For you [ H.S ]
تو نميتوني به رقصيدن با شيطان ادامه بدي و بپرسي چرا هنوز تو جهنمي داكوتا. [ sexual contact ] [ Harry Styles AU ]
تو نميتوني به رقصيدن با شيطان ادامه بدي و بپرسي چرا هنوز تو جهنمي داكوتا. [ sexual contact ] [ Harry Styles AU ]
_این دفترچه چرا باید دست مامانم باشه؟ +نمیدونم هری.... _یعنی اون با نایل در ارتباط بوده؟! +تا نخونیم نمیفهمیم... _یعنی نایل زنده است؟
"اقای استایلز،این اشتباهه" "هییششش،تو منو دَدی صدا می کنی بیبی گِرل" [Sexual content]
[ Completed ] " هر جا که علاقه وجود داشته باشد، آتش هم خواهد بود و ... هر جا که آتش باشد، یک نفر باید بسوزد! "
همونطور که دمشو تکون میده دنبال وایولت میره"کام ان وایولت فقط یک بار" وایولت روشو میکنه اونور"برو پی کارت هری..."
حواست به قوانین بازیت باشه به خودت میای و میبینی حاکم اونه هی دختر ...این نمایش آخره ☆The final show☆ [Harry styles fanfiction] ♡By:blllue_heart♡ Cover by:@IWontBeTheOne
دستشون و از دهنت مى برن پايين و پايين تر و وقتى به قلبت رسيدن دم گوشت آواز سوگواريت و مى خونن.وقتى لا به لاى زمان گمشدى واقعا چى كار مى كنى تا دقيقه ها رو سريع طى كنى و به حال برسى؟
harry : Listen to me lily Its not a love story...This is a MADNESS! هری: بهم گوش کن لیلی،این یه داستان عاشقانه نیست...این دیوونگیه!
"من زندگی جدیدی رو تو این کشور کم جمعیت شروع کردم،جایی که کسی هری استایلز معروف رو دنبال نمیکرد..تا وقتی که اون حریم خصوصیمو بهم زد" فن فیک بانی فضای متفاوتی داره و سعی کردم هری رو تا جایی که میشه شبیه به خود واقعیش نشون بدم یه شانس به فن فیک بدین ♡
زندگی بوسیله تضادهاست که مفهوم پیدا میکند. تاریکی و روشنی...عشق و نفرت...سیاهی و سفیدي...شب و روز...شیطان وفرشته!! و چه به آشوب کشیده میشود زمانی که دو جهان با یکدیگر آمیخته شوند وتضادها در مقابل یکدیگر قرار بگیرند. من فراتر از قوانین قدم گذاشتم و طعم میوه ممنوعه را چشیدم. و چنان با شراب عشقش مست شدم که از یاد بردم زی...
عشق میتونه یک اشتباه باشه یا یک حقیقت دربند گناه.♡عشق میتونه تکرار بشه و عشق قدیمی رو تصحیح کنه یا اثباتی باشه برای درست بودنش ☆¡¿
یه تونل خیلی پر رمز و راز توی شهری که کارتر توش زندگی میکنه وجود داره. از وقتی یه دختر بچه بود بهش گفته بودن به اون تونل نزدیک نشه. خطر توش کمین کرده و این کارترو میترسوند. هیچکس نتونسته بود تهشو ببینه، حتی نورم نمیتونست به ته اونجا برسه. حالا یه دختر نوزده ساله اس با یه همچین حس کنجکاوی .دوستای کارتر اونو کشوندن توی...
"دكتر استايلز توي اتاق معاينه منتظرتون هستن" Warning ⚠️ Sexual Content * پارت ١٣ به بعد اينجا آپ ميشه * پارت هاي قبلي رو در اينجا بخونيد : http://my.w.tt/UiNb/oN48j5XRBD * يا به اين آيدي بريد : @kimnem
میگن طلسمه و آدمو از آسیب حفظ میکنه. من اسمشو عشق میذارم. چه فرقی داره وقتی کارشون یکیه؟
[copleted] توزندگی کلی عذاب کشیدم ولی بدبختیام ازاونجایی شروع شدکه قبول کردم بشم پرستارش...
داستان "مرد" درباره دخترى به اسم شيا ئه كه وقتى ميره به مهمونى رفيقش اتفاقى براش ميوفته كه آرزو ميكنه "كاش زمان به عقب برگرده و نميرفت اونجا" . . داستان تمام شده و هرروز آپ ميشه
هيچ چيز اونطورى كه شما تصور ميكنيد نيست ! هيچ واقعيت ، صداقت و وفادارى اى توى دنيا وجود نداره . همه چيز حقس . حتى چيزى كه الان دارى ميخونى . ! همه چيز پوچ و كاغذيه . همه گول ميخورن . و ميدونى چيه ؟ حتى تو هم دارى با خوندن اين داستان گول ميخورى . (Harry Styles AU)
[+18] من همیشه تنها بودم یه دختر یتیم که یه غریبه بزرگش کرد یه غریبه که زود رفت و بعد من موندم و خرابه ها ، من موندم و تاریکی ، من موندم و درد... میخواستم زنده بمونم پس باید یه کاری میکردم من تبدیل به کسی شدم که ازش متنفر بودم شدم اون سایه ای که بدون نور زنده میمونه.. من احساساتمو گم کردم ولی این زیاد طول نکشید من م...
به دنیا خوش اومدی ، رویا پردازی رو متوقف کن ، قصه ی تو از همین الان شروع میشه ، مراقب باش کتونی هات گلی نشن. [this story contains mature content , read it on your own risk] ...................................................................................... سیلویا بخاطر تجربه های خانوادگی وابستگی رو دلیل تمام مشکلات...
هارلی توماس ؛ یه دختر مسیحی خرد شده با اضطراب که از قضاوت کردن اونایی که گناه میکنن لذت میبره هری استایلز ؛ یه پسر خدانشناس خرد شده با احساسات که از گناه کردن لذت میبره [ Persian Translation ] Highest Rank : 12 in Fan Fiction | Sexual Content |
اگه میخواستی توی اتاق رختکن یا دستشویی دخترا به اسمش اشاره کنی ، همیشه همون نگاه و نیشخند تکراری رو میگرفتی که بقیه به سمتت پرتاب میکردن ؛ چون اون یه افسانهی شهری بود. بعضی از مردم وقتی میخواستن راجبه اینکه دوران نوجوونی چقد خوبه پز بدن به خواهر و برادرای کوچیک ترشون راجبه اون میگفتن. جزئیات و آخر داستان همیشه عوض می...
Introduction زندگی همیشه اونجوری نیست که تو میخوای! تو قرار نیست همیشه از خواب پاشی،قهوه اتو بخوری،تلویزیون ببینی و خوش بگذرونی! یک روز بلاخره تمام اتفاقات روتین زندگیت از بین میره...اونوقته که باید پا بزاری رو تمام قوانینت!اونوقته که نیاز پیدا میکنی به یک همراه...
زمانی که والدین پرنسس الیزابت در جنگ کشته میشن ، اونو به عنوان غنیمت می برن پیش پادشاه (فن فیکشن هری استایلز)
این داستان در باره ی هری و تیلور هست و یک داستان متفاوته این نوشته خودم نیست من فقط ترجمه میکنم براتون
ی دختر .. که سعي داره گذشتشو فراموش كنه ولي گذشته اونو فراموش نميكنه .. و نا خواسته عشق پسریو تو قلبش جا میده که نمیخواد از دنیای تاریکش بیرون بیاد ..