Sky girl(the100|H.S)
انسان؟خيلي وقته چيزي ازشون نشنيدم! اينجا فقط بايد هيولا باشي! ________ اين داستان شامل صحنه هاي خشن و مثبت هجده ميباشد! اگر مشكل داريد خواهش ميكنم وارد نشويد!❤️ #9 in fanfiction
انسان؟خيلي وقته چيزي ازشون نشنيدم! اينجا فقط بايد هيولا باشي! ________ اين داستان شامل صحنه هاي خشن و مثبت هجده ميباشد! اگر مشكل داريد خواهش ميكنم وارد نشويد!❤️ #9 in fanfiction
[Completed] حراج سکس.. این چیزیه که وقتی راجبش میشنوید یاد دخترای جوون میوفتید که به پیرمردای پولدار فروخته میشه. و حالا نوبت به اسکایلر ، کسی که متوجه شد صاحبش یه پیرمرد نیست رسید...
داستاني كه ميخوايد بخونيد راجع به تيلور و گروه وان دايركشنه تيلور به خاطر يه سري مشكلات مجبور ميشه به لندن بياد ولي چون نه پول داره و نه خانواده دنبال كار مي گرده و يه روز اتفاقي تو مغازه اي كه كار مي كرده دوسش انجلارو ميبينه و تمام اتفاقات زندگيشو براش تعريف ميكنه و انجلا هم تصميم ميگيره با ليام كه دوست پسرشه حرف بزن...
-امکان داره یادش بیاد؟ اینکه چه قدر دوسش داشتم؟ -شان انقدر خودتو اذیت نکن اون بالاخره یادش میاد نویسنده: sawraw_asd
نايل و اما واقعا عاشق هم بودن...... اونا باهم يه زوج بى نقص بودن و بااينكه كلى مشكل داشتن ولى هيچى سرراهشون نيومد ولى نايل مى ره .و اما رو تنها مى ذاره ....... مى ره دنبال ارزوهاش و باعث يه حدايى بزرگ بين خودش و اما مى شه......
***همه چیز اینجوری شروع شد: "با من ازدواج میکنی!?"**** فن فیک ساخته و پرداخته خودم ... نه کپی ...نه ترجمه. "نایل هوران" در نقش :نایل هوران "لیلی کالینز" در نقش :لیلی کالینز "نیکلاس هولت" در نقش :نیکلاس هولت ********* امیدوارم دوست داشته باشید.
-چى اذيتت ميكنه؟ -گذشته!!! -انقد تو گذشته نمون اميلي!!! اون ديگه تموم شده!!!
تولدته....و دوست پسرت واسهٔ تور رفته...خوب این چیزیه که فکر میکنی... Writer: BethJayne_1Dxo
...تو و نایل با هم توی آشپزخونه...بعد حموم...و بعد روی تخت تا آخر بخونید تا متوجه شید .خب..سلام دوستان،من مریمم و این اولین ترجممه.امیدوارم لذت ببرید در ضمن این یه فن فیک برای نایله ;) Writer:BethJayne_1Dxo
خيلى اوقات به دليل فاصله ها گند ميخوره به همه چى... همه چى يه شلم شورباى عجيب غريب ميشه... و تو نميتونى درستش كنى... به طرز مسخره اى درهم برهم... ولى يهو يه نورى روى قضيه تابيده ميشه... و ميتونى يه شروع دوباره داشته باشى... چون هيچوقت دير نيست تا خودتو عوض كنى. ولى همين شروع دوباره هم ميتونه مصيبتى باشه... اما عشق عآب...
اون فقط منتظر بود تا مردی که دوست داشت (هری استایلز)بهش چند جمله رو بگه... "من واقعا متاسفم ،من رو ببخش بخاطر همه چیز،من هنوز عاشقتم بیا صفحه اخر کتاب عشقمون رو دوباره بنویسیم با پایانی شاد...و...فقط یه چیز میخوام... با من ازدواج میکنی؟" اما اون چقدر باید منتظر بمونه و فرصت هایی که برایه خوشبخت شدن بهش داده میشد روناد...
[copleted] توزندگی کلی عذاب کشیدم ولی بدبختیام ازاونجایی شروع شدکه قبول کردم بشم پرستارش...
Sequel to 'The Bad Boy' 5سال بعد ,هانا یه پرستار تمام وقته که توی یکی از بیمارستان های نزدیک خونش کار میکنه.اون الان یه دختر بچه ی پنج ساله داره, 'آمیلیا دریک'. اون یه مادر مجرد ,دنبال کسی هست که کمکش کنه و اونو و دخترشو دوست داشته باشه.اون کسی رو پیدا میکنه که هر دوشونو دوست داشته باشه؟یا پدر بچه ی پنج سالشو میبینه؟...
کابوسی که هیچوقت ازش رها نمیشی.. ⚜شیطان داره بهم نزدیک میشه.. نزدیک و نزدیک تر.. درحالیکه داشتم از درون ذوب میشدم، آرامشی انگشتامو لمس کرد. سرمو به سمتش که درست کنارم نشسته بود، چرخوندم. با اون چشمای زمردینش بهم خیره شده بود و لبخند دلنشینی به لب داشت. به لب هاش خیره شدم که داشت میگفت: ما تو این کابوس تنها نیستیم." دس...
نایل شونه هاشو بالا انداخت و با دیدن من توی لباس مردونه ی سفیدش یه لبخند شیطانی زد و آروم آروم به طرف من قدم برداشت. . . . . . این یه داستان کوتاه درمورد نایله ساعت 6 صبح نوشتمش پس اگه بد بود دیگه به خوبیه خودتون ببخشید. ولی قول میدم خوشتون بیاد.... من زیاد داستان نوشتم (همش نصفس البته:| ) و این اولین داستانیه که خیل...
«طبقهی بالا» من تنهای تنها بودم! یادم نبود چند وقته... سالها... خاطرات کمکم پاک شدن. حتی اسمم رو به سختی به یاد میآرم. شب و روزها میگذرن. یادم نیست به چه گناهی این جا حبس شدم. هیچی یادم نیست... تنهایی، تنهایی، تنهایی... ...و بعد، یه روز در صدایی کرد و من به جای صورت روانپزشک، چهرهی یه دختر جوان رو توی چارچوب در...
همیشه یک دختر خجالتی بوده که هیچکس بهش توجهی نمی کرده. اما یکبار باعث جلب توجه هری شد.همه چیز مثل قبل میشه؟ by:@lolteenager