dance with devil
اون مهربون بود... جذاب بود... انگاری توی چشمهاش هزارتا ستاره طلوع کرده بود و میتونست تمام شبهامو روشن کنه... حرفهاش شیرین بود و لبخنداش یه دنیای متفاوت... درست مثل تیکه ای از بهشت.... من انتخابی به جز عاشق شدن نداشتم....
اون مهربون بود... جذاب بود... انگاری توی چشمهاش هزارتا ستاره طلوع کرده بود و میتونست تمام شبهامو روشن کنه... حرفهاش شیرین بود و لبخنداش یه دنیای متفاوت... درست مثل تیکه ای از بهشت.... من انتخابی به جز عاشق شدن نداشتم....
- تو مثل رز سیاهی + چرا رز سیاه؟ - فکرکنم دلیلشو خودت خوب بدونی... جیمین دیگه اون امگای آروم و شاد و سرزنده 4 سال پیش نبود. بعد از سه سال وحشتناکی که توی اون سازمان لعنتی تحمل کرده بود حالا درست مثل یک گل رز یخ زده به پایگاه پناه آورده بود؛ جایی که تبدیل به مکان امنش شده بود.. ولی مکان امنش میتونست تغییر کنه و جاش ر...
-متنفرم کردی...منی که نمیدونستم و نمیتونستم، معنی این کلمه رو درک کنمو حس سرد و تلخ برندشو روی قلبم حس کنم...اره تو متنفرم کردی...از خودی که میگفتی همه چیزشی و میپرستیش...متنفرم کردی از تمام حسایی که میگفتی فقط میتونی وقتی از زبون من بیان میشن، درکشون کنی... *** هاي گايز اين...
Pain(فول شده💜) . . ژانر: ریل لایف• انگست•هارت جیمین•تجاوز•رومنس•اسمات . کاپل: کوکمین . . خلاصه: کسی از شما هست که پسر بیست و یک ساله ای و درک کنه که تو هوای سرد شبونه توو تراس اتاقش ایستاده؟کسی از شما پسر بیست و یک ساله ای رو درک میکنه که داره از درون منفجر میشه؟کسی از شما هست که بتونه پسر بیست و یک ساله ای رو که به...
𝓜𝓸𝓸𝓷 𝓯𝓸𝓻𝓮𝓱𝓮𝓪𝓭 ~افسانه ی ماه پیشونی~ مادرش با گریه میگفت: "تو نحسی! اون نشانتم نحسه! فقط بپوشون اون لعنتیو! و نزار هیچ وقت کسی ببینتش!" پسرک که واقعا دلش گرفته بود و بغض داشت گفت: " اوما... ولی.... ماه پیشونی که خیلی وقت پیش پیدا شده... پس.... من چیم؟" __________________________ "مطمئنی؟ من... چطوری آخه؟" '...
'ملودی گمشده' ❞جونگکوک پسر ماجراجویی که، اتفاقی سر از عمارتی قدیمی در میاره، عمارتی که در اون با روح پسر جوونی به نام جیمین آشنا میشه که سالهاست اونجا گیر افتاده.. ❝ ▸▸ ژانر : رمنس، فانتزی، تراژدیک، اروتیک ▸▸ کاپل : ویمین ▸▸ نویسنده : Humoon ▸▸ وضعیت آپ : کامل شده هشدار : این مولتی شات صد صفحهای، شمارو غرق در دا...
من اون شب به خودم و اون قوی سیاه قول دادم. قسم خوردم، که فرشتمو به همه ی آرزوهاش برسونم. و اون روحشو به من بخشید، بالهاشو به من هدیه کرد، که تا آخر عمر، تا جایی که مرگ مارو از هم جدا کنه، مواظبش باشم. " ∷∷∷∷∷ سر پسر کوچکتر که روی شونه هاش به خوبی جاخوش کرده بود رو آروم بوسید. ماه طلایی از این فاصله خیلی دست یافت...
>name : Holy and UnHoly >couple : VMin / NamJin / suga×hyri >genre : fantazy(werewolf , vampire) / angst / >romantic / general >writer : farnoosh