⌊ Psycho ⌉
"FULL | کـامل شـده" "تـو متعـلق به مني و من متعـلق به تـو!" ژانر : دراما - روانشناسی - اسمات ♒︎ Best Ranking : 1 #Vkook 1 #Persian 1 #Farsi
"FULL | کـامل شـده" "تـو متعـلق به مني و من متعـلق به تـو!" ژانر : دراما - روانشناسی - اسمات ♒︎ Best Ranking : 1 #Vkook 1 #Persian 1 #Farsi
پارک جیمین چهارده ساله دیوونه ی عکاسی دارکه و موفق میشه با کاراش اسطوره اش مین یونگی رو تحت تاثیر قرار بده و شاگردش بشه توی این راه اون ادمهای جدیدی رو ملاقات میکنه و احساس میکنه خوشحاله ولی این واقعا همه ی اون چیزیه که جیمین قراره باهاش رو به رو بشه؟
همراه با دفترچه یاداشت یونگی که افکار و روان افسردش رو توش لقمه ای یادداشت میکنه پیش میریم و از ذهن یه فرد افسرده سر در میاریم. ×××بخاطر داشتن صحنه های خودکشی ممکنه برای همه ی گروه های سنی و سلیقه ها مناسب نباشه پس رعایت کنید... _________________________________________ ♧ fic: puppeteer ♤ couple: taegi ♢ genre: fluff...
**من فقط یه قاتل زنجیره ایم که فراریه،چه چیزی در موردش انقدر بده...کشتن منو خوشحال میکنه** *پس تو یه ادم بدی که گنا...* **گناه؟...داری به من میگی گناهکار؟**
Social media AU ▶︎خلاصه:《︎ پارک جیمین از سال های اول کالجش کراش عمیقی روی جئون جونگکوک داره.این در حالیه که جونگکوک حتی نمیدونه کسی به اسم پارک جیمین وجود داره!خب همه چی خوب پیش میرفت اگه جیمین اون اتفاق رو نمیدید و درگیر یه معامله نمیشد! معامله ای که بعدا قرار بود پشیمونش کنه..》︎ ▶︎Credit To @/dinominminie On...
💜فول شده💜 . . وقتی فرشته ها نقطه ضعفش میشن... وقتی آسیب دیده ترینشون میشه ملاحت تک تک ثانیه هاش... وقتی درد ها...استرس ها...و ترس های فرشته ی هفده سالش... مرد میکننش توو اوج شونزده سالگی... وقتی به تکاپو میندازنش...شجاع میکننش...که ببره این خط بدبختی رو از زندگی جیمین... جیمین...پسر اروم و عجیب مدرسه اونقدر اروم م...
(فصل اول فول💜)salvatore . ناجی . . . چطور شد؟چطور یکی میشه پاییز و بهار و تک تک ذره های هواش...تنها ترین الهه ی روی زمین...شکسته ترین...وقتی نبض بزنه اون نگاهش توو دونه دونه ی سلول های عصبیش... و فوران کنه اون حس سرخ داخل رگایی که یخ زده بود... حالا که داشت قدم برمیداشت سمت اون بهشت بی انتها...قدماش میلرزید...سست میش...
جیمین یه دانش آموز معمولی و پاکه: بی گناه، جوری درس میخونه انگار به زندگیش وابستس، زندگی اجتماعی نداره،خانواده متعصب و بسیار مذهبی داره. اون به فرد فراموش شده توی جهانه. جونگکوک پسر مشهور مورد علاقه شماعه: خودبین،مشهور،جذاب و اون هرکار شهوت انگیزی که شما تصور کنید رو توی زندگیش انجام داده. هردو پسر توی دنیای خودشون گی...
تهیونگ مردی مطلقهست و یک دختر به اسم 'مِی' داره ولی با همه اینها هنوز در حال سر و کله زدن با گرایششـه. جونگکوک، پسر دانشجویی که کار خاصی برای انجام دادن نداره و برای سرگرمی به مردم عکس پاهاش رو میفروشه! ولی چی میشه اگه بین شمارههای رندمی که میزنه، یکیشون شماره کیم تهیونگ باشه؟ 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌 TR & Edit: S...
یونگی یک روز صبح توی تخت خودش با لباس بیمارستان بیدار میشه و هیچ گذشته ای از خود به خاطر نداره. متوجه میشه که یک هم خونه به اسم جانگ کوک داره که علاقه ای به کمک کردن در به خاطر اوردن گذشته او نداره زیرا...
[کامل شده] اون پسر خیلی برام عجیبه.. از وقتی که دیدمش یه حس خاصی بهش دارم.. این حس منفیه ولی در عین حال دوست دارم بیشتر راجبش بدونم کاپل: یونمین، نامجین، هوپ وی، یونکوک، جونگکوک و تهیون ژانر: تخیلی، عاشقانه، هیجانی، رازآلود، اسمات
•Name: Van Gogh was his god! •Couple: Vkook •Sub couple: Hopemin •Writer: Amara •Genre: Romance, Angst, smut •Channel: @papacita01 ~•Teaser: _چرا هیچ وقت از ته دلت نمیخندی؟ از اون لبخندهایی که به چشمات میرسن و برق خوشحالی رو توشون روشن میکنن! سرش رو تکون داد و از پنجره به زمستونی که سفرهی سفیدی و غمهاش رو روی سر شه...
فصل دوم: Moonrise طلوع ماه... توی شهری مثل مسکو چه معنایی میتونست داشته باشه؟ خون آشام ها فرزندان ماه بودن...اما چی میشد اگه ماه پای فرزندان ارشدش رو با ماجرا باز میکرد؟ تهیونگ سوبایانین شهردار فعلی مسکو، باید به همراه برادرش به جنگ با آشوب های آینده ی مسکو میرفت... اما عشق... طلوع دوباره ی ماه، طلوع دوباره اون پسر...
دژاوو چیه؟ میتونه یه حس باشه؟ میتونه یه الهام باشه؟ یا شاید یه خاطره؟ دژاوو داستان زندگی منه... تئوری عشقی که به عجیب ترین شکل ممکن به وجود اومد. تصادفی که من و به کما برد، اما وقتی برگشتم دیگه اون ادم سابق نبودم! خاطراتی داشتم که متعلق به همزادم از جهان دیگه ای بود... و مرکز تمام اون خاطرات تو بودی...کیم نامجون... ن...
_میدونی دوست نداشتنت مثل چیه؟ _مثل این میمونه که دریارو از ساحل بگیرن چون از ساحل بدون دریا فقط یه کویر میمونه...🌊 خلاصه: مسکو داستانی عجیب از زندگی خون آشام هاییه که سرنوشت خودشون رو انتخاب کردن... طبق قوانین جدیدی جهان به دو بخش تقسیم میشد...شمال برای خون آشام ها و جنوب برای انسان ها... اما چی میشد اگه سرنوشت برده...
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار...
...Complete... ▪︎مقدمه: تاحالا شده با دیدن آیدلا و بازیگرا بخوای جای اونا باشی؟ من با همین رویا پا جلو گذاشتم و ندونسته داخل این منجلاب گیر افتادم... به دنیای بی رحم من خوش اومدی... •کاپل اصلی:تهکوک(ورس)،نامجین •ژانر:درام،انگست،فلاف،رمنس •تعداد قسمت ها:26+2 •زمان آپ:تمام شده ¤در این فیک اعضا در نقش اصلی خود هستند ☆لین...
• 𝐍𝐚𝐦𝐞 : 𝐁𝐞 𝐦𝐲 𝐛𝐚𝐛𝐞 | بی مای بیبی • 𝐌𝐚𝐢𝐧 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯 • 𝐎𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐬𝐞𝐜𝐫𝐞𝐭 • 𝐆𝐧𝐫𝐞 : 𝐎𝐦𝐞𝐠𝐚𝐯𝐞𝐫𝐬𝐞 , 𝐦𝐩𝐞𝐫𝐠 , 𝐬𝐦𝐮𝐭 , 𝐡𝐚𝐩𝐩𝐲 𝐞𝐧𝐝 , 𝐂𝐨𝐦𝐞𝐝𝐲 تهیونگ یه امگاست که خانوادش با امگا بودنش مشکل دارن ، یه شب تو بار با آلفا جئون جونگکوک که یه آلفای م...
+آدما عروسک هایی برای ارضای هوس های تو نیستن!چرا نمیتونی اینو بفهمی؟ -من هیچ وقت آدم هارو عروسک هایی برای بازی کردنم تصور نمیکنم! این خود آدمان که دوست دارن بازیچه ی من بشن!... من هیج وقت کسیو مجبور نمیکنم!...م ن فقط چیزی رو بهشون نشون میدم که دلشون میخواد!...اینکه به من اعتماد میکنن و خودشونو از دست میدن انتخاب خودشو...
. وقتی باهام حرف میزدی، حتی چشماتم میخندیدن.... یادته وقتی تو جاده ی «هون هوا رو» از کنار دریا میروندیم بهم زل میزدی و میخوندی: Do you think we'll be in Love forever? Do you think we'll be in Love? تو برام خوب نبودی، اما من هنوزم میخوامت.... . . ژانر : عاشقانه کاپل: لی مینهو، هان جیسونگ (مینسونگ) [استری کیدز] *پا...
فصل سوم هفت پسر که مدت هاست به دنبال خوشبختی میگردن با دست های خود سرنوشتی میسازن که هرگز انتظارش رو نداشتن.
🍭ژانر:مامیکینک-امگاورس-اسمات-رمنس-روزمره- ❣کاپل اصلی:جنلیسا ❣کاپل فرعی: هونهان ~~~~~~~~~~~~~~~~~ همه چیز قرار بود عادی پیش بره! بورسیه لعنتی رو گرفته بود. میتونست روی پای خودش وایسته و لازم نباشه که نگران آینده بشه. ولی همه چیز قابل پیشبینی نیست و یکی از اونها پیشبینی آدمهاییه که لیسا قراره ملاقات کنه!
تهیونگ گرگینه ی چند رگه ایه که تمام زندگیش رو به امید پیدا کردن جفتش گذرونده. چی میشه اگه جفتش اونو نخواد... ژانر: امگاورس، هیجان انگیز، رمنس، اسمات
-تو میدونی گل از کجا میشه پیدا کرد؟! +میخوای با تیغش باز رو رگات نقاشی کنی؟! -میخوام عین یه دیوونه درست حسابی خودکشیمونو بکنیم نقاشی چیه! +پس میخوای بمیری... -اره میخوام براش بمیرم:) کاپل:کایسو_چانبک ژانر:اسمی دراین باره به ثبت نرسیده...!