Artist.
[Complited] هنر؛ نه هیچچیز جز هنر ! ما هنر را داریم و از اینروست که حقیقت سبب مرگمان نمیشود. [Z.M] [L.S]
[Complited] هنر؛ نه هیچچیز جز هنر ! ما هنر را داریم و از اینروست که حقیقت سبب مرگمان نمیشود. [Z.M] [L.S]
- الان موقعیتش رو داری اونو بکش، اون قابل بخشش نیست + من نمیکشم چون کشتن بلد نیستم... ولی زجر دادن؟ این چیزیه که بیشتر از نفس کشیدن یادش گرفتم الانم میخوام صدای فریادتو موقع شکستن استخونات بشنوم... این همون موقعیتیه که از دستش نمیدم ------------- ♡ ژانر : عاشقانه، درام ♡ کاپل :...
پسر رو روی شونهام انداختم و زور زدم. انگار یک خرس رو بغل کرده بودم. لیام با دستهاش، محکم لحافی رو که وقتی بچه بودم عمه بزرگهام برام بافته بود رو گرفته بود. ناامید شدم و ولش کردم. لیام لحاف رو ول کرد و گفت: "ببین! من نمیتونم تا وقتی که کمکات نکردهم، برم. دست من نیست که!" "پس دست کیه؟" لیام با همون چشم های درشت و...
من یه عروسکم عروسکی که لبخند به لبش دوختند عروسکی که سوخت همه ی وجودش ولی همچنان لبخند میزد چون دوختنش 🔞🔞
نه خواب است و نه مرگ است؛ او که انگار مرده ی زنده است خانه ای که در آن زاده شدی، دوستان عهد شبابت، پیرمرد و خدمتکار خانه، مشقات روز و پاداش آن، همه و همه ناپدید میگردند و افسانه میشود و دیگر در مهارت نمیآید. _رالف والدو اِمِرسون
داستان درباره پسریه که با یکی دیگه اشنا میشه و توی حس گی بودن و استریت بودن گیر میکنه...تشخیص هویتش براش دشوار میشه و به هزار توی مشکلات و حدس و گمان میوفته.... ژانر:درام-عاشقانه-فان-درتی(زیام-لری) نویسنده:بلو(ویکتور سابق) امیدوارم خوشتون بیاد و لذت ببرین? ""بهش نگو ولی من یواشکی دوسش دارم من عاشق اون لبخنداشم اون چشم...
{COMPLETED} کاش همه چیز انقدر سخت نمیگذشت اما با همه ی رنجی که داشت تو دلیل ادامه دادنم شدی ~ کاپل اصلی: Ziam کاپل فرعی : Larry
زندگی یه کارآگاه جوان با فهمیدن یه راز بزرگ توی زندگی نامزدش برای همیشه عوض میشه!
[Completed♡] نوت های لیام که از آتیش دلش منشإ میگیرن! Highest ranking recently: #1 short-story & #1 Onedirection -لطفا شماره پارت ها رو چک کنید! واتپد مشکل داره و بالا پایین میشن!- زندگی زین و لیام, علل خصوص لیام, مثل یه غنچه ای بود که هیچوقت باز نشد و در سرمای زمستان سوخت! چرا؟ چون دنیاشون از این رو به این رو شد، به...
فصل دوم " ps , I love you " يك روز مي آيي كه من ديگر دچارت نيستم .. [ با حرص سرش فریاد زدم و گفتم: مگه دوسش نداشتی؟ پس چرا نجنگیدی؟ پس چرا دوست داشتنت اینقدر زود تموم شد؟ با صدایی که غم ازش میبارید گفت: دوست داشتن تموم نمیشه فقط از یجایی به بعد دیگه زیاد نمیشه، خودش نذاشت زیاد بشه، خودش نخواست، میفهمی؟!:) نمیفهمیدم،...
روز های تلخ و شیرین بودن با تو در سال های دور جامانده. همان روز هایی که در انتظار دیدنت ساعت ها چشم به دری میدوختم، روز هایی که حتی از وجود منی با خبر نبودی اما برایت صادقانه عشق میریختم.. تمام آن روز ها و روز های بعدش با تو و یادت قشنگ بود. و همه چیز از دور زیبا و دست نیافتنی بود. تا روزی که نزدیک شدی ... تمام آن ت...
زندگی ازونجایی تصمیم گرفت اونها باهم آشنا بشن که بهشون یه نقطهٔ مشترک داد "رقص" ✏این فقط یه داستان نیست و راجب مشکلات ترنس جندر هاس..
No, I was never a believer But you could fall in love with the first sight نه، من هیچ وقت باور نداشتم ولی تو میتونی تو نگاه اول عاشق بشی
چجوری دوتا دوقلو میتونن اینقدر متفاوت باشن؟؟چجوری دوتا دختر لزبین میتون عشقو به برادرای بزرگترشون یاد بدن؟؟ اصن مگه عشقی هم وجود داره؟؟ اصن مگه اونا میخوان دوباره عاشق شن؟؟
سلام بچه ها من عسلم و این اولین داستانمه من ۱۱ سالمه و ملقب به جوجه فندومم😊 امیدوارم از این داستان خوشتون بیاد
برمیگردیم به درس تاریختون داد و ستد اولین ایده برای ایجاد روابط بازرگانی بود این خیلی سادست من چیزی رو میدم که شما ها دنبالشید و شما چیزایی رو بهم میدید که من دنبالشم اگه از پسش بر نیومدید کارمون با هم تمومه اگه هم کارتونو انجام دادید اون موقع علاوه بر نفعی که تو این بازرگانی میبرید یه پولیم گیرتون میاد این جا زمینه م...
لیام: حرف اخری داری زین؟ _خواهش میکنم... لیام... این توی واقعی نیستی لیام: شاید تو اشتباه میکنی... این منه واقعیه...
ذهنم مثل قبرستونيه كه همه اونايى و كه ميخواستم دوست داشته باشم توش دفن شدن. هر چند وقت يه بار يه نبش قبر ميكنم كه يادم نره اشتباهاى زندگيمو سفر میکنم به رویاهایی که داشتن به واقعیت تبدیل میشدن و خاکسر شدن زیر پام. به یاد میارم خاطره هایی رو که رو تک تک این آجرا و وسایل این خونه هک شدن دوباره آرزو میکنم کنار هرکی هستی...
این کتاب، داستان زندگی يه آدمه... يه دختر ۱۳ ساله که درد کشیدن جزو لاینفک زندگیشه... درد يه دختر ۱۳ ساله چی ميتونه باشه؟ این سوال خودش درده و این دختر، کم درد نداره...پس بیاید به درداش اضافه نکنیم و سوال رو کمی تصحيح کنیم... "درد از کجا شروع شد؟" #درد با جنگ شروع شد... #درد با دفن تن گلوله بارون شده ی برادر تازه دام...
تا حالا شده روی خونه ای که می خرید، اشانتیون بگیرید؟! این اتفاق برای من زمانی رخ داد که بعد از خریدن خونه ام فهمیدم با مزخرف ترین روح دنیا توی این چاردیواری گیر افتادم و این داستان ماجرای ما دو نفر با عنوان "همخونه" توی این خراب شده است!
من شرلوك هلمز بودم و اون جان واتسون من سرد بودم و اون گرم من حساس بودم و اون بيخيال من سردرگم بودم و اون پيدا من هيچ بودم و اون همه چيز اون عاشق من بود و من..ديوونه ي اون
زین مالیک!پسری که خودشو تو اتاق تاریک حبس کرد تا دوباره روی کسی که مقصر زندگی سیاهش بوده رو نبینه! اما حالا اون برگشته...برگشته تا کارایی که قبلا نکرده رو انجام بده و بتونه زین مالیک رو!عشق ابدیش رو دوباره بدست بیاره! و این لیام پینه که چیزایی رو میفهمه که شاید زندگیشونو عوض کنه! همه چی سریع اتفاق میوفتاد و اونا هر ل...
a ziam fanfiction لیام پسر یتیمیه که طی اتفاقاتی درگیر یه عشق ناخواسته میشه و این حس روابط خانوادگیه لیام و روحیاتشو تحت تاثیر قرار میده چون پسری که عاشقش شده نامزد کم سن و سال پدر خوندشه ... انتخاب بین زندگی عادی و عشق عجیبش زندگی لیامو دستخوش تغییرات بزرگی میکنه و لیام حتی مطمئن نیست که میتونه این حسو برای همیشه د...
- با وجود اون، بالأخره میتونم نفس بکشم. Ziam Mayne Persian translation T by: @thatcurlyfrog S : 2018/09/15