سبز
چه سبزی ؟ چه کشکی؟ ؟ همه اش حماقته و درد حماقتای لذیذ با دردای قشنگ
[مجموعه ای از دلایل کوتاه برای سوال "چرا ما به فمنیسم نیاز داریم"] Coverby: @iwontbetheone
🔞دکتر هارلین کوئینزل طی جلسات روانشناسی درگیر رابطهای عاشقانه با بیمارش جوکر میشه و اتفاقاتی در تیمارستان آرکهام رخ میده... ~•《تنها چیزی که نیاز دارم کسیه که روانی درونمو ببینه و بازم دوستم داشته باشه. زیبا، باهوش و یه روانی کامل...اینه دختر من》•~
Just for fun!!!! با لبخند وارد شین و اگر سوالی بود توی cmبپرسید. پیشنهاد ها و انتقادات رو صمیمانه و گرررررررم پذیراییم!!!!! باشد که رستگار شویم! "لیانا"
چیزایی که باهاشون اغلب روبه رو میشیم و باعث میش اعصاب ادم رو به شدتی خرد بکنن که مثله من بخواین ازشون یه کتاب بنویسین:/ این کتاب شامل یه سری جمله های کوتاهیه که من توی یک روز روی اعصاب میبینم مثل*قورت دادن آدامس وسط خندیدن* enjoy*-*
گذشته تمام نشده است. هر بار که به آن نگاه کنی، مثل کودکی رشد میکند. این داستان روایت دو سفر است. یکی مهاجرت از سرزمینی خشن و دیگری سفری به گذشته.
عنوان گویاست. چند نوشته قدیمی رو جمع آوری کردم... و هر چی تو دفترم یافت بشه میزنم به ادامش :')
آن ها که خودشان را کچل می کنند، مثل کسانی که خودکشی می کنند، شایسته ی احترامند.
خاطرات یک ترنس جندر :/ اگه قراره بخونید ووت ندید نخونید اصلا :/ از سر راه نیاوردمش که
این چند خط یه فن فیکشن هست از کتاب صید غزل آلا در آمریکا نوشته ی ریچارد بارتیگان و هیچ ارتباطی با محصول تجاری به اسم نوتلا نداره . امیدوارم کسی با خوندن این فن فیکشن تشویق به خوردن نوتلا نشه :)
-هرکسی تو زندگیش سیگار داره +من ندارم -چرا داری،سیگار چیزیه ک معتادشی،یه ادم،یه صدا،یه عطر یا یه عروسک شاید...ب هر حال،سیگار تو زندگی هر کسی هست،یه وقتایی بعد یه مدت میفهمی سیگارت چیه،مثلا وقتی عاشق میشی...خب سیگار من خود سیگاره! +میشه دیگه سیگار نکشی؟ -نمیتونم.چون سیگارمه! +جی...شاید من بتونم سیگارت بشم... -تو؟ نمید...
برادر دوستم، با اون چشمهاى جذابش، قيافه ى هاتش، باسن خوشگلش، استريته، مگه نه؟ Translated by @otpclub
Just some clichés. ¯\_(ツ)_/¯ کلیشه های رایج ، قابل پیش بینی و گاهاً دوست داشتنیِ دور و برمون/ برتون/ برشون
او یک افسونگر بود.... . . . . . . . . سلام به همه بعد از یک سال و خورده ایی برگشتم تا چیزی که شروع کردم تموم کنم امیدوارم همراهیم کنید . 😊😘
چيزايي كه واسه بقيه بي أهميته ولي ما نووجونارو تا مرز خوشحال و ناراحتي و عصبانيت ميبره?
یک کارآگاه خصوصی بدشانس و وسواسی دوباره فرصت پیدا می کند درگیر یک پرونده ی تازه شود. اما این پرونده عادی نیست. مشتری تازه ی او خودِ زمان است. او باید سر از کار کسی دربیاورد که ظاهرا سعی دارد با ماشینی، زمان را در جهان های موازی مختلف کنترل کند. حالا کارآگاه با کسی طرف است که دلش می خواهد در همه ی دنیاهای ممکن برنده با...
«طبقهی بالا» من تنهای تنها بودم! یادم نبود چند وقته... سالها... خاطرات کمکم پاک شدن. حتی اسمم رو به سختی به یاد میآرم. شب و روزها میگذرن. یادم نیست به چه گناهی این جا حبس شدم. هیچی یادم نیست... تنهایی، تنهایی، تنهایی... ...و بعد، یه روز در صدایی کرد و من به جای صورت روانپزشک، چهرهی یه دختر جوان رو توی چارچوب در...
این کتاب شامل یادداشت های روزانه زندگی یک سینگل به گور است:)) cover by:mansurepotter