Zero point | zarry stylik |
نقطه ی صفر.. نقطه ی شروع ما...!
و دوباره همون چشمها، چشمهایی که مثل سوردیزل بودند. همونقدر اعتیادآور، خطرناک و نفرین شده. " عزیزم! تماشا کن، ببین چجوری دنیات رو از چیزی که هست تاریکتر میکنم. با چشم دلت نگاه کن، چون من اون سوردیزلهای زیبا رو از حدقه درآوردم. ببین، ببین چقدر زیبا روی دستم میرقصن! چرا تحسینم نمیکنی؟ اون لبهای سرخت رو باز کن و...
عاشق دشمن شدن بخشی از برنامه نبود این قرار نیست پایان خوشی داشته باشه
خوشبخت بوديم ... خيلى زياد ... ولى دو روز بعد عروسيمون همه چى زيرو رو شد ...
ماهر مشكلي رو حل ميكنيم به مشكل بزرگتري برميخوريم...داستان زندگي ما چيه؟ گذشته ي تاريك من يا آينده ي تاريك تو؟ [تكميل شده در تاريخ 3/nov/18]
-تو رئیس من نیستی ... +چرا هستم؛ هم توتخت هم تومحل کار من رئیستم کیوتی Highest ranking #1 zarry #1 stylik #1 zarrystylik #1 lgbtfiction #1 gayromance #2 romance #16 zaynmalik #4 onedirection
- تو دوباره نمره ریاضیتو کم گرفتی بیب + آره، شاید چون میخاستم بعدش با معلم خصوصیم درس کار کنم لبمو گاز گرفتم و با لبخند مرموزی اینو گفتم که باعث شد نیشخندی رو لبش بشینه: - پس چطوره بیای اینجا و روی زانوهام خم شی تا درس امروزو با هم مرور کنیم؟ ⚠ هشدار ۱: داستان خصوصیه، قبل از خوندنش پیجو فالو کنید ⚠ هشدار ۲: اگه نمیخای...
دنیای ما بهم وصل شد.. همون جوری که باید میشد!
"This time I'm ready to run I'll give everything that i got for your love" •••••••• هرکس ممکنه اشتباهي رو انجام بده... ممکنه با اشتباهش زندگیش رو تباه کنه یا اون اشتباه اونقدر خوب باشه که بهترین زندگي رو براش بوجود بیاره یه مرز باریك بینش وجود داره... مرزي که هري؛دقیقا نمیدونست توي کدوم قسمتش وایستاده.. انگار هیچ وقت...