far from heaven ꗃ larry ✓
"من هرگز نمیدونستم اینقدر عاشقتم، ولی برگشتم، فقط بخاطر تو" #Larry *(Don't read if you love #TaylorSwift more than #LarryStylinson) **DON'T leave HATE comments, please. Thanks.
"من هرگز نمیدونستم اینقدر عاشقتم، ولی برگشتم، فقط بخاطر تو" #Larry *(Don't read if you love #TaylorSwift more than #LarryStylinson) **DON'T leave HATE comments, please. Thanks.
He was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.
جاستین یک شب مست میکنه و یک تکست به کسی میفرسته که فکر میکنه دختریه که توی کلوب ملاقاتش کرده ... ولی در آخر اون شخص یه نفر دیگه از آب در میاد .
"It was your love that got us into this mess" she said, running her hands over my shoulders. "Well, baby, it's going to be yours that gets us out of it" I said quietly. ~ Sequel to Excessive WARNING: Contains sexual content and mature language, read at own risk!! Copyright All Rights Reserved © fxckingpayno
Working for a world-leading mafia, Harry knows how to kill, how to hunt his victims, and how to avoid any company of any kind. He's used to a lonely, quiet, and harsh environment. He is the best at what he does. And everything he does becomes problematic when he's assigned to protect the boss's daughter from world-kno...
The passionate story of Tessa and Hardin continues as family secrets, deep betrayals, and career opportunities threaten to tear them apart.
"YOU DON'T OWN ME!" I screamed at the top of my lungs, pushing him away. He violent pinned me back against the wall, and whispered in my ear, "If I can't have you, no one can." They all think he's insane, but she knows.. He's not mad. He's in love. 2013 ©
"همه چیز در جهان درباره ی سکسه ، به غیر از سکس. سکس درباره ی قدرته" -اسکار وایلد خلاصه داستان : زمین : سال 2438 دنیا الان متفاوته : به وسیله ی هیولاهای بی رحم و ظالم حکمرانی میشه. تمام چیزی که اولین بلک برن میخواست آزادی بود. ولی چطور میتونی از پیرترین خون آشامی که وجود داره و پادشاه قوی ترین نژادی که تا به حال پاش رو...
"ددی ...همون *پت نیمِ جنسی نیست؟" "اگه تو بخوای میتونه باشه"
رزا دختری تنهاست که یک زندگی ساده داره اما همه چیز عوض میشه وقتی یه موجود خبیث وارد زندگیش میشه آیا اون واقعا یه روحه؟
«طبقهی بالا» من تنهای تنها بودم! یادم نبود چند وقته... سالها... خاطرات کمکم پاک شدن. حتی اسمم رو به سختی به یاد میآرم. شب و روزها میگذرن. یادم نیست به چه گناهی این جا حبس شدم. هیچی یادم نیست... تنهایی، تنهایی، تنهایی... ...و بعد، یه روز در صدایی کرد و من به جای صورت روانپزشک، چهرهی یه دختر جوان رو توی چارچوب در...
-چى اذيتت ميكنه؟ -گذشته!!! -انقد تو گذشته نمون اميلي!!! اون ديگه تموم شده!!!
بزرگترين مجموعه داستان هاى ترسناك ِ كوتاه 1 يا 2 خطى در واتپد. #1 in Persian Horror [ Persian Translation ] © 2016 by @InfernoEDM ALL RIGHTS RESERVED
"I have been watching you for a while now, my love" he whispered darkly in my ear. "Why are you doing this to me" I squeaked, earning a low chuckle from him. "Because" he said, moving his hands from the wall above my head and down my body, resting very low on my waist. "I can". ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~...