Select All
  • Half Of Me [Z.M/L.S]
    17.4K 2K 29

    [ خونی در رگ هایم، گرمایی در دستانم؛ شکوفه ای در مردابِ قلبم، نفسی برای تنِ بی نفس ام؛ میروی و، کمی دلتنگ من باش...] _______________________________ معجزه بهاى سنگينى ندارد! كه به نرخ عجيب ترين آنها، باور باالترى را ارائه دهى؛ معجزه عصايى نميخواهد كه بر دل رودى فرو رود، تا تو در شكافتگى آن شيار عريض، خداى را ببينى و...

  • SHE LOVES CONTROL (CAMREN)
    13.4K 818 10

    پدر و مادرمو توی بچگی از دست دادم... مجبور به ازدواج با برادرم شدم... به خاطر انتقام از همسرم، بهم تعرض شد... و اینها همش قابل تحمل بود تا جایی که بهم پیشنهاد شد موش آزمایشگاهی دومینانتی برای آموزش سکس بشم!!! زندگی من این بهتر نمیشه :) +18, BDSM, GIRLxGIRL

    Mature
  • My Alpha
    185K 29.7K 38

    هرچقدر هم كه باهوش باشي... هرچقدر هم كه قدرتمند باشي... هر طور كه باشي ..... آنچه كه قرار است رخ دهد ، رخ خواهد داد ! -------------------------------------------------- راه افتادم به سمت خونه. برف شروع کرده بود به باریدن .ذهنم خالی شده.. حتی نمیدونم به چی فکر کنم . چیکار کنم . هری جفت منه ...و قاتل من ؟

    Completed  
  • Diplomat ~ by : Atusa20
    193K 33.2K 63

    -من نخست وزیرم لیام...این مسخره بازیو تمومش کن +تو نخست وزیری منم همسر نخست وزیرم...این بحثم همینجا تمومه a story by : Atusa20 No. 1 in fanfiction 😎

    Completed  
  • The wild Empire(L.S)
    3.4K 529 5

    نمی خواست جامش رو از خون سرباز ها پر کنه، نمی خواست همه چیزش رو از دست بده ولی شعله های آفتاب راهی براش نذاشته بودن. دیگه دیر بود و می دونست این الان مسئولیت اونه تا همه چیز رو تموم کنه؛ با صلح و یا جنگ. دیگه هیچ پله ای وجود نداشت.

  • Vraiment (متاسف)
    57.5K 5.5K 49

    من یه عروسکم عروسکی که لبخند به لبش دوختند عروسکی که سوخت همه ی وجودش ولی همچنان لبخند میزد چون دوختنش 🔞🔞

  • Fucking School[complete]
    142K 15.3K 32

    +لی من...من متاسفم _متاسفی؟؟؟زین تو میفهمی چی داری میگی...تو و اون دوتا دوست گیت زندگی منو نابود کردین...از اینجا گمشو +باشه قبوله ولی صبر کن فقط یه سوال میپرسم و اگه جوابش منفی باشه واسه همیشه میرم...تو...منو هنوز دوس داری؟؟؟ _نه +نه؟ _نه زین سرشو انداخت پایین... +باشه ولی بدون من تا اخر دنیا دوست دارم

    Completed  
  • ZAYN - Exclusive Sneak Peek
    2.5M 239K 6

    An exclusive excerpt from the first and only official book from ZAYN, available worldwide November 1st. Global superstar ZAYN shares a photographic journey of his life since leaving One Direction. ZAYN opens up with this collection of thoughts, inspiration, and never-before-seen personal photographs. After five ye...

    Completed  
  • Sea's whisper [L.S | Z.M]
    191K 44.2K 60

    «بهش میگن زمزمه ی دریا و اون بزرگ ترین رازی که دریا توی خودش قایم کرده.»

    Completed  
  • Entertainer [Z.M] (mpreg)
    191K 26.4K 55

    من عاشق شغلمم. وقتی دور میله می‌چرخم، این تویی که سرگرمم می‌کنی لیام!

    Completed  
  • Behind the mask(ziam AU)
    76.2K 13.7K 35

    وقتی که اون ماسکش رو برداشت اتفاقات زیادی افتاد. اما تنها چیزی که لیام میتونست ببینه چشمای عسلی اون بود و از همون موقع همه چیز عوض می‌شد. لیام مطمئن بود زندگیش قراره عوض بشه.

    Completed   Mature
  • 《YOU》
    4.4K 1.1K 8

    برای مَن، هیچ کس نمیتواند مثلِ "تو" باشد در فرهنگ لغتِ من مترادفِ تو، فقط توست...!

  • DUSK TILL DAWN
    48.8K 8.6K 35

    تو به من محکومی زین مالیک.. محکوم به اینکه از طلوع تا غروب کنارم باشی... . . . . . . این اولین فف منه امیدوارم دوستش داشته باشید :) خودم که کلا خنثی نسبت بهش. اگه نظری راجب روند داستان بود حتما کامنت بزارید عشقتون کشید vote بدید نخواستیدم عیب نداره🤷🏻‍♀️.. در هر صورت که اینجایید تا لذت ببرید ....

  • Wrong Side Of Heaven (L.S . Z.M)
    10.7K 1.6K 41

    در تاریکی و سردی وجودم ، باز هم دست هایم را به سمت تو برای نجات پیدا کردن از این مرداب مرگبار دراز خواهم کرد. و در آینده ای نه چندان دور این تو هستی که در تاریکی و سردی وجودت ، دست هایت را به سمت من دراز می کنی تا از باتلاق مرگبارت نجات پیدا کنی. و آن زمان من ، مانند تو نخواهم بود و دست رد به سینه ات نخواهم زد. در آن...

  • light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETED
    388K 44.2K 84

    Highest ranking : #1 in fanfiction +بیا نور ها رو روشن کن اینجا خیلی تاریکه -نترس بپر +تاریکه -نترس نورت میشم بپر +بپرم اونجایی تا منو بگیری? -درست همینجام همیشه

    Completed  
  • Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED
    353K 59K 79

    Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!

    Completed  
  • NO LIMIT •|ziam|• COMPLETED
    687K 93.7K 122

    Highest ranking : #1 in fanfiction For more than four continuous months -داری محدودم میکنی! +نه... فقط دارم عاشقت میکنم. -نمیخوامش! +دست تو نیست... دست هیچکس نیست.

    Completed  
  • SYNDROME [ZiamFanfiction]
    111K 18.9K 52

    COMPLETED Ranking #1 in Fanfiction -حداقلش من همینی ام که هستم، تو کی هستی پشت نقاب هات ؟! +من همون لعنتیم که قرار بود عذابت بدم، ولی نمیدونستم با عذاب دادنت خودمم نابود میشم !

    Completed   Mature
  • SUNLESS
    1.5K 358 11

    دنیای دیگه ای برای من وجود داشت که تورو بهم میداد.

  • Green Secret [Z.S]
    32.6K 1.3K 8

    افسانه ها واقعیت دارن؛ هر اتفاقی تو زندگی دلیلی داره، حتی اگه تو نتونی دلیلشو درک کنی عشق محدودیتی نداره و تو فقط باید اونو از ته قلبت طلب کنی تا داشته باشیش مهم نیست معشوقه تو چه کسی باشه یه نوزاد، یه دختر زیبا، یه مرد جوون و برازنده، و یا حتی یه موجود ماورایی.. تو فقط باید اونو باور داشته باشی. • اولین بوک •

  • FOG1 {ziam} -COMPLETED-
    156K 22.3K 64

    -بپرسم؟ اولین جمله و اولین سوالی که اون ازم پرسید... اون یعنی زین مالیک... کسی که منو سرحد مرگ میترسوند... وکسی که تاسرحد مرگ منو روز به روز دیوونه ی خودش میکرد... و کسی که به عجیب ترین شکل ممکن مهربون بود... کسی که من درواقع همین 24 سال سنی هم که دارم با نگاه کردن به صورت طلاییش جوان میشم... اون درست مثل یک آب بهشتیه...

    Completed  
  • Got The Sunshine On My Shoulders [L.S](Persian Translation)
    133K 29.7K 52

    [Completed] پنج سال پیش، هری استایلز برای تبدیل شدن به یک خواننده و هنرمند، زادگاهش رو ترک کرد. هری به اون چه که پشت سرش به جا گذاشت توجه زیادی نکرد- یک زندگی، یک خانواده، و یک همسر... کسی که روزی از خواب بیدار شد و فهمید هری ترکش کرده. و حالا، هری همه چیز داشت: پولدار و معروف بود و همه ستایشش می کردند، از جمله دو...

    Completed   Mature
  • •Λsian BOҰ•
    122K 20.4K 53

    ل-هی آسیایی ز-ولم کن ! ل-انقد ازم فرار نکن !

  • silent gem [l.s][Completed]
    32.2K 6.1K 21

    هری ناشنواست و لویی مترجمش میشه all credits to @strongxlarry i just translated the story

    Completed  
  • •Fading• [L.S]
    213K 31.6K 48

    [Complete] لویی زیبایی رو، ترکیب رنگ‌ها و جنس‌های مختلفی که حس ظرافت رو درون آدم‌ها به‌وجود میارن، میشناسه. اون درحالی که داره توی دانشگاه فشن میخونه، هر روز این ترکیب‌ رو میبینه. برش لباس‌ها، رنگ پارچه‌ها، پیچیدگی‌ طرح‌ها، همهٔ این‌ها کنار هم قرار میگیرن تا یه‌چیز زیبا رو بسازن. ولی وقتی که یه دانشجوی علوم با پاهای...

    Completed  
  • Mental || Zarry | Complete
    60.3K 8.3K 42

    " من ديوونه نيستم .. من فقط زياد عصبى ميشم " ( Zarry Stylik AU ) [ Persian Translation] copyright © 2014 all rights reserved, kryptomike

    Completed