City Of Dead [Vkook AU]
"اون نيمه تاريكمو ديد و بهم گفت سياه رنگ مورد علاقشه"
دستاش رو نوازش وار روی گونههای زخمی پسر کوچیکتر کشید و با بغض زمزمه کرد:(( چطور تونستی اینکارو باهام کنی وقتی تنها کسی که بهش اعتماد داشتم تو بودی؟ )) جیمین سرش رو پایین انداخت و بغضش رو قورت داد. چطور میتونست بگه میترسیده یونگی وقتی درباره هویتش بفهمه ازش متنفر بشه؟ از خودش خجالت میکشید که به قوی بودن عشق یونگی...
_ اگه التماست کنم برمیگردی ؟ میشه نری و بزاری مواظبت باشم ؟ صدای خنده جین سکوت پارکو شکست . خودشو از بغل نامجون بیرون کشید و با دستاش صورت خیس از اشکشو قاب کرد . _ آیگو. پسر کوچولومون بزرگ شده
جیمین یه پسر هیفده ساله است که در اثر یه حادثه قدرت تکلمش رو از دست داده و یک ساله که به مرکز توانبخشی برای دوباره به دست آوردن صداش مراجعه میکنه. حالا اون توی ناامید ترین روزای زندگیشه ودرست وقتی فکر میکنه شاید قرار نیست هیچ وقت دوباره بتونه حرف بزنه یه ملاقات همه چیز رو عوض میکنه. "تو مثل زئوس میمونی" روی دفترچه ا...
~Completed~ (texting,real life) تهیونگ : چند وقته معلولی؟ (21:15) *دیده شد* جونگ کوک در حال تایپ کردن.... تهیونگ : چرا دیر تایپ میکنی؟ (21:17) هااا ببخشید ، دستت معلوله مگهنه d:؟ (21:18) Translating by : @meli19952000 Original story by : @hopefordark و خود من نصف به بعد داستان رو نوشتم و تغییر دادم تا بیشتر لذت ببری...
《completed》 چت های عجیب بین جونگ کوک ۱۸ ساله و معلم خصوصی نقاشیِ ۲۲ سالش تهیونگ Taekook , texting Original story by : @nathyoung Translating by : @meli19952000
《completed》 شماره ناشناس : هی جانگکوک عشقت داره بهت خیانت میکنه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 کیم تهیونگ : سلام جانگکوک من تهیونگم کسی که عاشق دوست پسر برادرش شده و احمقی که برای محافظت از عشقش نهایت تلاشش رو میکنه Original story by : @lostinkth Translating by : @meli19952000
" من واقعا به یک پرستار احتیاج ندارم ، ۱۹ سالمه ." - جانگکوک پرستار جدیده تهیونگه • Written by @meicrodon '
🔞 -سرورم ... آه... نتونست جملش رو کامل کنه وقتی یونگی زبونش رو آروم روی شاهرگ پسر کوچکتر کشید و بطور ناگهانی گردنش رو گاز گرفت و باعث ناله ی بلند تر جیمین شد. +تو... توی لعنتی... میدونی هربار که برای من میرقصی من رو به جنون میکشی... مطمئن باش نمیزارم اینبار بهت آسون بگذره! صدای دو رگه و خشن و در عین حال زمزمه وار یون...
" ميخواى به كلكسيون تتو هات يه شاهكار ديگه اضافه كنى؟" "آره، اسم تو رو، پارك جيمين."
[ کامل شده] + اسمت چیه؟ _ لوسیفر + مثل شیطان؟ پسر کوچولو در حالی که با چشم های گرد براقش به مرد خیره بود زمزمه کرد... _ دقیقا مرد نیشخندی زد و مثل پسر کوچولو آروم زمزمه کرد... + اسم من جونگ کوکه ولی من کوکی رو ترجیح میدم _ چه مخفف احمقانه ای! + احمقانه یعنی چی؟ پسر کوچولو با چشم هایی که کنجکاوی رو منعکس میکردند پرسید...
جيمين براى نجات جون مادرش، مجبور ميشه به جادو روى بياره؛ ولى نميدونه كه استفاده از جادوى سياه آثار مخربى روى زندگيش ميذاره... #2 in BtsFanfic
٧ روز گذشت...٧ روز بدون گل و قهوه گذشت...٧ روز بدون اون گذشت...
"شما می دونید من با دولت کار نمیکنم. " "به خاطر دوست پسرت چطور؟" ***** اگوست دی یکی از ماهرترین کارمندای سایت آدم کشی پینک پنثره. اون از زندگی روتین و یکنواختش راضیه. اما چی میشه یه روز صبح وقتی از خواب بیدار میشه به جای دوست پسرش روی تخت، یه نامه تهدید آمیز...
" فقط ميخواستم همونقدر كه از لحاظ روحى بهم آسيب زده بودى، از لحاظ فيزيكى بهت آسيب بزنم. "
"اون چيزى كه ميخواى رو بهت نميده و خودتم اين رو ميدونى." "جدى؟ مگه من چى ميخوام مين يونگى؟؟" "من رو."
💛کلمات خاموش💛 -ورژن یونمین- از همون موقعی که رویای پرواز داشت باید میفهمیدم باید حدس میزدم که سقوط...از پرپر زدن نشئات میگیره بال هاش رو گرفتم و گذاشتم بپره پروازش رو نه!...اما سقوطش رو دیدم کلمات میتونن قاتل باشن مخصوصا وقتی گفته نشن به اندازه ی دو ضربان قلب، یعنی کمتر از یک ثانیه زمان لازم بود تا اونو نجات بدم فقط...
*هیونگ دارم بهت میگم به منم خوش گذشت. یونگی زانوهاش رو بغل کرد. نمیتونست حالت چهره جیمین رو تو تاریکی تشخیص بده. -هیونگ من خوشم اومد. وقتی چشمام رو گرفتی خوشم اومد. -جیمینا... * کاپل:یونمین
[کامل شده] جیمین عاشق رئیسش شده و فکر میکنه که رئیسش هم عاشقشه اما یه روز همه چیز بر عکس چیزی که انتظارشو داره پیش میره.. کاپل: یونمین، ویکوک، نامجین ژانر: ارباب برده ای، عاشقانه، هیجانی، رازآلود، اسمات تیزر: https://youtu.be/f-THbXX95CQ
[Completed] تیهونگ متوجه میشه همگروهیش با تاریک شدن هوا سرگرم موبایلش میشه اما چی میشه وقتی میفهمه در واقع اون پسر نصف شبا در حال نوشتن فنفیکشن توی اکانت مخفی واتپدشه؟
داستان درباره ی دنیاییه ک توش هایبرید ها(دو رگه ی حیوان و انسان) توش ب عنوان ی نژاد دسته پایین زندگی میکنن که ادم ها ازشون معمولا به عنوان خدمتکار و یه موجود بی ارزش استفاده میکنن حالا چی میشه که تهیونگ داستان ما یه بانی کیوت پیدا کنه که قلب و احساساتشو کم کم زیر و رو کنه؟ ژانر:رومنس ؛زندگی روزانه؛اسمات؛گاهی کمدی؛تخیل...
عشقى با طعم نعناع، كه وجود جيمين رو خنك و سرزنده ميكنه؛ و بعد ميسوزونتش... #5 in MinYoongi #10 in Bangtan
همونطور که بوسشون داغ تر میشد، دونه های برف تصمیم گرفتن ببارن و بدن اون دو پسر رو خنک کنن. - اوه شت! داره برف میاد و تو لباس گرم نپوشیدی! با تموم شدن حرفش سریع کاپشنش رو در آورد تا اونو به جیمین بده. + بزار برف بباره. مهم نیست. با تعجب به جیمین که داشت لبخند میزد، نگاه کرد. + تا وقتی تو اینجایی، من سردم نمیشه. و بعدش...
[ Completed ] یونگی و جیمین دوستهای بچگی هستن پس خیلی سوپرایز کننده نیست که جیمین عاشق یونگی باشه. جیمین همیشه به یونگی هینت هایی میده که دوسش داره ولی یونگی خیلی توی احساسات بده. همه چیز خوبه تا وقتی که یونگی به جیمین پیام میده با یکی قرار میذاره. 𝖯𝖾𝗋𝗌𝗂𝖺𝗇 𝖳𝗋𝖺𝗇𝗌𝗅𝖺𝗍𝗂𝗈𝗇 Couple: YoonMin Genre: Romance...
او هر روز اونجا مينشست و ساعت ها، مدادش براى كشيدن طرح هايى دور از چشم پسر، روى كاغذ سفيد ميرقصيد.
من يه برده ام. يه برده ى آزاد، افسرده براى گذشته، نگران براى آينده، معلق در حال.
°°°°°°°°°°°°°°°° ☘︎ 𝐵𝐴𝐵𝑌 𝑇𝐼𝐺𝐸𝑅 & 𝐵𝑈𝑁𝑁𝑌 ☘︎ جایی که دو تا هیبرید خرگوش و ببر تصمیم میگیرن با هم جفت بشن💞 °°°°°°°°°°°°°°°° 𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒: 𝐾𝑂𝑂𝐾𝑉.𝑉𝐾𝑂𝑂𝐾. 𝐺𝐸𝑁𝐷𝑅𝐸: 𝑅𝑂𝑀𝐴𝑁𝐶𝐸 , 𝐹𝐴𝑁𝑇𝐴𝑆𝑌 , 𝐹𝐿𝑈𝐹𝐹. 𝑊𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: @𝐼𝑡𝑠_𝑉𝑘𝑜𝑜𝑘𝑒𝑟. 𝑆𝑡𝑎𝑟𝑡: 1400 / 3 / 5. 𝐸𝑛𝑑: 1400 / 3 / 19. ...
ماه رو دوست دارى هيونگ؟ -خيلى زياد دوسش دارم. -چرا؟ -چون توى تاريكى شب، يه روشنايى خاص و پنهانى داره كه خيلى جذابه. ميتونم ساعت ها باهاش حرف بزنم و اون فقط سكوت ميكنه. -اگر بهم اجازه بدى، من ماهت ميشم هيونگ. شب هات رو روشن ميكنم و ميتونى باهام حرف بزنى، قول ميدم ساكت شم. اگر پسم نزنى، ميتونم ماهت باشم. #8 in Yoonmin ...
یونگی از رابطه های یک شبه خوشش میاد و درکشون میکنه. چیزی که درکش نمیکنه، اینه که چطور یه بچه که احتمالا زیر سن قانونیه، سر از آغوشش در آورده و درمورد شکست عشقیش، حرف میزنه. چون مطمئنه (و اگه به نظرتون داره اشتباه میکنه حتما اصلاحش کنین) که وقتی به بازگشایی کلاب دوست جدیدش رفت، اصلا دنبال بچه ای که ازش پرستاری کنه، ن...