Select All
  • 𝐊𝐚𝐥𝐢𝐧𝐢𝐧 | توت جنگلی
    1.5K 372 8

    «توت جنگلی» در میان جنگ جهانی دوم، هواپیمای بریتانیایی، پس از آتش گرفتن دُمش بر اثر شلیک ضدهوایی در فرانسه اِشغالی سقوط کرد؛ هواپیمایی که هردو سرنشینش آسیایی بودند. مسافر آن، جاسوس بریتانیایی، پیش از سقوطِ هواپیما با چتر نجات بیرون پرید و سپس توسط گشتاپو دستگیر شد اما خلبان، به همراه هواپیمای آسیب دیدهاش در یک مزرعه ب...

  • GREY • 𝘝𝘬𝘰𝘰𝘬
    137K 25.4K 32

    جونگکوک و تهیونگ ازدواج کردن، اونا حتی یک دختر شونزده ساله دارن. توی زندگیِ اونا چیزی به اسمِ قسط، بدهی، کمبود مالی یا اجناس ارزون قیمت معنایی نداره. پس چی باعث شده که جونگکوک خودش رو دور از همسرش توی سرمای ونکوور به مدت سه سال حبس کنه؟ چی باعث شده این زوج از هم جدا بشن؟ ~~~ • ~~~ • ~~~ • ~~~ ~~~ • ~~~ • ~~~ ژانر: از...

    Completed  
  • 𝘽𝙡𝙪𝙚 𝘾𝙪𝙥𝙘𝙖𝙠𝙚𝙨 ▪︎𝘷𝘬𝘰𝘰𝘬▪︎
    449K 96.4K 83

    •کاپ کیک های آبی• - غش کردی. ندیده بودم یکی با دیدن خروس غش کنه! - به حیوونا عادت ندارم. - فوبیا داری؟ تهیونگ بی اختیار غرید: - عادت ندارم! ژانر: عاشقانه🍉روزمره🌊فلاف🧁طنز🧃 یه کوچولو انگست🌧هپی اند🐓 کاپل: ویکوک، هونهان( اسمات نداره💙) و بلو اول بود: #روزمره1 #تهکوک1 #هونهان1 #طنز1 Start: 4/6/00 End: 4/9/01

    Completed  
  • 𝐆𝐨𝐢𝐧𝐠 𝐔𝐧𝐝𝐞𝐫~ 𝘒𝘰𝘰𝘬𝘷
    199K 39.7K 41

    - میشه یه ویولن بهم بدین؟ - چی میگی؟ داری میمیری و ویولن میخوای؟ - چون دارم میمیرم ویولن میخوام. ****** - بهت گفتم اوپا صداش نکن - من گی ام. نگران خودت باش جناب جئون! ****** - انگار خیلی دلت برام تنگ شده بود. - میدونی از این زبون خوشم نمیاد برای همین استفادش میکنی؟ - درست مثل تو منم عاشق چیزایی ام که تو ازشون بدت میا...

    Completed  
  • Stranger
    7.9K 1.2K 4

    Completed Couple:vkook Promise that you won't change... "بگو... با صدات... هر کاری که من باهات میکنمو تبدیل به یه داستان کن و برام تعریف کن... همین حالا که دارم برای اولین بار لمست می‌کنم برام تعریفش کن که چه حسی داره! " "توام... مثل بقیه‌ای... توام همون چیزارو می‌خوای... مگه نه؟ " "اره کوک می‌خوام! و بهتره دیگه ب...

    Completed   Mature
  • 𝖳𝗁𝗂𝗋𝗍𝗒 𝖾𝗂𝗀𝗁𝗍 𝖣𝖾𝗀𝗋𝖾𝖾 𝖢𝗂𝗋𝖼𝗎𝗂𝗍
    142K 18.1K 46

    •𝗖𝗼𝗺𝗽𝗹𝗲𝘁𝗲𝗱• [مـدار 38 درجــه] تاریکی و خون تمام دنیای من بود! یک سایه از اشتباهاتم حتی نمی‌ذاشت نفس بکشم تا وقتی که تو... تو پاتو توی زندگیم گذاشتی جونگکوک! تو من رو درهم شکستی، بهم بگو کی بهت اجازه داد من رو عاشق کنی سربازِ اعزامی از یگان ضربتی؟ 𓂃ᬉ🪖 نمی‌تونست اشک‌هاش رو کنترل کنه. دست زخمی ولی هنوز زیبای...

    Completed   Mature
  • 𝐂𝐀𝐍𝐍𝐄𝐋𝐋𝐄 <ⱽᵏᵒᵒᵏ>
    40.4K 6K 11

    کانل/دارچین(کامل شده) دارچین:درختی که از همه ی قسمت هاش بوی مطبوعی استشمام میشه و مثل چوب جادویی هرچیز رو لمس کنه، رائحش رو به اون میده. داستانی در دهه 50 میلادی، بین جغرافیا های مختلف و شخصیت های متفاوت تر. مرد تاجری که اعتیادش به تنباکوی لیکوای فرانسوی، با عطر دارچین آمیخته میشه، و پسر چشم آبی نابغه ... __________...

    Completed  
  • 𝟷𝟶𝟶 ᵞᴱᴬᴿᶳ
    4.3K 842 7

    [completed] جیمین خندید آروم و گفت: +بیداری که! جونگکوک با حفظ لبخندش جواب داد: _بفهمی بیدارم نمیبوسیم دردام کم شن خب. _____________________________ پسر به ماه نگاه کرد و گفت: _ دوسم داری؟ تهیونگ با بغض جواب داد: + داشته باشم، دیوونه میشم. ______________ 🔺𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝑴𝒆𝒅𝒊𝒄𝒂𝒍, 𝒂𝒏𝒈𝒆𝒔𝒕, 𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 �...

    Completed  
  • 𝚂𝙴𝚅𝙴𝙽⁰⁷
    65.8K 12.7K 45

    [completed] 8پسری که خیلی اتفاقی توی دانشکده باهم هم اتاقی میشن و این همراهی باعث رخ دادن یک سری اتفاق های مشکوک میشه. همه چیز مجهوله و هیچکس نیست که بتونه ابهاماشون رو برطرف کنه، و درنهایت تصمیم میگیرن صبر کنن... اون پسر ها چی دارن که یک نفر به همه سپرده تا هواشون رو داشته باشن و ازشون محافظت شه؟! اونا چین که یه ن...

    Completed  
  • HEAVEN (+18)
    1.1M 115K 57

    "بگو مال مني!" "فقط مال توام" Vkook/Yoonmin AU

    Completed  
  • seven chamomiles
    19.8K 3K 20

    جونگکوک دست تهیونگ رو رها کرد تا به آرزوهاش برسه، هفت سال بعد دوباره جلوی تهیونگ ایستاده بود و خاطرات گذشته‌‌ی دو نفرشون توی روستای کوچیکشون تموم ذهنش رو پر کرده بود. _____ ″شبیه یه ماهی قرمز بودم، یه طعمه خوب. هر چند که حاضر بودم به خاطر تو دل به خشکی بزنم.″ [Complete] Couples : kookv Genre :Romance-angst Writer : D...

    Completed  
  • 𝐕𝐞𝐫𝐢𝐭𝐲 | حقیقت
    16.7K 2.5K 22

    «حقیقت» حین جنگ جهانی دوم، یکی از هواپیماهای بریتانیایی در خاک اِشغالی فرانسه سقوط کرد؛ هواپیمایی که هم خلبان و هم مسافرش دو مرد آسیایی بودند. جسد خلبان در لاشه سوخته هواپیما پیدا و مسافرش که جاسوس ارتش بریتانیا بود، نیز توسط نیروهای نازی دستگیر شد. گشتاپو به آن جاسوس وعده داد تا در ازای تخفیف در حکمش، اطلاعات خود را...

    Completed  
  • 𝐁𝐥𝐮𝐞 𝐬𝐮𝐧𝐝𝐚𝐲
    35.7K 5.9K 24

    [complete] یکشنبه روز خوبی برای عاشق شدن نبود. یکشنبه‌ای که ابرهای کدر و بارونی رخسار آسمون رو به آبی‌ترین حالت ممکن کرده بودند؛ روزی که تونستم به لب‌های همیشه خشکت بوسه بزنم و بوی تنم رو روی لباس کهنه‌ات جا بذارم. همون موقع باید میفهمیدم که نحسی روز یکشنبه بود که به دنبال ما افتاد؛ شاید باید تمام یکشنبه‌ها از تقویم پ...

    Completed