Select All
  • Stupids
    116K 16.7K 49

    «احمق‌ها» من معمار نیستم ولی می‌دونم پیش از این که قصر بسازی باید آلونکت رو خراب کنی. نمی‌تونی روی همون زمینی که آلونک داری قصر رو هم بخوای. قبل از این که برجت ده‌ها متر بالا بره... اول باید چند ده متری رو پِی بکنی و پایین بری. من معمار نیستم ولی زیاد تو حرفه‌ی این و اون سرک می‌کشم : ) A Zayn Malik Fanfiction

    Completed  
  • last first kiss
    24.9K 2.8K 45

    At the first kiss I felt something melt inside me...that hurt... اولین و آخرین بوسه خیلی خاصه...مخصوصا اگه هر دو توسط یک نفر انجام بشه...

  • Freedom of Sin
    71.9K 11.4K 51

    «آزادی گناه» من یک انسان آزادم! من اجازه دارم تمام قوانین انسانیت رو درهم بشکنم... از مخالفانم بهره‌کشی کنم... هر کس سر راهم بایسته رو بکشم... اعتقاداتی که از نظر خودم غلطه رو نابود کنم... چون من یک انسان آزادم! A Harry Styles Fanfiction

    Completed  
  • different worlds
    172K 8.4K 41

    _ما خیلی شبیه به همیم ... ولی یکم که دقت کنی میبینی ما متفاوت ترین ادمایه رویه زمین هستیم دوتا ادم با دوتا دنیای متفاوت!

    Completed  
  • I dont want to need you (larry)(persian)
    57.4K 7.4K 41

    صبح ها که از خواب پا میشمو چشمام رو باز میکنم فکر میکنم همه چیز مثله قبله ولی....یه دفعه همه چیز یادم میاد و میفهمم که دیگه نمیتونم خیلی از کارهارو انجام بدم...........

    Mature
  • Once in a life time
    6K 920 31

    فصل دوم کتاب Once upon a time ....احساسات احساسات که به هم قوی تر میشن؛ جدایی سخت تر میشه. گاهی ممکنه با از دست دادن کسی که باعث به وجود آمدن این احساسات درون تو میشه به یه سفر طولانی بره و تو رو از هم بپاشن

    Completed   Mature
  • Me & You(persian)
    4.7K 848 34

    فن فیکه هری استایلز ... دوتا کله شَـــق دوتا مغرور دوست ندارن ببازن.... ... فن فیک فوق العاده طنزه امیدوارم از خنده بِترکین;-)

    Mature
  • bad blood
    4.5K 329 6

    سلام من پارمیسم فن فیکم راجب یه دختر 19 ساله به نام تیلور که وارد دانشگاه میشه و.............

  • fifteen dreams
    106 10 4

  • Who Killed My Mother? || H.S
    31.2K 3.2K 58

    رانی درد های زیادی رو تحمل کرده. در شش سال اول زندگیش مجبور به تحمل دعواهای خانواده اش بوده، مادرش جلوی چشمش از بین رفت، با کسی غریبه بزرگ شد و هیچ دوستی کنارش نداشت. حالا پانزده سال از قتل مادرش گذشته، اون لندن اومده و جایی میخواد کار کنه که روی پرونده مادرش و کسایی که به وسیله یک نفر کشته شدن تمرکز دارند... (اینو وق...

  • story of my life
    6K 563 34

    Mature
  • numb life//B1
    21.7K 3.4K 55

    من دختری،با احساس و خندون و مهربان بودم ولی منو شکستن،از عزیزترینهام گرفته تا کسایی که حتی نمیشناختم. ولی میگن که فردا بهتر خواهد شد، یعنی فردایی هم وجود داره؟

    Completed  
  • The First Look (Persian H.S)
    2.9K 414 17

    فلورا دختري كه با خانوادش به دليل شغل پر دردسر پدر و مادرش از لندن به لس انجلس اومده. اون به يه دبيرستان جديد ميره اونجا دوستاي خوبي پيدا ميكنه ولي با كلي راز از زندگيشون كه حتي فلورا از وجودشون خبر نداره. اون و هري انگار خوششون مياد از هم ولي اصلا اينجوري رفتار نميكنن رابطه اونا خيلي سريع و يه دفعه شروع ميشه ! ولي...

  • good girl
    1.1K 128 9

    ملیسا :به نظرت عشق چیه. هری: شاید همین حسیه که منو پیشه تو نگه میداره. ملیسا:شاید!

  • The Last Moments (1) : Don't Go
    3.9K 461 38

    این داستان درباره ی رفتن زین از گروهش وان دیه.قراره این داستانو توی 2 فصل بنویسمش.برخی از اتفاقات داستان بر اساس واقعیت است.

  • The really peace
    2.5K 281 21

    a story about a girl's life

  • That Kid || Persian
    4K 516 12

    "من دیگه نمی تونم ادامه بدم...اون منو نمی خواد!"با درموندگی گفت،خسته شده بود. ماه ها از زندگی اش رو توی این یتیم خونه بود تا دل اون بچه رو به دست بیاره اما اون بچه به هیچ وجه حاضر به ترک کردن نبود. "انقدر بزدل نباش!اگه نمی تونی ادامه بدی برو...اما باور کن رسیدن به کیتی ارزش تلاش بیشتر رو داره...اگه میخوای بری برو...ول...

  • Timing - فا
    522 60 12

  • love
    385 32 2

  • My fate(h.s fanfic)
    1K 146 9

    مثل اینکه سرنوشت برای اونا اینو رقم زده ولی اون ها فرار میکنند و با فرار اونهاست که داستان ما شروع میشه وماجرا ها و اتفاقات جدید به وجود میاد.و اینکه بزودی شخصیت اصلی هری معلوم میشه.ماه همیشه پشت ابر نمیمونه.

  • Drunk In "Love"
    11.3K 1.2K 23

    صبر کن ببینم مگه همه چیز یه بازی نبود پس چرا مست عشق شدم!

    Completed  
  • Pretty Hurts [Harry Styles]
    48.6K 4.4K 87

    "...من تنها بودم،توی حصاری که واسه خودم ساخته بودم زندانی شدم،وابسته به خودکشی بودم،من افسرده شدم،احساس افتضاحی داشتم،همه‌ چی واسم داغون بود. اما هیچوقت نمیدونستم که یه نفر میتونه وارد حصارم بشه و تمام چیزی که اذیتم میکنه رو درمان کنه..."

    Completed  
  • Room94
    193 13 1