-
Shadow of love
همیشه توی بدترین شرایط توی سخت ترین لحظات زندگی نور امیدی وجود داره که فقط باید دنبالش بگردی و در آخر حفظش کنی...
-
Feel gone with the wind
اون منو نابود کرد.... احساساتم رو زیر پاهاش له کرد... با این که میدونست چه قدر عاشقشم....
Completed -
Hidden( translated to persian )
He was like a moon part of him was always hidden. اون شبیه ماه بود قسمتی از اون همیشه مخفی بود.
Completed -
One Direction [Lyrics + Persian Translation]
متن و ترجمه آهنگ های وان دایرکشن رو میتونید اینجا پیدا کنید. کم کم بقیه آهنگ ها رو هم به اینا اضافه میکنم. رای و کامنت یادتون نره. همه ترجمه ها کار خودمه پس لطفا از روشون کپی کنید.
-
Perhaps Love
لی لی: عشق وجود نداره زین: پس اسم این قدرتی که باعث میشه کنارم بمونی و بهم اعتماد کنی چی میتونه باشه؟ لی لی: منظورت چیه؟ زین: شاید این خوده عشقه
-
Once upon a time
داستان انگليسي فارسى اى درمورد آریانا پهلوان، دختری هجده ساله است که به تازگی از ایران به انگلیس مهاجرت میکند. او در لندن در مدرسه ای شبانه روزی ثبت نام می کند و. در كنار اتفاقات گوناگون، با پسرى به نام هرى استايلز كه عضو يكى از گروه هاى موسيقى دبيرستان هست آشنا ميشود...
Completed Mature -
my life
-چرا ميخواى برى؟! +چون ميخوام به آرزوم برسم! -مگه آرزوت باهم بودنمون نبود؟! +چرا بود...ولى تيفانى خودت كه ميدونى پدرت از من خوشش نمياد و تو ميتونى به سادگى با يكى ديگه دوست بشى! -ولى من ميخوام باتو باشم! +متاسفم! -همين؟!متاسفم؟؟؟ميخوام نباشى!از اولشم بايد ميزاشتم آبروت بيشتر از اين تو مدرسه و شهر بره! +همين الانشم برا...
-
Roommates(Persian Translation)
چیکار می کنی اگه هم اتاقیت کسی باشه که بیشتر ازهمه ازش بدت میاد؟امی الان داره زندگی می کنه با دشمنش ،کسی که قلب اونو شکسته و اون ازش بدش میاد اون کسی نیست جز هری استایلز .
Completed -
Lost Girl (A Zayn Malik Fanfiction)
فقط ادامه بده و هیچ اهمیتی نده که بقیه چی میگن و چی فکر میکنن هر کاری میکنی فقط بخاطر خودت بکن این که یکبار سقوط کردی به معنی این نیست که قراره دوباره شکست بخوری تو دختر گم شده ای این موقعیه که سکوت, زیادی پر سر و صدا میشه ••••••••••••••••••••• کتاب نوشته خودمه خوشحال میشم اگه حمایتم کنین
-
Subway girl
وقتی گذشته ای داشته باشی که باعث ترس و وحشتت بشه ، جوری که بدترین کابوست گذشتت باشه اون موقع میشه که به یه دوراهی بر میخوری ، فرار کردن از گذشتت یا جنگیدن باهاش ؟ سرینا هم توی این دو راهی میفته و هیچ وقت نتونست انتخاب درست و بکنه تا اینکه ....
-
Unless
صدای اتیش بازی های توی خیابون رو می شنید. صدای اوج گرفتن اون طرقه کوچیک و برخوردش به اسمون و بعد بنگ! صدای ترکیدنش. هری از این صدا وحشت داشت. سرش رو گذاشت توی گودی گردن جما. جما دستاشو گذاشت دور تن هری و بغلش کرد. هری دوباره یادش اومد. اون روز های سختی رو گذرونده بود و با وارد شدن جما به زندگیش تقریبا همه رو فراموش...
-
Fire Revenge (Persian)
سلام دوستای گلم.. داستان قبلی درباره ی زین جونم بود و این یکی دریاره ی داداش جونم هری هستش... امیدوارم ازش لذت ببرین.. نظر فراموش نشه.. بووووووووس