Selecionar tudo
  • یک عاشقانه تصادفی (فصل ۲)
    7.8K 1.6K 28

    «من طلاق می‌خوام!» این حرف جان درحالی‌که تازه یک ماه‌ و نیمه ازدواج کرده، واقعا از ذهن به دوره! مگر اینکه یه دلیل گنده پشتش داشته باشه... و معلومه که دلیلی وجود داشت! بابای وانگ ییبو که ناگهان از ناکجاآباد پیداش شده بود و می‌خواست پدرناتنیش باشه تا اون دوتا کفتر عاشق رو با انگ "برادر" به هم بچسبونه! روز آپ: شنبه‌ها نو...

  • ستاره سرنوشت
    21.6K 3.5K 48

    صورت وی‌یینگ از درد توی هم رفت. فشار دست لان‌ژان انقدر زیاد بود که حتی نمی‌تونست راحت نفس بکشه، چه برسه حرف بزنه. قطره اشکی آروم از گوشه‌ی چشمش پایین ریخت و چهره‌ی قرمزش رو رقت‌‌انگیزتر کرد. لان‌ژان به اون چشم‌های اشکی خیره شد و دندون‌هاش رو به‌هم فشرد. خنده عصبی‌ای از میون لب‌های باریکش خارج شد و محکم سر وی‌یینگ رو...

    Concluídas  
  • یک عاشقانه تصادفی
    15.2K 2.9K 21

    [کامل شده] «پس بیا با هم بدبخت بشیم آقای وانگ!» این حرف رو شیائو جانی زد که می‌خواست مالک جدید واحد ۸ بشه و جای ییبوی مشکل‌ساز رو توی اون مجتمع پر کنه. همون پسر موطلایی‌ای که آرامش همسایه‌ها رو نادیده می‌گرفت و ذره‌ای براش اهمیت نداشت. اما انگار دیگه دوره‌ی پادشاهیش سر اومده بود و باید فکری به‌حال آوارگیش می‌کرد! ولی...

    Concluídas  
  • واندروال
    20.8K 3.9K 24

    [کامل شده] «وانگ ییبو! قلب من بازیچه‌ی تو نیست که هر دفعه از راه می‌رسی می‌خوای از هم بشکافیش! توی لعنتی فکر کردی چه حقی داری که بیای بگی من مال توام؟!» اسم: وانْدِروال (کسی که همیشه بهش فکر میکنی و کاملا شیفته‌اش شدی.) ژانر: بی ال، عاشقانه، امگاورس، اسمات کاپل: ییجان نویسنده: 𝑨𝑹𝑴𝒀 ادیتور: ♧Fatemeh

    Concluídas   Maduro
  • گمشده در دستان تو
    11.3K 1.5K 62

    ژانر: بی ال، اسمات، امگاورس، اکشن کاپل: رانوان، ییشو (فیکی نوشته شده از رمان هاسکی و گربه سفیدش شیزون) خلاصه: چو واننینگ پسری از خانواده‌ای مرفه و سرشناس بود اما چه حیف که ننگ بزرگی برای پدرش حساب میشد. اونم فقط به جرم امگا بودن! پس تنها راهی که براش موند رو انتخاب کرد... فرار کرد تا خودش رو به پدرش و خواستگار عوضیش...

    Concluídas