Nepo
کیم سوکجین27ساله یه پزشک جذاب وکاربلد که داستانش از اعزام شدن به عنوان مسئول تیم پزشکی بیمارستان هانسان به نپو شرح داده میشه... ***** کاپل اصلی : کوکجین ژانر : روزمره-انگست-اکشن شروع آپ : 1403/11/9
کیم سوکجین27ساله یه پزشک جذاب وکاربلد که داستانش از اعزام شدن به عنوان مسئول تیم پزشکی بیمارستان هانسان به نپو شرح داده میشه... ***** کاپل اصلی : کوکجین ژانر : روزمره-انگست-اکشن شروع آپ : 1403/11/9
برشی از داستان: _ نباید بذاری اونا زودتر از ما پیداش کنن... من قبلا به چشم خودم مرگ یکی از اونهارو دیدم. نمیذارم این اتفاق برای یکی دیگه شون هم بیوفته... کیم نامجون، اون باید همین امشب اینجا باشه وگرنه، اگه به دست خون آشام ها بیوفته، دیگه استخون هاش رو هم نمیتونیم پیدا کنیم #Yoonjin #Kookmin #Fiction #یونجین #کوکمین
[Completed] Truth or death? A place where there is no hypocrisy. Either reveal or die! What is the truth? حقیقت یا مرگ؟ مکانی که در آن خبری از ریا نیست. آشکار کن یا بمیر! حقیقت چیست؟ -------------------------**-------------------**------------------------ سرنوشت انسان دست خودشه؟ نه! سرنوشت مثل یه قرار از پیش تعیین شده...
ژانر: رومنس / فلاف / انگست / درام / پلیسے/ اسمات کاپل: تھجین/ کوکمین/ سپ / در فصل دوم کمے سپجین کنارھ پنجرھ مے نشینم۔۔۔ با سر انگشتانم روی تن سرد شیشہ قلبے را نقاشے مے کنم۔۔۔ قلب؟؟؟ کدوم قلب؟؟ ھمان قلبے کہ بازیچہ ی غرور کیم تہیونگ و لجبازی ھایہ منہ کیم سوکجین شد؟؟ چہ مے شود تہیونگ شے بیای کنارم۔۔۔و حتے شدہ بہ الکے دس...
خلاصہ: جئون جانگکوک آلفایے با خون برتر ( سلطنتے ) بخاطرھ کینہ چندین سالش از خانوادھ مین دست بہ کار ھایے میزند کہ در آیندہ قرار است از آن ھا خیلے پشیمان شود ولے آیا این تعصب واسش کافیست؟؟ بہ ھوایہ عجیب بیرون نگاھ کردم انگار خداوند ھم مثلہ من دلش از بندھ ھایش گرفتہ۔۔۔با این کہ میدانم نباید بروم زیر باران ولے رفتم چہ فای...
🔥خودت رو به من بده🔥 📔خلاصه: ممکنه سرنوشت اونجوری که ما میخوایم پیش نره و همین باعث میشه رابطه ای بر مبنای رقابت و دشمنی چندین ساله بین دو خاندان از آلفاهای اصیل زاده کشور که فقط مسبب رنج و درد بودن، به کلی تغییر کنه... تنفری که با خودش عشق ممنوعه ای به همراه میاره! عشقی که مثل معجزه نازل میشه و سرنوشت آلفاهای اصی...
「𝖲𝗅𝗂𝗇𝗄🍶🗡️📚」 ◐(2Ver.)VMin/TaeJin ◐Historical, Romance, Fluff, Smut ◐TwoShots ◐Hooryana ◐Summery: احساساتی که فرماندهی ارشد گارد سلطنتی به استاد ادبیات داشت، از هیچکس پنهان نبود؛ اما اون پسر، در مواجه با استاد، اونقدری خجالتی میشد که نتونه به احساسش اعتراف کنه؛ پس یه هول کوچک از سمت استاد، اقدام بدی نبود، نه؟
= من هیچ دوستی ندارم + اشکالی نداره، من دوستت میشم ( پایان یافته) #taejin
شاید سرگذشت خیلی از ما ها فقط با گذشتن از کنار سوتفاهم ها به اینجا کشیده نمیشد ... تاج من ___________________________ شاید اگر پدر من کیم ته بانگ با تنها فرزند مشروع خاندان قدرتمند پارک جفت نمیشد این همه طمع قدرت اون رو کور نمیکرد و کار این سه برادر به تقسیم قلمرو بزرگ گرگ چشم نقره ای منتهی نمیشد .. و شاید همه این ه...
بیشترِ پشیمونی ها بخاتر انجام کار اشتباه نیست ؛ بخاترِ انجام کارِ درست برای آدمایِ اشتباهه! و چقدر من این جمله رو عمیقاً درک کردم ، آدم اشتباه... . . . اون آدمِ اشتباهِ زندگیمون بود :) Name: revealed Couple: ? Genre: action.mafia.drama.angst. آیدی تلگراممه اگه خواستید عضو چنل فیکم شید پیام بدید👀 Taejin_14 #taejin #...
من خودمو نفرین کردم....باورم نمیشه!!! اون نفرین لعنتی مسیر زندگیم عوض کرد. همه چیز از اون کتاب شروع شد ولی من اون نفرین دوست دارم...نفرین دوست داشتنی من. این منم...من یک نفرینم.....من معشوقه اربابم. . . جین متوجه لبخندی که روی لباش شکل گرفته بود شد دستاش برای لمس پسر پایین برد و کنار گوشش با صدای بم زمزمه کرد +وقتشه...
در طی یک شب پدر، سرزمین و مقام سوکجین ازش گرفته شده، به دست مردی که به زودی ملاقاتش میکنه. مردی که آوازهی بیرحمیش به گوش همه رسیده؛ ولی اگه جنگجوی اژدها واقعاً انقدر بیرحم بود، پس کی زنده مونده بود تا داستانسرایی کنه؟ کاپل: نامجین ژانر: رومنس، رویال، فانتزی، اسمات مترجم: مهرا ادیتور کاور: Kim_N این فیک ترجمهایه،...
سوکجین چشمهاش رو باز کرد و بلافاصله مردی رو دید که اون سمت خیابون، رو به روی خونهی نقلیش ایستاده بود. بدنش رو به چراغ خیابون تکیه داده بود. حالت ایستادنش راحت و بیخیال بود. نگاهشون به هم افتاد و نفس سوکجین تو سینه گره خورد، این مرد یکی از جذابترین آدمهایی بود که تابهحال دیده. چشمهای قهوهایش روح آدم رو سوراخ می...
★𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑★ همه توی مدرسه ازش متنفرن. اما همین باعث میشه من بیشتر عاشقش بشم! ★★★ 𝑃𝑒𝑟𝑠𝑎𝑖𝑛 𝑡𝑟𝑎𝑛𝑠𝑙𝑎𝑡𝑖𝑜𝑛 𝐴𝑙𝑙 𝑐𝑟𝑖𝑑𝑖𝑡𝑠 𝑔𝑜𝑒𝑠 𝑡𝑜 ★𝑗𝑖𝑛𝑘𝑜𝑜𝑘𝑚𝑦𝑠ℎ𝑖𝑝★
🎀این فیک بازگردانی شده سریال کره ای *پادشاه سلطنتی ابدی*هست.🎀 ★★★ 𝕮𝖔𝖚𝖕𝖑𝖊:𝖐𝖔𝖔𝖐𝖏𝖎𝖓 𝕲𝖊𝖓𝖗𝖊:𝕽𝖔𝖒𝖆𝖓𝖈𝖊,𝖋à𝖓𝖙à𝖘𝖞,𝖈𝖗𝖎𝖒𝖊,𝖋𝖎𝖈𝖙𝖎𝖔𝖓𝖆𝖑 𝖀𝖕 𝕯à𝖞:𝕾𝖆𝖙𝖚𝖗𝖉à𝖞𝖘 ★ورژن تهکوک این فیک در همین اکانت آپ میشه.★
نامجون قلبش فشرده شد. یاد روزی افتاد که فرزند خودش و جین توی شکارگاه جلوی هر جفتشون روی زمین افتاد و با خون خودش خفه شد...
زمانی که ناخدا نامجون موفق شد قولنامهی صلح رو با گرگ های وحشی دریا و امپراطوری ببنده ، پادشاه برای پاداش اون ، جفتش و خدمهاش رو برای یک ماه به جزیرهی هوس فرستاد جایی که هیچکس کاری به جز سکس کردن نداشت، همه برای لذت به اونجا می رفتند . اما اونها هدف بزرگتری داشتند . پیدا کردن برادر گمشدهی جین، جیمین
یادمه یه جا خونده بودم که "دروغ" انواع مختلفی داره. سفید، سیاه، خاکستری و قرمز... اما چرا من فقط قرمز رو تجربه کردم؟ چرا از بین این همه رنگ، تو قرمز بودی و بین این همه طیف، قرمزترینشون؟ Romance Drama Angst Smut کاپل اصلی: کوکجین~ کاپل فرعی: یونمین~
تو دنیای جدیدی روی صفحه ترسیم کردی و من رو دلباخته کردی. حالا پسری از جنس خودت داره هوش از سرم میبره، صادقانه بگم من تسلیمم. Fiction: Color palette Couple: Taejin, Nammin Genre: Dram, Angst, Romance, Smut ^every tuesday^ خلاصه: تونسته بود او رو فراموش کنه ولی حالا کل کائنات دست به دست هم دادن تا از خیال باطل درش بیا...
پایان یافته✨ یونگی امگای لوس و شیطونی که کل آلفاهای دبیرستان تو فکر اینن چجوری مخش رو بزنن... اما اون آلفایی رو انتخاب می کنه که درسش تموم شده و سه سال ازش بزرگتر تره... اما همه چیز به این سادگی پیش نمی ره... اتفاقی خیلی خیلی بد این پسر کوچولوی ۱۷ ساله شاد و بغلی رو تبدیل به یه مرد عصبی و سرد می کنه و بد تر از همه ای...
_همه تاوان پس میدن! حتی تو! +من آدم بدی نبودم! _تو فقط تظاهر به خوب بودن می کردی! +تاوان من چیه لعنتی؟ _مرگت وانشات کاپل: تهجین ژانر: جنایی
کیم نامجون، افسر برجسته پلیس جانگنانگه که به حل پروندههای پیچیده معروفه. درستکاری و هوش بالاش، زبانزده. در سوی دیگه، کیم سوکجین، خبرنگار سابقی که بعد از حادثهای تلخ شغلش رو رها کرده، حالا تنها هدفش محافظت از خواهر کوچیکشه. . . 'زندگی این دو مرد که هیچ نقطه اشتراکی نداشت، ناگهان با یه پرونده مرموز گره میخوره. پروند...
*** _عالیجناب ملکه! بالاخره بعد از این مدت به هوش آمدین... اما حرفش نیمهتمام موند. جین که هنوز از شوک بیرون نیومده بود، با اخمی متعجب و لحنی پر از حیرت، میون حرفش پرید: _ملکه؟ چی بلغور میکنی، مردک؟ اینجا دیگه کجاست؟ مرد با صدای خفهای دماغش رو بالا کشید و به جین نگاه کرد: _عالیجناب! یادتان نمیآید؟ شما... حافظهتان...
SE7EN/هفت Genre:Smut, Dram, Criminal Couple: Namjin By Agust_P ⊹ سمت چپ چشمش حامل ماسههای دریا و سمت راست نماد موجهای زیباش بود. تنها چیزی که نامجون بعد از اینهمه تجربه نتونسته بود حدس بزنه، دو رنگ بودن چشمهای او بود! "زیباست!" جین پلک کوتاهی زد و از خجالت دستهاش رو توی سینه جمع کرد. "ولی یک نقصه" نامجون لبخند م...
TAEJINKOOK وقتی جین ۲۰ ساله شد، فکر میکرد هیچ اتفاق خاصی نمیافته. ولی خب، اشتباه میکرد. چیزایی که وقتی جین ۲۰ سالش شد، اتفاق افتادن: 1) نابرادریش، جونگکوک، یه جورایی عجیبغریب شده باهاش. 2) پادشاه دانشگاه و کراش کل دانشگاه، کیم تهیونگ، یهو به جین علاقه پیدا کرده و بدبختانه جین اصلاً نمیتونه جلوی دلش رو پیش این پس...
فقط بهم بگو/Just tell me🔞 چی میشه اگه جفت حقیقی کیم تهیونگ امگایی باشه که به آلفای دیگه ای قولش داده باشن. و تهیونگی که فقط به آلفا های مذکر گرایش داره... چی میشه که اون امگارو انتخاب میکنه؟ اون آلفا چیکار میکنه وقتی امگاش جفت حقیقیش پیدا میکنه؟ . . _انقدر از اون فورمونای فاکیت واسه کنترل کردنم استفاده نکن کیم . . Co...
خلاصه « شاید، نباید میرفت. شاید، کیم سوکجین، یکی از اعضای گروه بیتیاس نباید به سربازی میرفت؛ شاید، باید باقی همگروهیها جلوی رفتنش رو میگرفتن اما... اما پسرها بیخبر بودن از اتفاقات پیشرو. سوکجین میره و همهچیز شاید شروع میشه؛ سوکجین میره و نمیدونه چه چیزی پشتسرش به جای میذاره... احساسات کنترل شده؛ افکار ت...
تنها یک تارمو تفاوت میان عشق و نفرته! عشقی پاک که در همان بهبه جنگ قدرت بین قدرتمندان، خودش را در قلبی بی خبر از بازی هایی خطرناک، جا داده است. حال این عشق میتواند با قدرتش معادلات سیاه را برهم بزند، یا چیرگی سیاهی برای ازبین بردن آن حس پاک و آتشین بیشتر است.... تهیونگی که از او به عنوان؛ شیطان بزرگ یاد میشود. و سو...
جین و دوستش جونگکوک که هردو افسر پلیس هستند ، برای دستگیری مافیای بزرگ شهر کیم نامجون بصورت اتفاقی وارد یک امارتی میشن که برمیگرده به جدشون . و در اونجا اتفاقات هیجان انگیزی رو باهم تجربه میکنند . با الهه ی سفید آشنا میشن و او چراغ راهنمای آن دو میشه . هدف آنها پیدا کردن عشق و دوستی و هدیه دادن آرامش به مردم اون مکان...