The world which it was mine
یونگی یک روز صبح توی تخت خودش با لباس بیمارستان بیدار میشه و هیچ گذشته ای از خود به خاطر نداره. متوجه میشه که یک هم خونه به اسم جانگ کوک داره که علاقه ای به کمک کردن در به خاطر اوردن گذشته او نداره زیرا...
یونگی یک روز صبح توی تخت خودش با لباس بیمارستان بیدار میشه و هیچ گذشته ای از خود به خاطر نداره. متوجه میشه که یک هم خونه به اسم جانگ کوک داره که علاقه ای به کمک کردن در به خاطر اوردن گذشته او نداره زیرا...
"پسری که بهش لقب عروس مرده رو دادی، اومده تا زندگیش رو ازت پس بگیره بهتره که خودت اونو بهش بدی" « با این دست ، غم هایت را کنار خواهم زد . فنجانت خالی نخواهد ماند ، چون نوشیدنی ات خواهم شد . و با این شمع ، چراغ راهت در تاریکی خواهم بود . با این حلقه ، میخواهم که با من باشی . » پسر : « جونگکوکا . . . معذرت میخوام...
عشق من؛ وقتی درختهای همیشه سبز، زرد شدند و شاخههای منجمد، شکوفه دادند، بیا و دستم رو بگیر؛ نجاتم بده. صدای من رو میشنوی؟ زمان مرگ پروانهها نزدیکه. عشق من، بهم نگفتی؛ این عشق ما بود که مسمومشون کرد؟ |یونکوک - ویمین| |انگست| BTS YOONKOOK/VMIN FANFICTION copyright © 2020 teara , Yeg
"بازمانده ها بهونه ان " " من از اینکه کنار تو دیوونگی کنم خوشم میاد " ژانر : ترسناک ، فانتزی ، رمنس 🥀 +یونکوک+