How To Murder Your Own Family | Jenlisa
[Completed] چرا تا حالا سعی نکردم خانوادهام رو بکُشم؟ این سوالیه که نوجوونهایی مثل لیسا هر روز از خودشون میپرسن. Cover by lisarius
[Completed] چرا تا حالا سعی نکردم خانوادهام رو بکُشم؟ این سوالیه که نوجوونهایی مثل لیسا هر روز از خودشون میپرسن. Cover by lisarius
Couple:YOONGI & YOU از خستگی روی چمن های کنار جنگل بامبو نشسته م و شمشیرمو کنارم گذاشتم، باید خودمو به سطح بالایی از شمشیر زنی برسونم تا بتونم وارد قصر بشم تا بتونم امپراتورو بکشم . هیچوقت یادم نمیره ده سال پیش چطور خونوادمو قتل عام کرد،وقتی یه دختر بی پناه خودشو قایم کرده بود و شاهد کشتار خونواده و اقوامش شد آه.. ➦ژا...
| کتاب سوم از مجموعه خاطرات یک دورگه | | ملکه شیاطین Demon Queen | - میتونید کتاب اول و دوم رو از همین پیج بخونید. چهارده سال پیش، سرزمین آتش با وضعیت بدی روبرو شده بود؛ در واقع باید بگم تمام دنیا. درست زمانی که فکر میکردیم حکومتمون رو پس گرفتیم و بالاخره میتونیم در آرامش و صلح با متحدهای جدیدمون زندگی کنیم، همه چی...
ماه خون افسانه ای که نسل به نسل بین گرگینه ها چرخیده افسانه ای که برای زندگی جاودانه اس و قربانی از بین گرگینه ها انتخاب میشه حالا چه اتفاقی میوفته که دخترای گرگینه مون بخاطر فرار ازش برن تو دل خطر؟ ------------- ویوین:خدای من خدای من یونا چه گهی بخوریم؟ به غذای تو دست دختره نگاهی انداختم : حالا دو دقیقه صحبت از اینکه...
این یکیو برای خاموش و سایلنت کردن مغزم تا دوسال، بعد کنکور فاکی، از وانشات های در هم ریخته و افکار شبانگاهی پر میکنم. برای اینکه زیاد وقتگیر نباشه و فقط فانتزی هام تراوش کنن بیرون وانشاتهایی از جانلوک مینویسم. 🌧آپدیت نامنظم 🌧حاوی هر چی تو ذهنم باشه 🌧بدون ادیت و غالبا بدون دنباله (چون نمیخوام وقت و نیرو و درگیری ذ...
_ من کی هستم ؟ _ بیا بفهمیم ... _ من سـریع و قدرتمند و ... عجیبم _ من خوب میدونم تو کی و چی هستی ، تو نابودکننده ی منـی ...
خونه رو ترک کردم. تمام چیزی که اون روز با خودم داشتم کوله پشتی و تخته اسکیتم بود، به علاوه ی مبلغ نسبتا قابل توجهی پول که پدر بزرگم برام به ارث گذاشته بود. خوشبختانه سن قانونی در مورد وراثت تو کشور من 16 سال بود و وقتی دو ماه پیش پدر بزرگ ما رو ترک کرد پول نسبتا زود به حساب من واریز شد. بنابراین دیگه دلیلی نداشت که او...
در قرن نوزدهم، درحالی که کیم جنی تلاش میکند به دانشکدهی علوم طبیعی منهتن راه پیدا کند، به طرزی ناخوشایند با جادوگری برخورد میکند که میتواند ارواح را احضار کرده و ظاهر خودش را به یک گرگ تغییر دهد. خواستههای جاهطلبانهی کیم جونگین، کیم جنی را در موقعيتهای سخت و دشواری قرار میدهد که یا باید با جونگین شریر همکاری...
تا حالا شده که بربخورید به کلی داستان با این مضمون که توش گفته آلفا؟ بتا؟ امگا؟ امگاورس؟ اصلا پیش خودتون پرسیدید این ژانر از کجا میآد و به چه معنیه؟ یا تو داستانها با چیزهایی مواجه شدید که این ژانر رو کاملا اشتباه توضیح دادن؟ خب اینجا من براتون قراره کاملا این ژانر رو با تمامی تاریخچه و جزئیات برای نوشتنش باز کنم...
فیکشن : گرگ فصل ها : پایان یافته 🐺 فصل اول : * تمام شده * فصل دوم : * تمام شده * نویسنده : آرینا کاپل : جنلیسا ژانر : گرگینه؛ ورزشی؛ ماوراطبیعی؛ عاشقانه؛ درام؛ انگست خلاصه : جنی دختری ثروتمند که زندگیش رو با تفریح و خوش گذرونی میگذرونه و به اجبار خانواده اش یه بالرین میشه یه روز با یه گرگ سفید زخمی برخورد میکنه جونش...
خلاصه داستان معروف⬅️ (اون پسر منه *فصل دورگه ها*): تیارا دختری ایرانیست که به دلیل مشکلات مالی تصمیم میگیرد رحم خود را به خانواده ای ثروتمند و خارجی اجاره دهد...ناآگاه از اینکه نوزادی🐺 را در رحم خود پرورش میدهد که خون خوار،و از خانواده ای #خون_آشام است...🧛♀🧛♂🔮 تیارا بعد از فهمیدن حقیقت و آنکه حالا خانواده نوزاد...
داهیون دختری که توی یه خانواده با وضع مالی خوب بزرگ شده و خرخون دانشگاهه و یه الف بسیار زیباست. مومو دختر ثروتمندترین و محبوب ترین ومپایر اون منطقه ست،پدر مومو شهری مدرن و زیبا برای موجوداتی مثل:گرگینه ها، الف ها،ومپایر ها و... ساخته و حاله ای دور اون شهر درست کرده که انسان ها نتونن واردش بشن و نفوذ نور به داخل غیر م...
سال : 4016 زندگی کردن تو دنیای امروزی مثل موندن توی یه تونل وحشت برای نیم ساعت کامله. همه چیز الان پیچیده اس، گابریلا دختری بود که در آرامش خیالی زندگی میکرد، قبل از اینکه آدام تصمیم به دزدیدنش بگیره. آدام برای اینکه بتونه کل کره زمین رو تو مشتش بگیره دست به هر کاری میزنه. همه چیز تغییر کرده، دیگه کسی نمیتونه تو آرامش...
چهارتا نوجوون که وارد یه دنیای دیگه میشن و هر کدوم هویت های جدیدی پیدا می کنند. اونا باید دنیا رو از دست یه شیطان نجات بدن، اما چطور و چرا؟ در این بین باید با موجودات مختلف دست و پنجه نرم کنند. مطئمنم خوشت میاد پس زود باش شروعش کن! ❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎
کی فکرش رامیکرد که او .............. از آدمی گرگ نما باشد .......... چه کسی میدانست که او دختری از جنس گرگ باشد.
اون یه هنرمنده با یه روح حساس. اون خستس از مردم اون خستست از شلوغی ها از صداها... -و فکر کنم همونجا بود؛ وقتی که خیلی آروم احترام گذاشت، اون لبخند مظلوم و زد و چشمای عسلیش و به چشمام دوخت من حس کردم برای اون حجم از تفاوت و جاذبه آماده نیستم... - ** عاشقانه ی آروم با کیم تهیونگ** [Boy&girl👫🏻]
این فیک با اجازه ی نویسندش ترجمه میشود ! - دختر19 ساله که فقط زندگی ساده ای رو می خوست ، ولی وقتی پدر و مادرش ثروتمند شدند و هیچ وقت براش ندارند ، زندگیش ناخوشایند شد و به همین دلیل او به اینقدر سرد و خجالتی شد که مردم از دوستاشون انتظار دارن... ... و بعد از اون والدینش تحت كنترل زندگیشون نمی تونن بدون محافظ بر ... وق...
"چشم هایی شب رنگ... نگاهی شیطانی... غرشی وحشی... هیبتی بیمناک... هاله ایی نامقدس... او یک اهریمن بود!"
خیلی جالب بود تو دنیایی که یاباید میمردی یا می کشتی ویا تسلیم میشدی وزندگی کردن بامرگ هیچ تفاوتی نداشت چه چیزی باعث می شد که انسانهابازهم برای ادامه ی زندگی تلاش کنن؟ این چه جورامیدی بودکه بهشون کمک میکردتااین زندگی که سرتاسرش روسیاهی و تباهی گرفته بود ادامه بدن؟ شاید یه شهر امن که تنها اسمش سرزبون ها بود وهیچکس نمیدو...
-من یه ددی دارم که عاشقشم.اون منو دوست هم نداره ولی بهم اعتماد داره.ددی من به هیچکی اعتماد نداره حتی به مامانش که عزیزترینشه.اون دچار بیماری پارانوئیده.حقم داره. یه دشمن بزرگی داره.میدونید کی؟پدرش.چرا؟فقط بخاطر اینکه تصمیم گرفت مثل اون قاچاقچی نباشه.پدرش هر کاری میکنه تا اونو عصبی کنه و به سمت خودش بکشونه.جانگکوک وقتی...
آدمی عاشق فرشته ای شد؛همه عالم میدانستند آن فرشته ی بی گناه برای آدم سیب سرخ گناه بود آدم هم میدانست...و سیب را خورد! آنگاه فرشته خندید و آدم جان داد فرشته ناز کرد و آدم شیدا شد فرشته آواز خواند و آدم غرق شد فرشته خواست آدم را به آغوش کشد،اما دیگر معشوقی نبود تا برایش عاشقی کند. عشق ادم را به مرز دیوانگی کشاند... ژانر...
حالا من صدایِ خنده هاتو از کجا بیارم وقتی دلم تنگ میشه؟ .............................................. بازی بین جونگ کوک و جی و دیانا و جین شوخی شوخی تموم شد ولی یه دختر جدی جدی مُرد. حالا جونگ کوک و جین بعد 2 سال برمیگردن امریکا، بدون اینکه بدونن سرنوشت یه دژاوو قشنگ براشون اماده کرده. ▾ Genre ⤳ Drama, Romance, Smut...
چشمات... قشنگترین سیاهیِ سرنوشتم بود 🖤🥀 ............................................. جونگ کوک و جین تو امریکا با 2 تا دختر آشنا میشن. یکی زندگی براش مثل یه قمار باخته است و یکی دیگه یکه تاز و بی پروا. تا اینکه بازی بدی بینشون شروع میشه، و هرکی دست و پا میزنه که توی این لجنزار به بقیه نبازه... ▾ Genre ⤳ Drama, Roman...
مجموعه ای از نوشته هام Moodboard/ Imagine/ Scenario ──────────── Telegram: @MoonLight_BTS
(ᴏɴᴇꜱʜᴏᴛ)[END] داستان در مورد یه عمارت مخفی به اسم لَ سِنت (به معنی مقدس) که نامجون از سهامدارهای اصلیشه و کارش سرویس دهی جنسی به مشتری هاشه. داستان از اونجایی شروع میشه که یورا از روی کنجکاوی توی این کلاب عضو میشه و نامجون هم به عنوان هدیه تولد یه شب اقامت توی این عمارت رو به هوسوک کادو میده...
کیم تهیونگ،یک فرشتهی کمکرسانه که به بقیه کمک میکنه،طی یکی از ماموریتهاش یه اتفاقی میوفته و گناهکار شناخته میشه... برای بخشیده شدن گناهش باید ماموریتی که بهش داده میشه رو انجام بده..... ☆ژانر:چندشاتی،فانتزی،دخترپسری ☆کاپل:کیم تهیونگ و جیا ☆شروع:۱۴۰۱/۴/۲۴ ☆پایان:۱۴۰۱/۶/۲۹