𝐆𝐫𝐚𝐯𝐢𝐭𝐲 𖥠
جیسونگ و مینهو سولمیت همدیگهان؛ ولی این یه AU نیست، زندگی واقعیه. ↞کاپل: مینسونگ (استریکیدز) ↞ژانر: کَنون - زندگی روزمره - اسلوبرن ↞چنل: Minsungies Written by: Bitsori (AO3) ↳TRANSLATED ↳COMPLETED
جیسونگ و مینهو سولمیت همدیگهان؛ ولی این یه AU نیست، زندگی واقعیه. ↞کاپل: مینسونگ (استریکیدز) ↞ژانر: کَنون - زندگی روزمره - اسلوبرن ↞چنل: Minsungies Written by: Bitsori (AO3) ↳TRANSLATED ↳COMPLETED
" همه زخمی میشن. ممکنه فکرش رو نکنی، ممکنه خیلی از گلت مراقبت کنی اما یه روز ببینی همه گلبرگهاش دارن میریزن. اینطور وقتا نترس. حتی اگه درد میکشی نترس و بفهم که همه زخمی میشن، حتی گل ها. حتی اگه ندونیم و نبینیم. " -How To Garden: For Beginners ⤷Persian Translate ⤷Completed ⤷Records: #1 minsung #1 minho ...
کاپل : Minsung _ Hyunlix _ Changmin _ Chanin ژانر : رومانتیک _ درام _ فانتزی _ اسمات _ امپرگ _ هپی اند 🔞 روزهای آپ : دوشنبه ها
︙برای بنگ کریستوفر دلیلی برای زندگی وجود نداشت! توی حلقه ای گیر افتاده بود تا بقیه عمرش رو تاوان گناهاش رو پس بده اما وسط این تاریکی یه نوری می بینه، آیا این نور اون رو به سمت روشنایی می بره؟ یا غرقش می کنه؟ میشه تو تاریکی دنبال نور راه افتاد وقتی نمی دونی چی تو مسیرت قرار داره؟︙ ⌯ 𝘙𝘪𝘯𝘨 ⌯ 𝘊𝘰𝘶𝘱𝘭𝘦: 𝘊𝘩𝘢𝘯𝘩�...
"فقط کافیه یکی از چشمات رو ببندی. اون وقت، میتونی چیزی که نیمه گمشدهات میبینه رو ببینی." .ೃ࿐𝑃𝑒𝑟 𝑇𝑟𝑎𝑛𝑠𝑙𝑎𝑡𝑒
𓍯 اگه فقط ◌ 𓂃 ژانر: دراما، انگست، رئال، روانشناختی 𓏸 𓂃 برومنس: چانهو 𓏸 ⤸ خلاصه: "اگه فقط اون روز نمیدیدمت..." اون روز رو ریل قطار ایستاده بود، نا مطمئن از کاری که میخواست انجام بده. هنوز دل کندن براش سخت بود، اما مگه وابستگی دیگه ای هم تو این دنیا داشت؟! اما اون پسر که شبیه فرشته ها بود، یهو از کجا پیداش ش...
▸ Name › زخم هایش ▸ Couples › Minsung , Changlix , Hyunmin , Yein , Woochan ▸ Gener › school life , romance , criminal ▸ Credits to › -honeyychan ▸ A summary › ◗جای زخمِ مچِ دستِ مینهو؟ اوه! اونا فقط بخاطر یه دعوا به وجود اومدن. یا حداقل این چیزیه که همه تصور می کنن. از طرفی، جیسونگ احساس می کنه که امکان نداره جای او...
🍂 کاپل: تومین (مینهو و سونگمین) 🍂 ژانر: انگست، تراژدی، درام 🍂 نویسنده: cygnus (AO3) "بالاخره سونگمین اعضای گنگ رو دوباره جمع کرد ها؟" شوخی مینهو نادیده گرفته میشه وچانگبین صورتش رو چروکیده میکنه. "فکر نمیکنم الان زمان مناسبی برای خوشمزگی کردن باشه مرد." هشدار: اگه مرگ براتون موضوع حساس یا ناراحتکنندهای به حساب...
Completed دیوونه شده بودم نه؟ شده بودم دیگه. وگرنه کی دم مرگ، میره سراغ اکسش و بهش میگه «بهم بگو شب بخیر.» .•••. "یه... یه سوال بپرسم؟" عقلم بدون اطلاع قلبم عمل میکنه. دلم از چیزی که میخوام بپرسم مطمئنه، مغزم نیست. دلیل و منطق میخواد، مدرک میخواد. اطمینان میخواد... لعنت بهش که نمیتونه از بین آرایهها بکشه بیرون...