من دیوونه نیستم ،دیوونه شدم! شايدم نشدم ولی سر از جایی در آوردم که فکر میکردم جای من نیست آره !دیوونه نشدم فقط باور یه چیزایی سخته ! ننه ام تا تقي به توقي ميخورد گریه می‌کرد و آقاجون ناله! لابد اونام براشون سخت بوده که باور کنن دارن درد می کشن منم برام سخته که باور کنم دیگه نمی تونم چیزهایی را داشته باشم که ديگه نیستن
مطمئن نیستم اما یه وقتایی یه اتفاقایی میوفته که برمیگردی عقب... یه جوری که تا یه مدت طولانی‌ای نمیتونی به جلو حرکت کنی... یه جوری که دیگه به قبل برنمیگردی:]
loud poetry from a quiet girl a growing collection of poetries and short story's Hope you'll enjoy reading :) ly P.S: There's a song to every poem / short story that I thought is fitting for the text. So if you want to fully experience it just listen to the music 🤍
During the years of 1971 and 1972, strange things started to happen to a little girl's family and no one could figure out why. Ruby was given a diary to write down her day to day life during this time period, and very odd and frightening things are written and described in it. Short after, she dies of mysterious circu...
This is a collection of 12 heartfelt poems. There will only be 12. The first poem, some of you may have read in another book of mine but I believe it belongs here. Enjoy.
I sometimes feel too much and other times feel nothing at all. I'm either full of volcanoes or numbness, there's nothing in between.
"Will you ever hear me in the rain?" "...?" ***** #157 in Poetry February 12, 2016 #86 in Poetry February 14, 2016
Some cool facts, research, and information on topics in psychology Hope you all enjoy!! *I TAKE NO CLAIMS IN THE WRITING OR STUDY OF POSTED TOPICS. I'm simply just sharing/informing by posting multiple sources into one concise thread*
"To know Paris is to know a great deal." - Henry Miller Well we as well may start knowing that great deal.
همه ی ما باید فمنیست باشیم! یک انسان زن زاده نمی شود بلکه جامعه از او یک زن می سازد... _سیمون دوبوار توی این کتاب من درمورد ال جی بی تی محیط زیست نژاد پرستی و هرچیزی برای زندگیه بهتر حرف میزنم پس نگید کتاب فمنیستیه چرا درباره ی اینا حرف میزنی-_-
وقتی پرستار یه بیمار روانی باشی حتی عشق جور دیگه ای وارد زندگیت میشه +18 _داستان کاملا متفاوت هست پس آدم های متفاوت این داستان رو انتخاب میکنن، شما جزو شون هستی؟
[Completed] حراج سکس.. این چیزیه که وقتی راجبش میشنوید یاد دخترای جوون میوفتید که به پیرمردای پولدار فروخته میشه. و حالا نوبت به اسکایلر ، کسی که متوجه شد صاحبش یه پیرمرد نیست رسید...
"الا... الهه شب های من... عطرتنت... چشمایه درخشانت... واون صورت معصومت همه اینها میتونه منو دیوونه تراز قبل بکنه..."
اين داستان درمورد دختريه كه تو كشور خودش نميتونه تواناييش رو به نمايش بذاره پس استعدادش تو يه كشور ديگه شناخته ميشه و تو سن تقريبا كم وارد دنياي هاليوود ميشه... اون مثل يه نوجوون معمولي نبود... ميدونست زندگيش قراره عوض بشه... ميترسيد... ميترسيد دلش واسه خانواده ش تنگ بشه... ميترسيد خيلي چيزا ازش گرفته بشه... ولي اگه...
[Completed] داستان درمورد یه دختر ۱۷ ساله به اسم کلویی هست که بعد از روبرو شدن با یکی از پسرای مدرسه و وابسته شدن بهش زندگیش به خطر میوفته و...
وقتی عاشق کسی هستی که داره تو رو به قتل می‌رسونه،برات انتخابی باقی نمونده. چطور میتونی فرار کنی؟ چطور میتونی بجنگی؟ وقتی که تمام این کارها بیشتر به اون صدمه میزنه... وقتی زندگیت تمام چیزی هست که میتونی به اونی که دوسش داری بدی،چطور نمیتونی تقدیمش کنی؟ اگه اون کسی هست که خالصانه دوستش داری...
اون از من گذشت که به ارزوهاش برسه از منی که به خاطر اون از همه ی ارزوهام گذشتم
