Drαɯn Out Dreαms ᶻ.ˢ
اون توی رویاهاش زندگی میکرد... جایی بین رنگ های قشنگ و نقاشی های توی دفترش ولی بالاخره روزی میاد که علاقشو به پسر قد بلند و موفرفری نشون میده؛ Start: 18 February 2022
اون توی رویاهاش زندگی میکرد... جایی بین رنگ های قشنگ و نقاشی های توی دفترش ولی بالاخره روزی میاد که علاقشو به پسر قد بلند و موفرفری نشون میده؛ Start: 18 February 2022
"زندگی بیشتر از یه بازی هست عزیزم و تو باید این رو قبول کنی . باید بجنگی و اگر بازی میکنی باید جوری بازی کنی که انگار این بازی، بازی مرگ و زندگیت هست ."
هری:هنوز عاشقم نشدی؟ زین: نه، اما سعی ام رو میکنم... ... نایل: دوستش داری؟ زین :اگه تو بجای اون بودی ،جوابم اره بود...
اون میخواست شلیک کنه ولی نتونست ... . . . . . . Zarry story . Start:14 July 2021 . Tarane
اینجا خیلی بی روحه؛ صندلی چرمش سرد و همه چیزش سفیده. -:◄ میتونیم شروع کنیم؟ ► سر تکون میدم و شروع میکنم: -:◄ یادم میاد وقتی که شروع شد، یه حس شیرین بود که باعث میشد عرق سردی روی مهره های گردنم بشینه! وقتی ناخودآگاه بهَم نزدیک شدیم، بی صدا نالیدم تا چیزی نشونم بده؛ اونم با چشماش جرعتم رو به تنگنا کشید تا ترغیبم کنه بی...
نور من اولین باری که گرمای خورشید چشمات قلبمو گرم کرد رو هرگز فراموش نمیکنم... تمام اون لحظه رو با جزئیات به خاطر دارم.. تنها لحظهی عمرم که میخواستم تا ابدیت طول بکشه کلی راز توی چشمات هست مثل یک کتاب مرموز که دوست دارم با صدای تو برام خونده بشه کتاب مورد علاقهام... تو شدی بزرگترین شهامت زندگی من. عشق سادهای که...
تنهام نذار... تنهام نذار... تنهام نذار که از تنهایی خوابیدن خسته شدم.
عزیزم منو تو متعلق به ستارههاییم،چون ستارهها تا ابد کنار هم زنده میمونن و من میخواهم تمام بینهایتهامو صرف تو کنم. a rainy journey from the autumn.. 𝐆𝐎𝐋𝐃𝐄𝐍 𝐂𝐀𝐑𝐃𝐈𝐆𝐀𝐍 25 April 2021
اینا رو برای تو می نویسم. چون این قصه، قصه ی من و توئه... قصه ی رویاهایی که گم شده بودن...
به راستی فراموشی چیست... گرفتن یک انسان از خاطرات یا متلاشی کردن لحظات تعفن آمیز و درد منشانه در حیات همان انسان ؟ آیا فراموشی از دست دادن مرور شگفتی بال های پروانه یا عطش سقوط در اتمسفر عشق است؟ حقیقت فراموشی چیست؟ غیر از این است که حقارت زمان را در بند میپیچد و در فریاد ناپیدای روح خویشن را دفن میدهد؟ فراموشی ... ...
گل نیلوفر نماد مذهب است؛ میپرستمت! نماد زیبایی و پاکی است؛ زیباروی معصوم من. نماد عشق است؛ نماد آن بوسهای که روی لبهایم کاشتی...
حالا یه سال گذشته فکر کنم فهمیدم چطوری چطوری ولت کنم بری و اجازه بدم این صحبت تموم شه من میدونم، تو میدونی، ما میدونیم تو برای همیشه نمیمونی و این اشکالی نداره من میدونم، تو میدونی، ما میدونیم ما برای هم ساخته نشدهبودیم و این اشکالی نداره ولی اگه دنیا داشت به پایان می رسید تو میومدی پیشم، درسته؟ میومدی پیشم...
+I love you -where? +What? +Show me! where is this love? I can't see it. I can't touch it. I can't feel it...
اون عادت داشت که از هر چیزی که به نظرش بی نظیر میومد، عکس بگیره؛ اینکارو به اجبار انجام نمیداد و همین مهم بود. از یه منظره زمستونی با جزئیات ساده،یه میوه،یه دسته گل یا حتی یه صورت نرم و ابریشمی. زیبایی دنیا توی تمام چیزایی پیدا میشد که میتونست زندگیرو ارائه بده. پشت لنز دوربینش قایم شده بود،بین این انبوه ناشناخته او...
❌بوک در حال ادیته. لطفا فعلا از خوندنش امتناع کنید تا وقتی که این پیام رو بردارم... ممنون❌ از بین میلیارد ها پایان متفاوت، ما چیزی رو انتخاب کردیم که باعث از بین رفتنمون شد. پایان برای ما میتونست شیرین باشه، میتونست شاد باشه، میتونست پر از لحظات ناب و دوست داشتنی باشه..... ولی... یه تغییر کوچیک و لحظه ای، میتونه باعث...
•°• ✾ •°••°• ✾ •°••°• ✾ •°••°• ✾ [OnGoing] با الکل شروع شد.. با بیدار شدن و به یاد آوردن صد ها خاطره تموم شد. با لبخند شروع شد.. با اشک ریختن های پایان ناپذیر بخاطر ترک کردنت تموم شد.. فکر میکردیم اگه به چیزی که میخوایم نرسیم میمیریم. ولی نه رسیدیم و نه مردیم.
- اوه تو... ازم خوشت نمیاد هنوز؟ عیبی نداره شاید... شاید به اندازه کافی برات گل نیاوردم که... که بخای دوسم داشته باشی... عـ- عیب نداره من... فردا برات... رز سفید میارم، اونا... خوشگلن قـ- قول میدم بعدش... حس بهتری میگیری با لحن دست و پا شکستش گفت درحالیکه لبخند نسبتا تلخی رو لبش بود. دستشو تو موهاش کشید و عقب زدشون: ...
ما یه خانواده ی بزرگ و قوی هستیم و قراره بزرگتر و قوی تر شیم من این رو پیش بینی کردم
[Completed] جایی که من زندگی میکردم گرایش به هم جنس خود یه مریضی بود. من دکتر بودم و باید چنین افرادی رو تغییر میدادم اما من خودم جزو این افرادم . . .
"کاش میشد پرواز کنیم، کاش پرنده بودیم، بعدش از اینجا میرفتیم،ی جای دور و هیچوقتم برنمیگشتیم!" اینجا خبری از کلیشه نیست، این یه کتاب داستانه و سعی کردم چیزی بنویسم ک واقعا ارزش خوندن داشته باشه، بدون تعصب به شیپ های مختلف بخونید💙❤️💚💜💛
میبوسمت و اسلحه ارو رو سرت نشونه میگیرم من رو میکشی و نوازشم میکنی بهم لبخند میزنیم و از هم متنفریم سکس میکنیم و شمع روشن میکنیم نفرین میکنیم و دعا میخونیم امروز هستی و فردا نه فردا دشمن من هستی و امروز جونت رو برام میذاری امروز من و توییم علیه دنیا فردا من علیه توام مقابل دنیا میبازم و برنده میشی هردوی مارو به دار...
بعضی وقت ها ممکنه حتی سالها برای بدست آوردنش جنگیده باشی اما بعد از یه اتفاق کوچیک کاملا پشیمون بشی ... زمانی که دیگه برای برگشت خیلی دیره...
وقتي كاراگاه سابق زين ماليك و هري استايلز بايد باهم واسه حل كردن پرونده ي قاتل سريالي همكاري كنن چي ميشه؟ --------------- داستان كوتاهه. [completed]
کراکِن! اصلا کراکن چی بود؟ یه وسیله؟ یه شخص؟ نمیدونم، هرچی که بود زندگیمو تغییر داد، خاطرات خوب و بدی و برام رغم زد و از همهمهم تر هم اونو بهم رسوند هم از من گرفتش!