Select All
  • The King's Dream Hide
    12.4K 2.6K 15

    کودک یتیمی که سرنوشت براش برنامه های زیادی ریخته بود توی قصر سلطنتی و دردونه شاه و ملکه بودن قشنگ بود واسش... ولی چی میشه اگه کودکی از خون و روح شاه و ملکه به دنیا بیاد؟ "این اتاق چرا پر از عکسای منه عالیجناب؟!" "من رویا هامو نقاشی میکنم لیام،گاهی هم مینویسمشون بعد میزارمش تو این اتاق و تو چه حسی داری که رویای پادشاه...

  • CONQUERED
    1.1M 143K 121

    I changed that Monster, just for YOU..! ❌هشدار❌ ۱-فنفیک با فاصله‌ی زمانی نسبتا زیادی آپ میشود. ۲-این یک رمان طولانی است؛ اگه حوصله‌ی داستان طولانی ندارید، این فنفیک را شروع نکنید. ۳-این یک فنفیک "بی‌دی‌اس‌ام" نیست اما دارای محتوایی است که ممکن است برای همه مناسب نباشد. از جمله آسیب‌های فیزیکی، تحقیر، تجاوز، قتل، کشتار...

    Mature
  • Ball of Fur
    101K 17.7K 39

    لویی یه ترو آلفاست که بخاطر اشتباهاتش از خانوادش طرد شده و هری گربینه ایه که سر از جنگل گرگینه ها درمیاره. چی میشه اگه هری، سولمیت و لونای لویی باشه؟ • a Larry Stylinson Fanfiction. [Mperg.] • -سِپَند تلگرام : FanfictionsOnly

    Mature
  • THIRST
    6.2K 1.3K 4

    یکی تشنه خون دیگری تشنه اون این داستان شامل صحنه هایست که ممکن است برای همه مناسب نباشد⚠️ •zayn top

  • Monster [l.s_z.m]
    34K 5.4K 21

    با تمام توانش ميدويد. هواي سرد رو با صدا داخل شش هاش پمپ ميكردو باعث ميشد گلوش به شدت بسوزه. سكوت شب باعث شده بود صداي جز صداي پاها و نفس هاش نشنوه. نميدونست چه مدته دويده، پاهاش ديگه جوني نداشت و بدنش در حال پاشيدن بود. صداي قلبش رو تو سرش به وضوح ميشنيد، هر لحظه ممكن بود قلب ترسيدش سينه شو بشكافه و بيرون بپره. تو...

  • Here you are [z.m_l.s]
    125K 16.6K 53

    محتواي +١٨ داره و لطفا اگه دوست نداريد نخونيد.. هیچوقت نمیتونست چشماشو، اون لحظه که بهش سرزنش تلخی میزد از یاد ببره.. چشمای افسونگری که تهدید کننده و وعده دهنده اونو به بازی گرفته بود... دوگوی سبز جذاب و پر حرارتی، که همه هستی لويى رو تا اونجایی که از فکر بشر عاجزه به سمتش میکشید..

  • My Lord is a wolf
    88.2K 14.2K 20

    دوکِ دیوانه.. این تمام چیزیه که هری، درباره ی دستِ پادشاه میدونه، اما لویی تاملینسون یک راز بزرگ داره.. دوک اسیر یک نفرینه... نفرینی که سالهاست بر خاندان تاملینسون سایه انداخته... نفرینِ ماهِ کامل.. و گرگ اسیرِ دستِ آهو... اسارت شکارچی در چشم های شکار... آن زمان گرگ دندان هایش ریخته بود، ماه اخمو و ناراضی در دل آسمانِ...

  • Sweet Grief
    133K 15K 57

    " به خونه‌ی من خوش اومدی پین کوچولو... قراره اینجا تبدیل به جهنمت بشه، طوری که برای فرار ازش مجبور بشی به خودم پناه بیاری..." کاپل: زیام (زین تاپ) ژانر: دراما، رومنس، انگست محدودیت سنی: NC 18+ کاور: ziam_malec

    Mature
  • 𝙒𝙍𝙀𝘾𝙆𝙀𝘿 | 𝙇.𝙎
    80.1K 13K 67

    _ولی من لایق خداحافظی بهتری بودم. +هیچکس خداحافظی نمیکنه مگر اینکه دوباره بخواد ببینتت ، بدون خداحافظی رفتم چون دیگه هیچوقت نمیخواستم تا آخر عمرم ببینمت. 🎀[ادیت شده]🎀 زمان اپ : هروقت به شرط برسه. حاوی اسمات🔞 هپی اند🔥 نویسنده:سامینا🫀

  • My Mysterious Bodyguard (S1&2)
    165K 24.5K 113

    چیزی که لیام در مورد بادیگارد اسرارآمیزش نمی‌دونست این بود که اون مرد چشم طلایی قراره ازش محافظت بکنه یا بهش آسیب بزنه!!! با این حال اهمیتی نداشت چون لیام بدون اینکه بدونه، عاقبت عاشق اون مرد شدن رو به جون خریده بود. فصل اول کامل✅ فصل دوم درحال آپ❌ کاپل: زیام، لری، (جی تو) ژانر: جنایی، اکشن، عاشقانه، میستری محدودیت سن...

    Mature
  • Hogwarts Mystery [L.s] [Z.M]
    46.7K 11K 38

    درسته اینجا دنیای جادویی هاگوارتزه ولی من مطمئنم خبری از جادو نبود وقتی به اون چشم ها خیره شدم... هشدار: اگر پاترهد نیستید به هیچ وجه این بوک رو باز نکنید⁦ ⁦( ͡° ͜ʖ ͡°) 💙💚 ⁦❤️⁩💛 🌈

    Mature
  • 𑁍᪥Spiraea𑁍᪥
    42.8K 10.6K 31

    بکهیون علی‌رغم سختی‌ها امگای خوشبختی بود. تو یه محله قدیمی و صمیمی به همراه برادر کوچیک‌ترش زندگی میکرد و توی زندگیش فقط دنبال یک چیز بود، آرامش. منتظر بود آلفایی که از نوجوونی به‌همدیگه علاقه داشتن بهش پیشنهاد بده تا جورچین خوشبختی ناچیزش، کامل بشه. ولی همه‌چیز شروع به دگرگونی کرد و به ویرانی رسید وقتی رفتار نامزدش...

  • 𝐋𝐢𝐦𝐢𝐭𝐚𝐭𝐢𝐨𝐧
    177K 39K 99

    •عنوان | محدودیت •کاپل اصلی | کریسهون، چانهون، کایهون (چانکایریسهون) •کاپل‌های فرعی | بکسوهان، سولی •ژانر | فانتزی [امگاورس]، امپرگ، تریسام(فورسام)، اسمات، انگست •محدوده‌ی سنی | +۱۸ •تایم آپ | •نویسنده | haratahug/هارا ⚠️لطفا در صورت داشتن مشکلات روحی از خوندن این فیک صرف نظر کنین⚠️ •خلاصه در دنیایی که با معضل کمبود...

    Mature
  • Las Vegas [L.S]
    543 169 4

    "جایی که لویی بارتندر یک -پاب.بار منطقه‌ی پایین شهر شیکاگو- دانشجوی با استعدادی که به بی استعدادی معروفه. بیشتر خلاق بود تا شبیه یک دانشجوی عادی باشه. یکی از دانشجوهای ترم اخر رشته‌ی کامپیوتر. و هری دانشجوی پزشکیه، تمام سال های عمرش رو با برنامه های دقیق روی دیوار اتاقش زده بود، اون هم از چهارده سالگی اون پیش بینی کن...

    Mature
  • Sole ༄
    21.4K 5.7K 29

    دو کیونگسو امگایی که بعد شیش سال جفتش رو دوباره میبینه و اونو مقصر گردن مارک نشدش میدونه... Coυples : Kaisoo, Krisho ──────⟢𖧵⟣───── Gener : Omegavers, Smut, Angst, Happy end ──────⟢𖧵⟣───── Writer : Maniac ᝰ

  • قصه‌ی غصه
    3.7K 607 13

    عشق میتونه عجیب باشه....

  • OAKLAND [Z.M]
    1.1K 313 6

    What are you running from?Yourself? Oh boy, you cant hide from who you are! Or maybe your past? But we all know, it will hunt you, and it will catch you anyway... Cover: callme.ldraven

  • Vampire's Kiss [L.S] [Z.M] Completed
    103K 20.5K 96

    تمام شده~ «برای صدها سال فکر میکردم پرقدرت ترین موجود این دنیام... ولی من چیزی بجز یه هیولای نفرین شده نیستم! من مجبورم ازت دور باشم تا بهت آسیب نزنم... من... من مجبورم. مجبورم برم که تو آسیب نبینی مخلوق شیرینم...» . . . . . . . «نرو! اشکالی نداره اگه بهم آسیب بزنی! دردای جسمم خوب میشن ولی اگه نباش...

    Mature
  • A Darker Shade Of Love [L.S]
    44.9K 3.8K 55

    [Complete] لویی تاملینسون یک مولتی میلیاردرِ،اون فقط 30 سالشه ولی یک بیزینس من پولدار و موفق با گذشته ای تاریکه،که فکر میکنه عشق برای افراد ضعیفه. همچنین لویی یه سادیستِ،اون دوست داره در حین داشتن رابطه درد رو تحمیل کنه و از هیچ کلمه امنی استفاده نمیکنه هری استایلز یک دانشجو 19 سالست که سخت تلاش میکنه از دانشگاه فارغ...

    Completed   Mature
  • He's Just a Skater Boy (boyxboyxboy)
    2.8M 164K 190

    « You think you're being smart challenging me like this. » « No, but if you think I'm afraid of you, you're wrong. » « I won't be. » . . . Akara isn't a great student. The school he goes to is prestigious and hosts to a very different sort of student than Akara. It's why after years of skipping school and being gene...

    Mature
  • 𝙀𝙣𝙙𝙡𝙚𝙨𝙨 𝙇𝙤𝙫𝙚 [𝙯.𝙈]
    332 85 6

    وقتایی که روز کسل کننده و دلگیری داشتم تو تنها کسی بود که حالمو خوب میکردی تو تنها کسی بودی که بهم انرژی و انگیزه برا ادامه دادن میدادی تو تنها کسی بودی که من براش جونمم میدادم روزایی که بی انگیزه و پر از حس بد بودم تو تنها ادمی بودی که حال دلمو خوب کردی می زدیم به دل شهر و بستنی توت فرنگی و شکلات همیشگیمونو میگرفتیم...

  • VALIUM [Z.M]
    4.7K 703 5

    درک روشنایی خنده دار به نظر میرسید. حداقل برای پسری که با چشم های بسته می‌گذشت و شب و روز رو از هم تشخیص نمیداد. روشنایی یک لطیفه محسوب میشد. هر چند که این منطق تا زمان محدودی ادامه داشت... درست قبل از شنیدن صدای بم مرد خارجی که بی اجازه وارد خونه‌ش شده بود. در ادامه... برای زین، روشنایی تنها یک صدا بود.

  • don't leave me
    894 148 4

    من یه زندگی خوب داشتم.... من یه زندگی خوب داشتم و قرار بود یه خونه داشته باشم...همه‌ی رویاهام قرار بود به حقیقت بپیوندن درست تا قبل از اینکه اون بیاد....ما زندگی خوبی داشتیم و اون زندگیم رو ازم گرفت زین مالیک تو باعث مرگمی....تو باعث شدی من نخوام زندگی کنم

  • 13 reasons why [z.m]
    1.1K 368 23

    سلام من زینم زین مالیک درست شنیدی. حالا لازم نیست اون دستگاهی که داری باهاش به این گوش میدی رو تنظیم کنی خودمم. نترس ایندفعه ازت درخواستی ندارم یه اسنک بیار. راحت باش. چون میخوام داستان زندگیمو برات تعریف کنم.

  • Black Rose
    6K 1.3K 14

    لری استایلینسون You're not the one I expected _L💙S💚

  • watermilk | A.H
    27.5K 3.7K 22

    🔞این سم حاوی نویسنده ای بسیار بسیار گشاد است لطفا صبرتان به کام باشد.🔞 همش لحظه ای اتفاق افتاد که چشمام به چشماش برخورد کرد.... لحظه ای که اون موجود کوچولو با اون عشوه های کیوتش منو اسیر خودش کرد... گایز من واقعا از چشماتون بابت خوندن این سم معذرت میخوام😔💔

  • Unbelievers (L.S)
    23.8K 5K 24

    لویی داره اخرین سال از کالج رو میگذرونه و قصد داره امسال رو به بهترین شکل ممکن تموم کنه. ولی اون علاوه بر یه جفت کفش ورزشیش، ذهن پر از تیکه و طعنه ش و دوست صمیمی دلقکش، یه خانواده پیچیده، یه آینده نا معلوم و از همه بدتر یه دشمن فنا ناپذیر داره که زندگیش و جهنم کردن. البته اینکه یه جایی تبدیل به دشمن های 'با منفعت' بش...

    Mature
  • Part of he[Z.M]
    29.7K 5.3K 54

    زین نفس عمیقی کشید و دستش رو تو جیب کتش فرو برد. -دیگه نمی‌خوامت؛ خسته کننده شدی! با نیشخند غلیظی گفت و نفهمید لحن سردش باعث یخ بستن قلب اون شد. اون هم نمی‌خواست اما.. مجبور بود! لیام به سمتش دوید و محکم بازوی اون رو بین ناخن‌هاش گرفت. -تو بهم.. تو بهم قول داده بودی زی تند تند پلک می‌زد تا از ریزش اشک‌هاش جلوگیری کنه...

  • Blue Dreams Store
    7.1K 1.9K 13

    هرکسی دنیا رو جوری میبینه که خودش دلش میخواد؛ دنیای ینفر سیاه، دنیای یکی بنفش و هر آدمی، زندگی رو یچیز میبینه؛ اما اون پسر زندگی رو توی کوچکترین چیزها پیدا می‌کرد. چیزهای کوچیکی مثله سطل رنگ ابیش و بوسه های اون مرد Ziam short story

  • 💫magic of sea🌊
    601 80 3

    جادوی دریا...!☆ 💫#Miss Aylar🌊

    Mature