Select All
  • The weakening of the exile of the moon
    5.9K 1.9K 42

    میشه با همه‌چی جنگید؟! آره یا نه؟! با چه چیزهایی نمیشه جنگید؟! ترس؟! حس پوچی؟! عشق؟! چطور میشه چیزی که نمی‌شه باهاش جنگید رو شکست داد؟! وقتی هیچی نیست اما هست ولی نمی‌دونی چطوریه که هم هست و هم نیست باید چی کار کرد؟! این چیزهای نجنگیدنی چی هستن که هستن ولی نیستن؟! سال‌ها پیش تمام موجودات تصمیم گرفتن دیگه ساحرها نباشن...

    Completed   Mature
  • Everyday life is a chosen love
    137 47 2

    روزمرگی عشق انتخابی ‌اجبار لحظات تنهایی رنگ پریدگی صورت لبخند شبگردی اشک تو کوچه‌های خواب پیری چروک امید وارونگی دمای قلب ︶𝆺𝅥⏝𝆹𝅥︶ever𖢅never︶𝆹𝅥⏝𝆺𝅥︶ ‌ چانیول نمی‌دونست دادن چه اسمی می‌تونه به دفتر خاطراتش درست باشه. اون هنوز برای هرچیزی اول عشق بود. قلمش موقع نوشتن عشق تو بالاترین نقطه‌ی اولین صفحه‌ی زندگیش، بین انگشت...

  • delusion whipgraft
    120 30 1

    🎐 غریبگی با انعکاس آینه‌ها چانیول توی خونه‌اش آینه داشت تا خودش رو ببینه. پنجره داشت تا دیگران رو ببينه. دوربین داشت تا دزدها رو ببینه. اون از بچگی ياد گرفته بود که نگاهش به آینده باشه و امروز رو برای گرم نگه داشتن فردا بسوزونه اما وقتی چشمش به حرکت قلموی لبخند بکهیون روی دیوارهای بدون پنجره و آینه‌ی قلبش افتاد، همی...

  • whip music
    5K 746 9

    ◄↨»✾✃⃟❪❪ ᵂᴴᴵᴾ ᴹᵁˢᴵᶜ ❫❫⃟✁✾«↨► نوت و شلاق... سابسیمو و دامینیت... عشق و شهوت... بوس و شیطنت... جرقه‌های عشق همه‌جا سر و کله‌شون پیدا میشه حتی داخل خود آتیش... چانیول روزی که یتیم خونه رو ترک کرد و تمام پولش رو داد یک گیتار تا با آهنگ زدن زندگیش رو بسازه... اصلا فکرش رو هم نمی‌کرد زندگی یکهو بشه براش نوازنده و موسیقی...

    Completed   Mature
  • cats love weather
    4.7K 1.1K 12

    عاشق بودن یعنی گربه بود. یعنی خسته و خوابالو یه قلب پیدا کنی و خودت رو توش بچپونی تا بخوابی. یعنی هرکی به قلبت نزدیک شد براش پنجول بکشی و زبون کوچولوت رو بکشی رو قلب خوشگلت تا مثل یاقوت براق بشه. چانیول، گربه‌ی سیاهی بود. کلا سیاه بود. اگه ازش می‌پرسیدی خورشید چه رنگیه؟ گیج نگاهت می‌کرد و پلک‌هاش از چشم‌های درشتش دور...

    Completed   Mature
  • perception language
    4.7K 1.3K 49

    - چه حسی داری؟ + می‌خوام تمام احساسات تو رو ببلعم! فرض کن توی جهانی به دنیا اومدی که بارون صدا نداره...دیوارهای شیشه‌ای دور شهر اجازه نمیده صدای بارون شنیده بشه...بعد یکهو...تق تقی می‌شنوی! چشم‌هات توی جهان شلوغ می‌گرده و فقط یک منبع برای این صدا وجود داره...بارون!! ولی همون لحظه دوباره بارون بی‌صدا میشه! و تو هنوز حت...

    Mature
  • Wonderwall
    32.2K 9K 98

    𖦹 ݈݇-𖢖⃟💸ᴡᴏɴᴅᴇʀᴡᴀʟʟ ༆꯭ ‌᷍❖‌✨ ڪسی که تا به خودت میای می‌بینی تمام مدت داشتی بهش فکر می‌کردی...شخصی که کاملا شیفتشی... زندگی با نفس کشیدن شروع میشه...یک نفس دردناک که نوزادی که حتی دنیا رو ندیده رو وادار به گریه کردن می‌کنه ولی هیچ‌کس این لحظه رو به یاد نداره...شاید برای همین که همه به قهرمان‌ها و خوب شدن روزها...تموم...

    Completed   Mature
  • Violet fine coefficient
    27.1K 6.4K 54

    آسمون و بال یاسی پروانه‌ها... مرداب و گل نیلوفر... دریا و پولک ماهی بنفش... آلفای بلوطی و امگای اقاقیا... شراب انگور سیاه و پیراهن ساتن... یه جفت حلقه و گردنبند... روزی عشق‌نگاری... یه آلفا بود که به خمیر شیشه با دست‌هاش شکل می‌داد و ازشون همه‌چیز می‌ساخت...یه روز هم با بوسه‌هاش به امگاش شکل داد و ازش عاشق ساخت. چانیو...

    Completed   Mature
  • The Silent Court of Perfumes (Completed)
    43.8K 13.5K 44

    💚☘بدون عطر🧶...🧶بدون صدا☘💚 ✨✨🧡❤️دادگاهِ بی‌صدای عطرها❤️🧡✨✨ پارک چانیول و بیون بکهیون...همدیگه رو ملاقات کردند و عاشق شدند...نه اشتباه نکنید...اون‌ها همدیگه رو ملاقات کردند اما بجاش هرکی عاشق خودش شد. بکهیون، عاشقِ بکهیون و چانیول، عاشقِ چانیول! چی شد که همچین شد؟ شاید چون یکی حرف نزد و اون یکی نتونست حرف بزنه...ش...

    Completed   Mature
  • Dukkha
    55.5K 14.6K 107

    رنج: Dukkha بودا می‌گوید: «زائیده شدن رنج است؛ پیری رنج است؛ بیماری رنج است؛ مرگ رنج است؛ اندوه، زاری و درد، پریشانی و ناامیدی رنج‌اند. نرسیدن به آن شخص که دوست می‌داری رنج است.» این تنها خاطره‌ای که از مادرم دارم. همین جملات تنها چیزی‌هایی بودند که از مادرم برای من مونده بود. نه چهره... نه صدا... نه عطر... نه نواز...

    Completed   Mature