My Princess [ZIAM]
"تو پرنسس منی،لیام" [persian translation]
"Birds with broken wings often try to help each other fly." - Matt Baker Zayn's point of view to the instances in the story "Princess."
_تو یه عوضی هستی لیام پین..تو شب هارو با اون دختر سر میکنی در حالی که میگی عاشقه منی. +هی هی آروم باش زین..عشقی که من به تو دارم هیچ وقت قرار نیست تغییر کنه...حتی به خاطره شغلی که من و مجبور به رابطه با اون دخترا میکنه.
"کی وقت کردی بشی تموم زندگیِ من؟" . . . 💢بوک ادیت نشده! LARRY ZIAM NEW COUPLE?;D Completed✔ #cover by:@prnynm
تو دل تنگی منو نمیبینی ولی هر وقت دلم برات تنگ میشه میام پشت قلبت هی در می زنم پس هر وقت قلبت می زنه بدون دلم برات تنگ شده:)❤💛 #زیام_پالیک
Highest ranking : #1 in fanfiction For more than four continuous months -داری محدودم میکنی! +نه... فقط دارم عاشقت میکنم. -نمیخوامش! +دست تو نیست... دست هیچکس نیست.
_زین به نفعته تسلیم شی وگرنه شلیک میکنم ... +تو این کارو نمیکنی لیام.... ما تفنگارو به سمت هم نشونه گرفتيم اره ما قلبامون براي هم ميتپيد ولي تفنگارو به سمت هم نشونه گرفتيم صدای شلیک بلند شد سکوت همه جارو فرا گرفت ... خون ريخت رو زمين... لبخند زدم ...و زیر لب گفتم : "تفنگ من تيري توش نبود من همیشه عاشق تو بودم لیام...
جايى كه توش زين و ليام هر آخر هفته با هم فيلم مى بينن. يا وقتى زين به فيلم ديدن، نترسيدن و دوست داشته شدن و دوست داشتن عادت نداره، و ليام به همه ى اينها عادتش ميده. ziam mayne fanfiction copyright © frogmd 2017-20
این کتاب، داستان زندگی يه آدمه... يه دختر ۱۳ ساله که درد کشیدن جزو لاینفک زندگیشه... درد يه دختر ۱۳ ساله چی ميتونه باشه؟ این سوال خودش درده و این دختر، کم درد نداره...پس بیاید به درداش اضافه نکنیم و سوال رو کمی تصحيح کنیم... "درد از کجا شروع شد؟" #درد با جنگ شروع شد... #درد با دفن تن گلوله بارون شده ی برادر تازه دام...
اشتراک بین آدمها میتونه ناچیز باشه...یا عجیب یا بیربط یا مرموز اشتراک اونها ایستگاه اتوبوس و آفتاب سر صبح بود...
[ COMPLETED ] زرد و قرمز باهم گره میخورن، ولی اینجا توی یه جهان دیگه... All deserved rights to the rightful owner of the original fanfiction.
fakeliampayne : عکس لختی ؟ niazkilam : راستش برام فرقی نداره میدونید لیام بزرگترین فاک بوییـه که تا حالا دیدید. ©𝐅𝐚𝐤𝐞𝐳𝐚𝐢𝐧
[ COMPLETED ] "بمون" زین ناامیدانه زمزمه کرد و لب هاشو به شقیقه ی لیام فشرد انگار میتونست دردی که داشت توی وجودش بیشتر و بیشتر میشد رو کم کنه. ولی اون نمیتونست و مهم نبود چقدر سخت تلاش میکرد، اون نمیتونست کاری کنه که لیام بمونه... • اخطار: این فنفیک ممکن است قلب زیام شیپر شما را به درد بیاورد :)) Original Larry fanfic...
Highest ranking : #1 in fanfiction +بیا نور ها رو روشن کن اینجا خیلی تاریکه -نترس بپر +تاریکه -نترس نورت میشم بپر +بپرم اونجایی تا منو بگیری? -درست همینجام همیشه
میشه عاشقم باشی؟ هشدار: این فن فیک شامل صحنههاییست که شاید زیام هارتتون رو به درد بیاره :))))) مطمئن شید که همه رو باهم میخونید ؛)
من مثل یه ذره ی کوچولو تو فضا، بی مصرف و مزخرف بودم و اون مثل خورشید، بزرگ و درخشان بود
ليام پين ! تو هيچ وقت نميدونستي شخصيتي رو كه توي داستانت شكل دادي، روزي قراره باهاش زندگي كني!
تو میتونی بهم اخم کنی. بهم بیمحلی کنی. بخاطر ضعیف بودنم مسخرم کنی. میتونی بهم گشنگی بدی. میتونی کاری کنی گریه کنم. کاری کنی که از درد زجه بزنم. تو میتونی خوردم کنی. زیر پات لهم کنی. تو میتونی منو به خاک سیاه بشونی لیام اما با همهی اینا من بازم عاشقتم :))))
[COMPLETED] #1 at #ziammayne "همه چیز تو یک لحظه متوقف شد ، لحظه ای که اون باید تصمیم میگرفت فراموشش کنه یا نه " "غریبه های عزیز فراموش نشدنی HIGHEST RANK : #1 in #ziammayne 30June2017 - - - - - - [COMPLETED] [ZIAM AU] [COVER BY -Hxllia]
[Completed] زین سعی میکنه دنبال رستگاریای بگرده که لیاقتشو نداره ، و بعد از خیانت کردن به لیام بهش نامه میفرسته و همیشه اونا رو با " Love, Cheater." امضا میکنه تا به احساسات کمی که توی خودش نگه داشته اضافه کنه .
زین و لیام ، زوجِ جوون، با کلی مشکل و دردسر تو رابطشون... از زمانی که لیام اخراج شد ، همیشه به طرز وحشیانه و وحشتناکی مست به خونه می اومد... بنظرتون زین صبر میکنه تا دوباره رابطشون جون بگیره؟یا کلافه و خسته میشه از این لیام همیشه مست و وحشتناک و میزاره میره؟؟!! در واقع چه اتفاقی میوفته؟... [Completed]
"جایی که فقط من و ماهم، خدا هم اگه بخواد میتونه بیاد" #Ziam_Mayne
[COMPLETED] [ ابديت يا بى نهايت ... ؟ ] ∞ داستان دو پسر جوان كه رابطه خوبى با هم ندارن اما به كمكـ هم براى نجات مهم ترين آدماى زندگيشون تلاش ميكنن ، و احتمالا اونجاست كه همه چيز عوض ميشه ........
+اسم؟ _زین مالیک +خانواده؟ _یه بابای اعصاب شخمی و 3 تا خواهر +مشکل؟ _افسردگی شدید +خب...همین؟ _اره همین!اون اصلا حرف نمیزنه! +چرا؟ _من چه گوهی میدونم پسر؟اون فقط خیلی ضعیف و احمقه! °°°°°°°°°°°°°°°°° چی میشه اگه زین افسرده و ساکت باشه و به مدرسه ی شبانه روزی ای بره که باعث ایجاد تغییری تو روند فلاکت...
زندگی ليام یه زندگی کامله. اون معروفه،دوستدختر داره،و توی کار موسیقی حرف نداره. ولی از وقتی که زین رفت،یه سیاه چال بزرگ توی لیام درست شد. زین باید ازدواج میکرد،یه ازدواج اجباری،و از کل دنیا خواهش کرد تا برگرده بین بازوهای لیام،ریسک از دست دادن خانواده،شهرت،شغل.. زین از زیباییش استفاده کرد تا لیامو گیر بندازه و هر عم...
Sometimes I wish I Could Read Your Mind... But Then I Notice, What If I Couldn't Handle The Truth?!... What If These Are Our Last Hours? صدای برخوردِ دستش با صورت لیام تنها چیزی بود که تونست سکوتِ عمیقِ بینشونو بشکونه. و این سیلی باعث شد تا لیام مطمئن بشه که اون همه چیز رو فهمیده! ↑Book2 Of Fool For You↑ ||PANTE_A||