Выбрать всё
  • stubborn
    1.5K 128 6

    دختری که خیلی ناگهانی مسیر زندگیش تغییر می کنه… این تغییرات اونقدر زیادن که اون متوجه می شه فقط و فقط یه تتوی مثلث روی کمرش تو زندگیش راست بوده و اونی که فکر می کنه نیست…! اما کسی که خودش انتخاب می کنه باشه… واسه ی همه یه علامت سواله…

  • New life
    594 61 11

    زندگی من عوض شده من حالا یه زندگی جدید دارم یه زندگی که .....

  • News & Updates
    54.6M 389K 71

    Stay connected to all things Wattpad by adding this story to your library. We will be posting announcements, updates, and much more!

  • Words (Pesrian Translate)
    10.5K 1.4K 21

    "بزار با کلمه ها نوازشت کنم:)"

    Законченные истории  
  • memories
    6.2K 483 17

    اون فقط منتظر بود تا مردی که دوست داشت (هری استایلز)بهش چند جمله رو بگه... "من واقعا متاسفم ،من رو ببخش بخاطر همه چیز،من هنوز عاشقتم بیا صفحه اخر کتاب عشقمون رو دوباره بنویسیم با پایانی شاد...و...فقط یه چیز میخوام... با من ازدواج میکنی؟" اما اون چقدر باید منتظر بمونه و فرصت هایی که برایه خوشبخت شدن بهش داده میشد روناد...

    Законченные истории  
  • Mistake
    96.3K 10.3K 74

    Damn.

    Законченные истории  
  • What if
    81 3 1

  • This is love(H.S)
    36.1K 3.9K 31

    چی میشه عاشق شی درحالی که چهره ی عشقت رو ندیدی؟ (شامل بعضی از صحنه های جنسی اگر با این جور جیزا مشکل دارید فف و کنار بزارید)

  • Freedom of Sin
    71.9K 11.4K 51

    «آزادی گناه» من یک انسان آزادم! من اجازه دارم تمام قوانین انسانیت رو درهم بشکنم... از مخالفانم بهره‌کشی کنم... هر کس سر راهم بایسته رو بکشم... اعتقاداتی که از نظر خودم غلطه رو نابود کنم... چون من یک انسان آزادم! A Harry Styles Fanfiction

    Законченные истории  
  • Maggy,the planet of mine(2)
    15.6K 2.5K 20

    من میدونم که همه چیزوسیاه وسفیدمیبینی. پس برات یه آسمون آبی شفاف میکشم:) -آبی،تروی سیوان-

    Законченные истории   Для Взрослых
  • Angel Of The Darkness
    129K 10K 130

    زندگی بوسیله تضادهاست که مفهوم پیدا میکند. تاریکی و روشنی...عشق و نفرت...سیاهی و سفیدي...شب و روز...شیطان وفرشته!! و چه به آشوب کشیده میشود زمانی که دو جهان با یکدیگر آمیخته شوند وتضادها در مقابل یکدیگر قرار بگیرند. من فراتر از قوانین قدم گذاشتم و طعم میوه ممنوعه را چشیدم. و چنان با شراب عشقش مست شدم که از یاد بردم زی...

    Законченные истории  
  • Maggy's Planet(1)
    41.3K 6.3K 40

    هری يه سياره نداشت. چيزی که اون داشت يه کهکشان ناشناخته بود:) [Dedicated to all the broken girls in the whole wide world:")]

    Законченные истории   Для Взрослых
  • Always proud of my self
    1.9K 350 26

    خیلی وقتا آدم تو اوج آسمونا،سقوط می کنه.دلیلش اینه که انسان خیلی سریع مغرور میشه و به خودش می نازه.منم یه آدمم و همچین خطاهایی ازم سر میزنه.من موقعی که در اوج شهرت بودم،بر اثر یه اشتباه کوچیک سقوط کردم و می تونم بگم که دلیل اصلی این اتفاق غرور مسخره ای بود که از بچگی همراهم بود.غرور مسخره ای که منو از خواهر و برادر و...

    Законченные истории  
  • Everthing for sale
    1.7K 225 21

    Introduction زندگی همیشه اونجوری نیست که تو میخوای! تو قرار نیست همیشه از خواب پاشی،قهوه اتو بخوری،تلویزیون ببینی و خوش بگذرونی! یک روز بلاخره تمام اتفاقات روتین زندگیت از بین میره...اونوقته که باید پا بزاری رو تمام قوانینت!اونوقته که نیاز پیدا میکنی به یک همراه...

    Законченные истории   Для Взрослых
  • My Angel ( My Angles series) H.S
    5K 490 7

    من هری رو دوست داشتم. با تمام وجودم. همیشه یه آینده ی خوب و خوش رو باهاش تصور می کردم. وقتی ازم درخواست ازدواج کرد دیگه چیزی تو دنیا نبود که بتونه از اون بیشتر خوشحالم کنه اما نمی دونم چه اتفاقی افتاد. یه روز....اون خیلی راحت گفت خداحافظ و منو تنها گذاشت... حالا من موندم و یه جای خالی و یه یادگاری از هری که نمیذاره فر...

  • Complicated[H.S][EDITING]
    118K 8.2K 50

    :همونطور كه تو تاريكي نشسته بود ،پك عميقي به سيگارش زد و بي مقدمه گفت ‎تو شبيه برفي - ‎خوشگل و سرد

  • Broken
    2.2K 345 5

    _ماها فقط از قوی موندن ضعیف شدیم. +شکسته ها ترمیم نمیشن:} شب لذت بخشه ولی هری غروب کرد.

  • True love ( H.s )
    68.3K 5.3K 36

    اون از من گذشت که به ارزوهاش برسه از منی که به خاطر اون از همه ی ارزوهام گذشتم

    Законченные истории  
  • Dilemma [h.s]
    59.7K 7.2K 48

    از خودت بیرون بیا. برگرد. بهش نگاه کن. ترسناکه، نیست؟

    Законченные истории   Для Взрослых
  • She'd lost her wings~(H.S)
    70.8K 7.3K 60

    هری:"نمیتونم ازش دل بکنم." _:"پس اینکارو نکن."

    Законченные истории  
  • Amber
    32.5K 5.5K 36

    تا وقتی که بین رنگها غرق نشدی نمیتونی شرارت سفید رو ببینی... یا مظلومیت سیاه رو... آشوب آبی... و آرامش قرمز رو...

    Законченные истории  
  • Never in a million years
    4.4K 592 31

    درد ، رنج ، دوری ، دلتنگی ، عشق ، خوبی ، محبت ، رفتن ، دوست و دوستی ، قتل ، خیانت ، عذاب ، مهربانی ، ادم ، زندگی من تو تا ابد همیشه با هم خواهیم ماند دوستت دارم

  • Guitarist
    79.3K 10.1K 60

    گيتار.. شروع عشق ما

    Законченные истории  
  • Slave Of The Darkness
    108K 10.2K 57

    من بهش یه بوسه روی گونه دادم قبل اینکه به گوشش برگردم. من شاهرگی که بهش نیاز داشتم رو دیدم. با بوسیدن پوست ظریفش آمادش کردم برای کاری که قرار بود انجام بشه. دندون های نیشم از همیشه تیز تر بودن. آماده برای دریدن! من دندون هام رو توی شاهرگش فرو بردم و دو سوراخ روی گردنش به جا گذاشتم.. بقل گوشم نفس نفس میزد.. خون خیلی سر...