Select All
  • Always You [L.S] ~ By Miss X
    3.2M 302K 140

    هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار...

    Completed   Mature
  • → ᴍᴏᴏɴʟɪɢʜᴛ ←
    3.1K 598 33

    اولین فن فیک فارسی‌ایه که با شیپ اسنوپین داره نوشته میشه (خودم هرچقدر گشتم ندیدم سو طبق معمول دست به کار شدم). نمیخوام با ادیت و برنامه پیش برم و پارت رو به محض نوشتن آپ میکنم و امیدوارم خوشتون بیاد ^-^ داستان از سال پنج غارتگران شروع میشه؛ وقتی سوروس اسنیپ متفاوت تر از همیشه وارد مدرسه میشه و همه رو متعجب میکنه چه بل...

  • Sea's whisper [L.S | Z.M]
    192K 44.3K 60

    «بهش میگن زمزمه ی دریا و اون بزرگ ترین رازی که دریا توی خودش قایم کرده.»

    Completed  
  • Days of rain and spring [Z.M] [L.S]
    7.9K 1.4K 39

    برگشت پشت سرش رو نگاه کرد اون تابلوی بزرگ از پنجتاییشون که داشت می‌درخشید با اسم [ One Direction ] این آخرش بود... برای یک لحظه تمام خاطرات اون سالها از جلوی چشماش گذشت و نگاه آخرش رو به چشمای یکی از اون پسرا روی تابلو داد؛ خوب میدونست برای همیشه دلش پیشش میمونه... ~•°•°•☆☆☆•°•°•~ ▪️ا...

  • FIGHTER[STEREK]
    14.4K 2K 46

    [Completed] {استرک ، تیام} __اسمات ، جنایی ، عاشقانه__ +دیگه هیچوقت ازم جدا نشو _توهم برای همیشه مال خودم باش +من برای همیشه مال توام

    Completed  
  • TOMRRY2 ( Phoenix allembly)[L.S]
    3.8K 842 11

    :" مثل همیشه یه راه دیگه پیدا میکنیم باشه ؟ این رو ازم نخواه لطفا عزیزم !" میدونست کسی غیر از خودش نمیتونه لرزش دستاش رو کنترل کنه، کسی غیر از خودش نمیتونه به این حال و روز بندازتش. لبخندی زد تا بتونه تسکینی برای حال خرابِ پسر باشه ولی اون هیچی از اشوبِ ویران کننده ای که هر لحظه بیشتر از قبل تخریبش میکنه نمیدونه... ...

  • TOMRRY [L.S]
    55.2K 10.7K 60

    نسیم خنکی که از بین پرده های پنجره باز اتاق صورتش رو قلقلک میداد باعث شد چشماش روباز کنه..... با به یاد آوردن موقعیتی که داشت بادستش روی سینه اش ‌دایره های فرضی میکشید.... :"چیزی شده؟!؟ پوزخنده تلخی زد :"دنیای تاریک ما خیلی خنده داره،من الان لخت سرمو رو سینت گذاشتم و تو داری با موهام بازی میکنی ،با اینکه یک ساعت پیش د...

    Completed  
  • The doomed
    41.7K 8.9K 143

    به تئاتر تاملینسون ها خوش اومدید. برای ادامه بقا ، قوانین رو رعایت کن .یک ،به هیچ کس اعتماد نکن.دو، نقطه ضعفی برای خودت باقی نذار و سه تا میتونی از بیننده ها سوءاستفاده کن.حالا باید نقابی از بی نقصی به چهره بزنی و نذاری کسی بویی ببره اینجا واقعا چه خبره! بزرگترین نمایش وقتی شروع شد که چهارتا وارث خانواده تاملینسون فهم...

    Completed  
  • The Vagrant
    9.8K 1.9K 21

    •●♤زین یه امگای تنهاست که خونه و پکی نداره و آوارست. هرچند وقت یه بار توی پکی میره و پنهانی مدتی اونجا میمونه همه چیز از وقتی شروع میشه که پاش به یه شهر بزرگ، محل زندگی یه پک متفاوت و خیلی قدرتمند، میرسه... اون به هیچ وجه خبر نداره که سرنوشتش قراره توی این شهر رقم بخوره!♤●• ♤روزنه‌ای به بوک: ○~•{تو یه نیمه شب سه‌ ناش...

  • Home
    17.6K 2.6K 21

    [Completed] هفتم ژانویه. هفت روز از شروع سال 2015 میگذشت. و هفت روز از مرگ پدرش..... اون عوضی با تلخی یادش کرد. سال گذشته درک هیل صراحتا نشون داده بود چقدر ازش متنفره؛ با غنیمت شمردن هر فرصتی برای کوبیدنش به دیوار، تهدید کردن زیر گوشش، با چرخوندن چشماش با هربار وارد شدنش به اتاق و یا زمزمه کردن اظهار نظرش درمورد بی عر...

    Completed  
  • This man dies to night
    279K 40K 58

    Highest ranking: #1 in fanfiction [complete] by sadafiiiii &saba حقیقت یا وظیفه؟ عشق یا نفرت؟؟ خانواده یا...‌خانواده!

    Completed   Mature
  • This man is still alive
    111K 17.6K 29

    به یاد بیار.. ببخش.. ببین

    Completed