A Second Chance
همه چی دقیقا همون موقعی به هم میریزه که حس میکنی دیگه بهتر از این نمیشه ..! . ᴍᴀɪɴ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : ᴠᴋᴏᴏᴋ - ᴋᴏᴏᴋᴠ ɢᴇɴʀᴇ : ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ - sᴍᴜᴛ - ᴀɴɢsᴛ
همه چی دقیقا همون موقعی به هم میریزه که حس میکنی دیگه بهتر از این نمیشه ..! . ᴍᴀɪɴ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : ᴠᴋᴏᴏᴋ - ᴋᴏᴏᴋᴠ ɢᴇɴʀᴇ : ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ - sᴍᴜᴛ - ᴀɴɢsᴛ
⋆ ─ بــــــــخــــــــشی از فیــــــــــــــــک: - میشه... لمست کنم؟ - میخوای؟ - فاک... آره... چشمهاش با بدجنسی درخشیدند و رعشهای به تنم انداختند که همزمان با فاصله گرفتن لبهاش، بیاختیار نالهای کردم و به لحن مرموزانهاش گوش سپردم: - چقدر میخوایش؟ - خـ... خیلی. - اونقدری هست که با نگام برام بیای؟ ⋆ ─ خـــــــ...
[Completed] [تمام شده] 𓄸 Name: Livid Heart | قلب کبود 𓄸 Genre: Smut, romance, mafia⛓️🚫 𓄸 Main Couple: Vkook 𓄸 Age category: +21⛔ 𓄸 Writer: Jisog 𓄸 Update: Weekly on Wednesday🚬 _____🖤_____ "رد دات" جایی که عشق و خطر به هم میرسن! جئون جونگکوک، یک خلافکار خردهپا با زندگی...
-Completed رویای شیرین❄🌨 انگشتهای بلندش به نرمی دور کمر باریک مرد حلقه شد و پوست بیرون زده از پیراهنش رو نوازش کرد، در حالیکه از گردنش عطر تلخ و قهوهی همیشگیش رو نفس میکشید، زمزمه کرد: _تو منو آبی میکنی... دمِ عمیقی گرفت و رد لبهای داغش رو روی شاهرگش به جا گذاشت و از لرزش مرد توی آغوشش، نوازش انگشتهاش رو به روی...
جونگ کوک حتی تصورش هم نمیکرد زندگیش اینجوری بشه🍷✨ *** Couple:Vkook-Sope-Hopemin genre: Romance- Supernatural - Smut-Vampire
کوک داخل یک خانواده فقیر به دنیا اومده و مادر پدرش رو داخل تصادف از دست میده . چی میشه با دوستش جیهوپ بره به کلاب و بعدش.. ژانر : هپی اند - اسمات - امپرگ - کمی کمدی - فلاف کاپل اصلی : ویکوک فرعی : نامجین و یونمین اتمام یافته
ژانر:امپرگ~ اسمات~ رمنس~درام~ گی ~زندگی روزمره تهیونگی ک به خاطر ابی بودن چشماش از خانوادش طرد میشه و بعد ازون مجبور میشه با پسرعموش ازدواج کنه 😶🌼 چی میشه اگه بعد از طلاقش دوباره مجبور بشه با مرد شیطان صفتی به اسم جانگکوک ازدواج کنه ک از تهیونگ متنفره؟؟ 👿
ژانر:امگاورس،امپرگ،انگست تهیونگ پسر امگای پولداری که به خاطر حادثه ی وحشتناک پاهاش فلج شده و ویلچر نشین شده به همون دلیل هم لال شده و نمیتونه درست حسابی حرف بزنه اون توی مدرسه ای درس میخونه که بچه هاش نمیتونن چندان باهاش رابطه برقرار کنن چون زبان اشاره بلد نیستن و برای همون همیشه با خودش خودکارو کاغذ همراه داره.چرا بچ...
ابتدا هیچ بود و هیچ، سپس خاموشی و جاوادن و بعد از آن سرزمین متحد.. اتحادی بر علیه عشق. نگاهم به آن طرف میدان افتاد، چشمانش مرا طلب میکرد و لبانش نامم را بر لب میآورد. نگاهم را دزدیدم، به سرزمینم چشم دوختم و بعد از آن به زمین سرد. دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم، از آسمان خون میبارید و میدان بوی خاک خون خورده مید...
Ruthless Savior ناجی بی رحم 💥کاپل: چانبک 💥ژانر: روانشناسی_انگست_رمانس_اسمات_خشن_ددی کینک 🔞 💥خلاصه: بکهیون هنوز هفده سالش بود که مادر خوندش با ازدواج کردن با مرده پولداری به اسم پارک چانیول اون رو دوباره قربانی خواسته های خودش کرده بود. اون پسر مظلومی بود که حتی از نگاه سرد آقای پارک میترسید اما چی میشه اگه مادرش...
{عشق بیپایان} این داستان یک پارت اسمات بیشتر نداره اگر دنبال اسماتی فکر نکنم مطابق سلیقت باشه:) ¦_______________________________¦ ×جونگکوکی که فکر میکرد یه آلفا میشه اما امگا شد حالا که امگاس دلش میخواد مثل یه گرگ سفید عادی زندگی کنه اما از هیچی خبر نداره..... تهیونگ آلفای بیاحساسی که هیچوقت هیچکس جز جفت با ارزشش...
ناشناس: هنوز نمیتونم باورت کنم.ما سه سال باهم قرار میزاشتیم. سه سالِ لعنتی ،این هیچ معنی ای برات داشت؟ خب، برای من داشت. من اون همه زمانو صرف تو کردم وقتی میتونستم کار بهتری کنم هیچ ایده ای نداری چقدر ازت متنفرم جونگکوک: آم جونگکوک: شماره اشتباه؟ **** [Completed] Toptae Bottomkook Taekook Namjin Yoonminseok [Translate...
کاپل اصلی: ویکوک. کاپل فرعی: سپ«یونگی تاپ» و ناممین. خلاصه: تهیونگ پادشاه کره جنوبیه و ده سالی هست که دنبال جفت حقیقیشه... چی میشه که وقتی با یونگی، دوست و محافظش، قایمکی رفته بیرون، پسر امگایی رو کنار دوست پسر هیونگش ببینه که شدیدا از پادشاهی که خودش باشه متنفره و دست بر قضا... همون لحظه بفهمه که اون امگای تخس... جفت...
《اون دوست پسر منه》 +باورم نمیشه..تو.. _آره خودمم، دوست پسرت. #Vkook °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• +راستش من شما رو نمیشناسم؟! _بذار از اول شروع کنیم. یونگی هستم، مین یونگی. قراره از این به بعد هم اسممو زیاد بشنوی و هم زیاد صداش کنی. #Yoonmin °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• جونگکوک تو...
بیا بیرون، نمیای نه؟پس خودم میام و از اون اتاق لعنت شده میارمت بیرون! ته در رو باز کن میگم این در کوفتی رو باز کــــن چرا من رو نمیبینی؟ نمیبینی همینجوریش هم نابود شدم؟ در رو باز کن اون اتفاق شوم... اون اتفاق من هم نابود کرد ولی بیا دیگه دعوا نکنیم ازت خواهش میکنم. _نویسنده: دل ژانر: امگاورس،انگست، درام دو فصل فصل...