X
ایکس! یعنی خیلی چیزارو نباید بدونی، یا شایدم... اگه بدونی کل سرنوشتتو تغییر بده... . . اگه مغزت میکشه که زندگی ها بهم گره خورده ی مرموز رو حس کنی... او... گفتم خیلی چیزارو بهتره ندونی! هیچی بیخیال...
ایکس! یعنی خیلی چیزارو نباید بدونی، یا شایدم... اگه بدونی کل سرنوشتتو تغییر بده... . . اگه مغزت میکشه که زندگی ها بهم گره خورده ی مرموز رو حس کنی... او... گفتم خیلی چیزارو بهتره ندونی! هیچی بیخیال...
زندگى دوست داشتنى من با ورود مرد مرموزى بهم خورد. مردى كه شباهت خيلى زيادى به دخترم داشت!
تو قلب دردِ منی تو باعثِ درد منی ولی من لذت میبرم از این درد.. منِ مازوخیسمِ لعنتی!! *Completed
Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!
زیر دست قاتل هزار چهره و ناشناس تقلا برای زنده ماندن میکرد اشک برای نفس کشیدن و منصرف کردن اون از مرگش میریخت... اما قربانی نمیدونست ک اون تنها کسی نیست در بین دستان او تقلا زنده ماندن کرده! اون هم همانند قربانی های دیگر..... صدای شلیک منظم سه گلوله پیچید.... مثلث خونی با شلیک گلوله ها روی بدن قربانی حک شده بود. یک...
اگرها زیاده و پیش امد ها خیلی کم و اونها الان تو این پیش امد بودند زمانی که رایان پدرشو مخفیانه تو حیاط پشتی خونه اش چال میکنه harry styles fanfiction
_این دفترچه چرا باید دست مامانم باشه؟ +نمیدونم هری.... _یعنی اون با نایل در ارتباط بوده؟! +تا نخونیم نمیفهمیم... _یعنی نایل زنده است؟
استایلز بعد از مرگ پدرش صاحب مجله پدرش میشه و در حین متوجه میشه که داستانی که در مجله پدرش چاپ میشده مضنون فمنیستی داره و نویسنده ناشناسه و حال ب دنبال اینکه نویسنده رو پیدا کنه!
بیست و هفت قتل... ... بیست و هفت مظنون Casting: [Bill Skarsgard, Lindsey Morgan, Harry Styles]
دلتنگي هميشه براي كسي نيست كه كنارت نيست. گاهي وقتا دلتنگي براي كسيه كه كنارت هست، اما حواسش بهت نيست.
صدای شلیک گلوله توی گوش هاش پیچید. نمی تونست باور کنه اون دختری که بی جون روی زمین افتاده بود یه روزی همه چیزش بود. میدونست که بعد از این هرگز قرار نیست دوباره خوشحال بشه.
-از دوست داشتن من دست بکش من بهت اسیب میزنم -میخوام ولی نمیتونم... وابسته بودن بدترین بیماری هست که یک فرد میتونه مبتلا شه:) Harry styles fanfiction by sky girl
تاریکی همه جا هست... همه یه قسمت تاریک دارن...فقط باید بزارن بیدار شه و اون وقت...همه چی امکان پذیره . . -چرا اینکارا رو میکنی؟چرا؟ -من...من...مج...بورم -کی مجبورت کرده؟؟ -تو!