cafe ° sukhoon
where med student jihoon is a regular at shy boy hyunsuk's cafe. treasure | park jihoon x choi hyunsuk written by chae ♥
where med student jihoon is a regular at shy boy hyunsuk's cafe. treasure | park jihoon x choi hyunsuk written by chae ♥
- ᴀ ᴊᴀᴋᴇʜᴏᴏɴ ᴀᴜ ❄️ ☕️ 💫 🚦🌃 Late night photography philosophy, bicycle rides and football in the rain, that's what comes to mind when Park Sunghoon thinks of Sim Jake. Chilly swing hangouts, warm hot chocolate, and head pats is what Jake envisions when he hears Sunghoon's name. Welcome to the cute teenage love...
Its too hard for Jay to keep doing his job when all he gets from it is being harrased daily by his boss's son. ___________________□■____________________ ¡Warning! "-" This story doesn't contain much cute scene but quiet the opposite. If you are too sensitive don't read. . . Top: Hoon TTom: Jay
"I hate you." "Shut up and kiss me already." °•°•°•°•° Kim Sunoo is excited to finally go back to the summer camp he went to when he was 5 for a good 3 years before he had to move. While a boy by the name of Nishimura Riki wasn't so happy go lucky about it... °•°•°•°•° Ships: Sunki Jaywon Jakehoon °•°•°•°•° Sta...
❝𝙈𝙖𝙮 𝙄 𝙝𝙖𝙫𝙚 𝙩𝙝𝙞𝙨 𝙙𝙖𝙣𝙘𝙚?❞ ━━ 𝗦𝘁𝗮𝘁𝘂𝘀: On-going 𝗦𝘁𝗮𝗿𝘁: 12.31.21. 𝗙𝗶𝗻: ??? ˡ 𝗣𝘂𝗯𝗹𝗶𝘀𝗵𝗲𝗱: 01.12.22. 𝗙𝘂𝗹𝗹𝘆 𝗣𝘂𝗯𝗹𝗶𝘀𝗵𝗲𝗱: ??? Book #3 of the 𝐒𝐰𝐞𝐞𝐭 𝐒𝐞𝐫𝐢𝐞𝐬 [ enhypen jayhoon au] © doubinie 2021
! I dreamed only about you and you turned to be a nightmare !. . . Top: Hee TTom: Jay
𝚓𝚊𝚔𝚎: 𝚒 𝚕𝚒𝚔𝚎 𝚢𝚘𝚞. 𝚜𝚞𝚗𝚐𝚑𝚘𝚘𝚗: 𝚒'𝚖 𝚗𝚘𝚝 𝚒𝚗𝚝𝚎𝚛𝚎𝚜𝚝𝚎𝚍. [ Book III of I-LAND UNIVERSITY SERIES ] Highest Rankings: #1 jakehoon #1 tweets #1 leegeonu #1 heenu #1 simjake #3 enhypen #8 iland
where 4 MAFIA's fall in love with 4 high schooler boys living a nomarl life... will the 4 accept their love and accept them? COMPLETED
[COMPLETED] There are only few families that were given a chance to have these unique abilities, some said they hate it because it's a curse! But some said that it was a blessing in disguise. This is a SunKi fanfiction wherein, they have to find out who the killer was. Rules don't exist when it talks about using your...
In which Seungkwan and Vernon met at a bachelor's party. They got very drunk and had a one night stand. One week later Seungkwan finds out he's pregnant. Vernon went back to New York without even knowing about Seungkwan or the baby. Now couple of years had passed. Seungkwan and his daughter currently lives at an apa...
"They say if two souls are meant to be, they will always find their way back to each other in this time and other lifetimes. I believe that's us Jeonghan. I believe that we are soulmates." Or In which Jeonghan works at a preschool and is one of the most loved teacher by the children. And one of his students happened...
Seungcheol, a single dad struggling to find balance between work and family. His wife passed after giving birth to their youngest. Not only was he left to take care of his newborn son, he also had two more sons to take care of. All responsibility now falls into his shoulders and raising three kids is no joke. Jeongha...
•¬کاپل: کریسهون | چانبک | کایسو | سولی | شیوچن •¬ژانر: مسابقه ای | عاشقانه | اسمات •¬خلاصه: شمارش معکوس ...1...2...3... حرکت شروع یک مسابقه ؛ شروع یک رقابت؛ مسابقه ماشین ها بهانه ست!! بهانه ای برای شروع یک جنگ...من؛ تو؛ ماشین؛ جاده؛ با سرعت... با قدرت...توی زمین مسابقه... زمینی که از قبل توی سرنوشت هرکس تعیین شده... ز...
𝚜𝚞𝚗𝚘𝚘: 𝚑𝚎𝚢 ;) 𝚗𝚒-𝚔𝚒: 𝚠𝚑𝚘 𝚝𝚏 𝚊𝚛𝚎 𝚢𝚘𝚞 [ Book I of I-LAND UNIVERSITY SERIES ] Highest Rank: #1 - sunki #1 - kimsunoo #1 - epistolary #1 - twitter #2 - jaywon #7 - enhypen
(کامله:/) -من عجیب نیستم..فقط به کارایی علاقه دارم که تو از انجام دادنشون واهمه داری:) .... -فکر میکردم خیلی چیزارو میدونم ولی دقیقش اینه...هیچی واضح نیست و من هیچی نمیدونم... taejin..nammin..y/nkook..sope 🪓yolo
( تا وقتی کامل ننویسمش آپ نمیکنم پس فعلا شروعش نکنین عزیزای دلم ) از پشتِ دید تار چشم هاش به پسری چشم دوخت که بدن بی حالش رو بغل گرفته بود و هرلحظه بیشتر صورتش از درد توی هم جمع میشد! نور مهتاب که تا اون لحظه اثری ازش نبود حالا داشت گونه های خیسش رو واضح و روشن تر میکرد اون پسر... همون پسر بی احساسی بود که بومگیو میشن...
⤦ فیکشن: 𝐈𝐍𝐒𝐄𝐏𝐀𝐑𝐀𝐁𝐋𝐄 ♡⃕ کاپلهای اصلی: کریسیول، سکای ♡⃕ کاپلهای فرعی: چاکی (چا اون وو×راکی)، سورپرایز ⤦ ژانر: امگاورس، تخیلی، رمنس، امپرگ ⤦ نویسنده: 𝐌𝐨𝐨𝐨𝐝_𝐤𝐢𝐥𝐥𝐞𝐫 ⤦ طراح کاور: 𝐇𝐚𝐫𝐚𝐭𝐚𝐡𝐮𝐠 ⤦ آپ: براساس شرط ووت ⊹ خـلاصه : [سکای] سرش رو تو گردن امگا فرو برد و عمیق بو کشید. "ازت شاکیم که ا...
زندگی با دوتا بابا که از کراشت خبر دارن و همش دوستت که یه زندگی شاد داره رو تو سرت میکوبونن خیلی فاکداپه ! Couple: vkook . Yeonbin. Yoonmin. Hyunlix. Namjin. Minsung Writer: vitan
چه حسی داره وقتی متوجه میشی ۱۹ ساله درون خودت یه گرگ خوابیده داری؟ یه دنیای دیگه اونطرف جنگل که متعلق به توئه... ژانر:امگاورس_رومنس_اسمات🔞 کاپل ها : مینسونگ و چانلیکس و ... آنگوئینگ
: stray kiss مقدمه استری کیدز گروهیه که از کمپانی جی وای پی دبیو کرده از یه جایی به بعد یه چیزایی بینشون تغییر میکنه.... احساسات جا به جا میشن.... چی میشه اگه جونگین به هیونجین اعتراف کنه؟ هان میتونه با لینو کنار بیاد؟؟ تکلیف چانلیکس چی میشه؟؟؟ داستان از زبان همه اعضای استری کیدز کاپل : هیونین ، چانلیکس ،مینسونگ نویس...
🔛مجموع وانشاتهای ترجمه شده • وانشاتها از کاپلهای استری کیدز هستن • هر چپتر یه داستان جداگونهست • بوک رو تو ریدینگ لیستتون ادد کنید و اگه کاپل درخواستی داشتید بهم بگید^^
عام. اسمات از همهی کاپلهای اسکیز؟ برای اسمات بوک باید اینجا چی بنویسم آخه... . . . . اسمات درخواستی پذیرفته میشود. درخواستیهای اسمات اعضای استریکیدز با اعضای گروههای دیگه هم پذیرفته میشود😔😂
کیم میونگسو واردماجرای عشقی با معلمش نام ووهیون میشه و بخاطر مشکلاتی که تو مدرسه پیش میاره ، باعث دیدار هرروزه معلم دوست داشتنیش با پدر مجردش کیم سونگ کیو میشه
[ دو پارت جدید آپلود شد ] تاحالا عاشق صمیمی ترین دوست خودت شدی ؟! چوی یونجون یکی از موفق ترین ایدل های کره عاشق چوی بومگیو صمیمی ترین دوست و هم گروهی خودش میشه ؛ قراره پایان این عشق به کجا برسه ؟ نام فیک : بزار قلبت رو از خودم پر کنم کاپل : یونگیو ژانر : رمنس ، انگست ، درام ، زندگی روزمره نویسنده : ایدن واکر
همه چیز از یه پروژه ی زمینشناسی شروع شد و با یک افسردگی بعد از سکس (البته فقط توی تصورات خودش ) تموم شد . اما امکان نداشت حتی بعد از پنج سال بومگیو هنوز هم بوی اون فرمون سرد سونبه اش رو یادش باشه ---------- ژانر : امگاورس ، فلاف ، رومنس کاپل : یونگیو ، سوکای امیدوارم دوسش داشته باشین ฅ^•ﻌ•^ฅ
اینستاگرام: Johnlock.ir "بعد از رفتن به جنگ، جان دوباره به خونه برگردونده میشه، این بار با یه قوزک شکسته و حافظه ای که بخشیش رو از دست داده. جان نمیتونه 5 سال گذشته رو به خاطر بیاره. 5 سالی که به عنوان همکار و همسر شرلوک هولمز سپری کرده بود. " . . خب این داستان مال من نیست. من فقط برای یه دوست ترجمش کردم. حتی نمیخواست...
- چند روز دیگه میشه دو هفته که با هم زندگی میکنیم. شروع به حل پرونده کردیم. من راجع به پرونده ها مینویسم. مشکل پام برطرف شده و خانم هادسون وقتایی که تو نیستی بهم میگه حال تو هم بهتر شده! و من شنیدم وقتی لوکاس گفت که تو قبلا با مرد ها قرار میزاشتی. فکر میکنی شانس اینو داشته باشم که بیشتر بشناسمت؟ نه به عنوان یه همخون...
شرلوک و جان، به پیشنهاد یا شایدم اجبار شرلوک، به یک سفر تفریحی روی دریا میرن. "که جان یکم استراحت و تفریح کنه..." مشکل اینجاست که شرلوک هیچوقت اهمیت نمیده. و مخصوصا هیچوقت خودشو گرفتار شرایط کسالت آوری مثل تفریح به سبک مردم عادی وسط دریا نمیکنه. اونم وسط دریا!! "یه جای کار میلنگه" جان با خودش فکر میکنه. یه فف جانلوک...