Enna Sona [Ziam]
When the Maliks and Paynes decided for their Son and Daughter to join their families through marriage, Zayn and Liam did not see this coming... Just another Ziam marriage fic... But with a desi twist!
When the Maliks and Paynes decided for their Son and Daughter to join their families through marriage, Zayn and Liam did not see this coming... Just another Ziam marriage fic... But with a desi twist!
درسته اینجا دنیای جادویی هاگوارتزه ولی من مطمئنم خبری از جادو نبود وقتی به اون چشم ها خیره شدم... هشدار: اگر پاترهد نیستید به هیچ وجه این بوک رو باز نکنید ( ͡° ͜ʖ ͡°) 💙💚 ❤️💛 🌈
_عاشقم نشو _اگه شدم _نباید بشی _اگه شدم _فراموشم کن _اگه نتونستم _باید بتونی _اگه نتونستم! _باید باهاش زندگیکنی _اگه نتونستم _میتونی _وقتی بهت نگاه میکنم توی چشمای قهوهایت یه دنیای دیگه وجود داره که من دارم توش زندگی میکنم. پس ازم نخواه که عاشقت نشم. چون من تو چشمای تو دارم زندگی میکنم ... **** سال ۴۰۰۰...
بيـا به هم نـگـاه كنيـم... هـركـي زودتـر پـلـك زد، مـن تـورو مـيـبـوسـم ^-^ قبول؟ (^O^)! △▼ I Can't Fall For AnyOne Else, Because Of YOU ▼△ ←یـه داسـتان کـوتاه از زیـام→
Sometimes I wish I Could Read Your Mind... But Then I Notice, What If I Couldn't Handle The Truth?!... What If These Are Our Last Hours? صدای برخوردِ دستش با صورت لیام تنها چیزی بود که تونست سکوتِ عمیقِ بینشونو بشکونه. و این سیلی باعث شد تا لیام مطمئن بشه که اون همه چیز رو فهمیده! ↑Book2 Of Fool For You↑ ||PANTE_A||
تا حالا شده روی خونه ای که می خرید، اشانتیون بگیرید؟! این اتفاق برای من زمانی رخ داد که بعد از خریدن خونه ام فهمیدم با مزخرف ترین روح دنیا توی این چاردیواری گیر افتادم و این داستان ماجرای ما دو نفر با عنوان "همخونه" توی این خراب شده است!
+آقای پین، یا بچهی بوگندوتو از جلوی در خونهی من دور میکنی یا زنگ میزنم پلیس!! Highest ranks: #1 in fanfiction and #1 in onedirection 💛❤ با احترام به لیام پین و تمام خاطرات قشنگی که بهمون هدیه داد.
𝙰𝚗𝚊𝚕𝚢𝚣𝚒𝚗𝚐 𝚝𝚑𝚎 𝚟𝚘𝚒𝚌𝚎𝚜 𝚘𝚏 𝚘𝚞𝚛 𝚐𝚎𝚗𝚎𝚛𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗☯︎ 𝚊 𝚕𝚒𝚝𝚝𝚕𝚎 𝚋𝚒𝚝 𝚘𝚏 𝚟𝚘𝚌𝚊𝚕 𝚌𝚘𝚊𝚌𝚑𝚒𝚗𝚐✔︎ ⚠︎𝙴𝚟𝚎𝚛𝚢𝚝𝚑𝚒𝚗𝚐 𝚖𝚞𝚜𝚒𝚌 𝚛𝚎𝚕𝚊𝚝𝚎𝚍⚠︎ 𝙹𝚞𝚜𝚝 𝚌𝚑𝚎𝚌𝚔 𝚒𝚝 𝚘𝚞𝚝✌︎