد و با حرص دستهاش رو مشت کرده بود! ثانیه ای بعد پوزخندی زد و به این فکر کرد که مگه چی از اونا کمتر داره که نمیتونه رستوران خودش رو راه بندازه و...
[Completed] صبح سئول 9 مارچ 2020 با یه خبر هولناک شروع شد ، سر تیتر همه خبرگزاری ها در کره یک جمله بود " خواننده معروف کیم تهیونگ عضو گروه بی تی اس در یک اتش سوزی کشته شد. گزارش ها حاکی از این است او به قتل رسیده است" - taegi Started : 2019.06.12 Ended : 2020.07.13 *یادتون نره این فقط یه فن فیکشن عه 😊
[مینی فیک|نوشتم تموم شده]⌁ ꞌꞋꞌ ໋.ˑ ִ 𝐍𝐚𝐦𝐞: 𝖫𝗂𝗅𝗂᭥🌼 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞:𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖥𝗅𝗎𝖿𝖿, 𝖮𝗆𝖾𝗀𝖺𝗏𝖾𝗋𝗌, 𝖬𝗉𝗋𝖾𝗀, 𝖲𝗆𝗎𝗍 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝖲𝗈𝗉𝖾🎁๑ 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: ⩩𝖢𝗁𝖾𝗋𝗋𝗒
๛ ғᴀɴ ғɪᴄ 「 Blind Guy 」 • پسر کور Complete • کاپلی° • ژانر : عاشقانه | روزمره [-اگر یک روز بگم که من اون مردی که فکر میکنی نیستم... اگر بگم یک هیولای زشتم...چیکار میکنی؟ پسر خنده ی قشنگش رو دوباره نشونم داد. -ماسک لعنتیت رو از روی صورتت پایین میکشم و بهت ثابت میکنم: هیولاها وجود ندارن...] 💎°آیدی تلگرام و واتپد نو...
در حالی که برای آخرین بار اتاقش رو از نظر میگذروند دست هاش رو بالا و بالاتر برد. هرکاری که فکر میکرد لازمه رو، انجام داده بود. به دونه های کوچیکی که کف دستش، که دقیقا روی عدد 18 هک شده ی اون قسمت قرار داشت نگاه کرد. به یه تلنگر برای متوقف شدن نیاز داشت، هنوز به اون درجه از حماقت نرسیده بود تا بتونه افکارش رو عملی کنه...
_ فقط برای این نیست، به خاطر تو اومدم. _ من بیست و هفت سالمه، دیگه اون بچه ی بیست و سه ساله نیستم که با تحریک کردن احساساتم خامم میکردی. چشمهای آرومش دوباره سرد شد، با نگاه خشکی توی چشمهاش خیره شد و گفت: _ توی این پنج سال بیکار نبودم، با دخترا و پسرای زیادی رابطه داشتم. شنیدن این حرفها هنوز براش سخت بود، این پسر هرچقد...
این یه استوری از عکسائیه که از بی تی اس ندیدین یا دیدین من ندیدم ... یا دیدیم ولی یادمون نمیاد.... یا ندیدیم ... باید در موردِ، مورد اخر بگم غیر قابل امکانه چون باید من دیده باشمش تا شما بتونین ببینینش... و ادیت های خنده دار کلا این استوری برای شِیر کردن چیزایی که دارم و باعث خند میشه😂💜 ووت و نظر مهم نیست ولی دوست د...
[کامل شده] 🤎هر دو عاشق بودند اما دور از هم، هر دو برای هم زندگی میکردند، اما بی هم. قلبهایشان به هم گره خورده بود و گویا هیچ چیز توان باز کردن این گره را نداشت اما توان دور کردنشان از هم را چرا. بعد از رفتنش تنها کسی که برایش مانده فرزند کوچکش بود اما حتی فرزندش هم آینهای بود از او. به بودن بی هم عادت کرده بودند،...
[Completed] ساعت دوازده شب بود و آرزو کردم، کاش دوباره عاشقم میشدی.. ____________________ "بیا جدا شیم.. من یکی رو دیدم.. و اون.. از تو بهتر بود" "فقط یک هفته بهم وقت بده" - مینی فیک - 🤍کاپل اصلی : کوکوی 🤍ژانر : انگست ، رمنس ، تراژدی 🤍Start : [00/2/11 , 16:2] 🤍End : [00/3/31 , 18:24] ©️The base of This beauti...
"من نه جودی ابوتم، نه زیبای خفته، و نه سیندرلا که کفشش رو برای پرینس چارمینگ جا بذاره. من فقط جئون جونگکوکم؛ یه پسر ساده ی گلفروش." [Book one] •Couple: Vkook •Completed
اما من نیاز دارم که دوباره ببینمت. به خاطر بابونه ها... [Book Two] •Couple: Taekook •Completed
بهت قول میدم هروقت دوباره سر و کله ی کانورس های سفید رنگت توی زندگیِ من پیدا شد، کنار زیباترین بابونه های جهان بغلت میکنم و بهت میگم، "دلم برات تنگ شده بود." •kadota: To be lost, Vanish, Go missing, To disappear• [Book 3] •Couple: Vkook •Completed
اگه دیگه با هم حرف نمیزدیم، برام یه آهنگ بفرست :) •Couple: Vkook •Completed
•Name: [Ellipsism] 🌑 •Couple: Vkook •Translator: Nelin •Update: Saturdays •Genre: Angst, Romance, Drama, Tragedy, ⚠️Suicidal Ideas •Summery: Ellipsism (n.) Sadness that you'll never be able to know how history turned out. درد آدمها رو تغییر میده و جئون جونگکوک هم از این قاعده مستثنی نیست.
Au Romance Fluff Smut Mpreg Vkook Minyoon Namjin تموم شده!! اما چون احتمالا قراره افتر استوری داشته باشه نمیبندم و کامپلیت نمیزنم.
「 خواستگاری 」 • کامل شده • • ژانر: عاشقانه، کمدی، دارای محدودیت سنی . . خلاصه: تهیونگ توی کل زندگیش عاشق این بود که ویرایشگر بشه و بخاطر همین هم به سئول اومده بود، دانشگاه خوب، تحصیلات خوب و شاید یک شغل خوب؟ همهچیز خوب تا زمانی که اون جادوگر استرالیایی رئیسش نمیشد. . . - رئیس... من میخوام یه دستیار نمونه باشم و...
"تو دزد توت فرنگی های باغ بابابزرگمی؟" ابروش رو با شیطنت بالا انداخت و جوری که انگار هیچ اهمیتی به حضور الفای کله فندقی نمیده توت فرنگی نشسته رو بین دندون هاش گیر انداخت: "قراره دعوام کنی؟ " "آره!" "پس نه، من دزدی که عصر ها بعد از مدرسه میاد و به باغ بابابزرگت حمله می کنه نیستم. مطمئن باش." توی اون لحظه جونگک...