Legionnaire(L.S) [Completed]
" دوتا زندگی واسم ساختی : زندگی فوتبالی ، زندگی پر از عشق"
" دوتا زندگی واسم ساختی : زندگی فوتبالی ، زندگی پر از عشق"
من دوست دخترمو کشتم و الان دارم ازت دزدی یاد می گیرم! Highest rank : #7 in fanfiction وارنینگ : حاوی اندکی معصومیت از دست رفته (سکچوال کانتنت خودتون)
[Completed] هری روی پله های یه مدرسه ی شناخته شده در دنیا رها شده بود و توسط مدیرش بزرگ شد. اون همه چیز و همه کس رو تا وقتی که پدرش نباشه انکار میکنه؛ تا وقتی که لویی تاملینسون از راه میرسه و هری هیچ وقت همچین چیزی رو حس نکرده بود....
"گاهی نیمه ی گمشده ی شما همون شخصیه که کل زندگيتون میشناسیدش" هری از وقتی بچه بود، توسط جی به سرپرستی گرفته شد و لویی برادر بزرگه ی جدیدش شده بود. درباره زندگیشون بخونین همونطور که اونها بزرگتر و عاقلتر میشن. درباره لویی و مادرش که هری رو بزرگ میکنن بخونین. written by @Harrysvelvetybumhole
[COMPLETED] #1 at #ziammayne "همه چیز تو یک لحظه متوقف شد ، لحظه ای که اون باید تصمیم میگرفت فراموشش کنه یا نه " "غریبه های عزیز فراموش نشدنی HIGHEST RANK : #1 in #ziammayne 30June2017 - - - - - - [COMPLETED] [ZIAM AU] [COVER BY -Hxllia]
[translation] "خیلی دوست دارم عزیزم" "میدونم و منم دوست دارم.وتورو به حضرت عباس ، برو بخاب ." ■■■■■ فنفیکی از چت های زیام و یکمم بقیهی کاپل ها 4 in Fanfictions
.بخاطر من...بخاطر من و هری... باز هم دووم بیار اقای چارلز...دلم برات تنگ میشه و به زودی به دیدنت میام _لویی_