|| RELEASE || رهايى ||
روايت عشقى كه تمام نشدنى به نظر مى رسيد... اما با از بين رفتنش، زندگي هاى تازه اى رو رقم زد...
روايت عشقى كه تمام نشدنى به نظر مى رسيد... اما با از بين رفتنش، زندگي هاى تازه اى رو رقم زد...
♰ His hands were tainted and sinned He'd done unspoken things with his very own bare hands They were deleterious yet those same hands belonged to the tainted man whose face was made in heaven and body carved in hell His thoughts were filled nothing but ways he could destroy the innocence that she still carried aroun...
Her lips were delicate and virtous, yet so nefarious, drawing him deeper into what he had already fell into. Her innocence was like an intoxicating drug to him, wanting nothing more but to feel the high of it all. His sinful ways were an addiction to her, wanting him to corrupt her ethical mind and send her into eupho...
یه دلنوشته واسه هر دایرکشنری شاید به عنوان یه نوت روزانه بخونینش ولی اگه ایده ای داشتین بگین مرسی
شايد ما مناسب همديگه نيستيم ميدونم من با تو تو با من يه عالمه فرق داري اما اما من من من عاشقت شدم با اينكه ما ابو اتيشيم مسكن و درديم خوشالي و ناراحتي ايم مردن و به دنيا اومدنيم عشق اين چيزا سرش نميشه هيچ وقتم سرش نميشه
خیلی وقتا آدم تو اوج آسمونا،سقوط می کنه.دلیلش اینه که انسان خیلی سریع مغرور میشه و به خودش می نازه.منم یه آدمم و همچین خطاهایی ازم سر میزنه.من موقعی که در اوج شهرت بودم،بر اثر یه اشتباه کوچیک سقوط کردم و می تونم بگم که دلیل اصلی این اتفاق غرور مسخره ای بود که از بچگی همراهم بود.غرور مسخره ای که منو از خواهر و برادر و...
همیشه قرار نیست یه زندگی خوب باشه مثه زندگی من و هری... قرار نیست همیشه شاد باشی... قرار نیست همیشه بخندی... قرار نیست توی بهترین شرایط ممکن زندگی کنی... ولی همیشه یه چیزو باید بدونی... باید قدر شناس باشی... تا مثه من نشی...
من قول دادم پس میتونم... این زندگی منه و میتونم اون طور که میخوام تغییرش بدم حتی اگه تلخ باشه هیچی جلو دارم نیست این یه قول پیش خودمه....
[Completed] حراج سکس.. این چیزیه که وقتی راجبش میشنوید یاد دخترای جوون میوفتید که به پیرمردای پولدار فروخته میشه. و حالا نوبت به اسکایلر ، کسی که متوجه شد صاحبش یه پیرمرد نیست رسید...
یقه بالا می دهیم دست ها در جیب سیگار به ته رسیده میان لب به دیوار تکیه می دهیم نه که کاراگاه باشیم یا عضو مافیا نه بدبختیم...! داستان یه دختر یتیم که از معنای خانواده داشتن و یک زندگی نرمال با پایان های خوب رو نمیدانست و مسیر زندگیش اورا به سمت راهی دشوار کشید و اورا درمیان مردانی ظالم قرارداد و چیزی جز یک برده نبو...
[complete] این داستان یه عشقه یه عشق پوچ یه عشق یک طرفه که به جایی نرسید و داستان یه زندگی که نابود شد و سوخت و همه اینو فهمیدن به جز کسی که باید میفهمید _______________ عشق... بعضیا میگن شیرینه و همه باید یک بار عاشق بشن اما من مطمئنم چیزی که اونا حس کردن عشق نبوده ، شاید بشه اسمشو هوس گذاشت... م...
«آزادی گناه» من یک انسان آزادم! من اجازه دارم تمام قوانین انسانیت رو درهم بشکنم... از مخالفانم بهرهکشی کنم... هر کس سر راهم بایسته رو بکشم... اعتقاداتی که از نظر خودم غلطه رو نابود کنم... چون من یک انسان آزادم! A Harry Styles Fanfiction
سلوووووووووووووومم این یه داستان خیلی مفصلی داره ما تو مدرسه قرار بود انشا بنویسیم درمورد بازنویسی ضرب المثل بار کج به منزل نمی رسه از اونجایی که تمام زندگی من هریه و تو کل انشا هام بالاخره یه هری پیدا می شه من داستان هفت خان هری رو نوشتم و انشا 15 گرفتم -_- این داستان طنزه و هفت خان رستم به هفت خان هری تغییر داده ش...