Select All
  • Photographer [L.S]
    8.8K 1.2K 18

    * چشم هاش اقیانوس بود ،عمیق بود، اونقدری که من بتونم غرق بشم. زلال بود مثل شیشه امواجش هرچقدر هم سهمگین به سنگ های ساحل کوبیده میشد ولی از من محافظت میکرد ... قدم هامو به سمت اقیانوس سوق دادم،شك داشتم؟! شاید شاید چون میترسیدم میترسیدم غرق بشم و حتی دیگه خودش هم نتونه منو نجات بده ولی الان الان دیگه خیلی دیر شده...

  • my sick heart after you
    31.9K 3.9K 25

    چطور ممكنه يه قلبي كه ديگه نميزنه، بازم برات بتپه؟

  • RESTLESS (PersianTranslation)
    30.7K 2.7K 22

    این داستان شامل نوشته های جنسی، استفاده از الکل و خودآزاری میشه. اگر اذیت میشید، من خیلی جدی بهتون پیشنهاد میکنم که یه داستان دیگه بخونید. لویی تاملینسون همیشه باور داشت یا مجبور بود باور کنه که استریته. ولی وقتی که یه پسر چشم سبز به اسم هری استایلز شمارشو براش میزاره، هیچ نظری درمورد اینکه زندگیش چطوری تغییر میکنه ند...

  • Inside Of Tornado [L.S]
    3.7K 441 29

    گنجه ی خاطرات معشوقم رو دزدیدن ولی باز اون به من برگشت اما نه اونا نمیرن اون سایه ها میخوان انتقام بگیرن آفریده ی شیرین صبور باش مقاومت کن چون من یروز به تو برمیگردم عزیزم من نمیتونم نفس بکشم وقتی میدونم داری شکنجه میشی..

  • 28
    3.8K 610 8

    لویی پسری بیست ساله است که از بدو تولد در یک محیط کاملا تحت کنترل زیر نظر سازمان اطلاعاتی کشور بریتانیا بزرگ شده . در نوزده سالگی پدر لویی بخاطر خیانت به این سازمان اعدام و پسرش یعنی لویی بازداشت میشه .. بازداشتی که همراه با شکنجه های روحی بوده و ... هری استایلز روانپزشک بیست و پنج ساله قراره به صورتی لویی رو از شرای...

  • Hacker Heart (L.S)
    2.4K 229 4

    من لویی ملقب به هکر قلب... و تو پسری مرموز....ملقب به هکر ماشین... من پسری که نه عاشق بوده و نه سعی به معشوق شدن داشته... داستان من و تو داستان دو آدمی است پر غرور... بااز آن من نیست..... عشق من تو را به زانو در خواهد آورد... یاد من قدم هایت را سست میکند.... و نگاه من دین و ایمانت را به آتش می...

  • Birds in Gilded Cages(larry)(persian)
    124K 9.3K 25

    در لندن هتلی وجود داره که زنها و مردهای زیبا مثل پرنده های تو قفس،ازشون نگه داری میشه و زندانی ها ی اون مکان ملزمن عمیق ترین و تاریک ترین خواسته های شما رو براورده کنن.......

    Mature
  • MR STYLES ( l.s persain translation)
    201K 27.3K 33

    " خب پس این منشی جدیدمه ؟ " آقای استایلز پرسید و یه ابروشو داد بالا‌. "بله " منشی قبلی جواب داد. آقای استایلز اخم کرد و به لویی یه نگاهی انداخت. " من انتظار ...یکی ... نمیدونم..بهتر داشتم ؟؟" "ببخشید آقای بی ادب.من کسی ام که از این به بعد قراره برنامه هاتونو مدیریت کنم.پس بهتره مراقب زبونتون باشین"

    Completed