چون شکوفههای قشنگ منید
میخوام از این بعد همینجا یک اسپویل قبل از اپ پارت جدید ویستریا بذارم.
↓اسپویل امروز↓
شاهدخت بعد از لگدی که بدون توجه به خسارتی که به جای میذاشت به در چوبی-کاغذی زده بود، با دست های به کمر زده و اخم های درهم وارد اتاق شد.
+ پس اینجا بودی.. بالاخره پیداتون کردم.. میدونید چند تا اتاقِ این کثافتخونه رو گشتم؟
زن که تجربه و سن بیشتری از دختر دیگه داشت، زودتر خودش رو جمع کرد و با اخم بلند شد.
ـ شما کی هستید؟ اینجا اتاق خصوصیه نمیهیــــــــعع..
شاهدخت خونسردانه ضربهی محکمی به سینهی نیمهبرهنه زن زد و گفت
+ برو بابا.. تو! بکش کنار
با چشمهای تیز رو به دختری که ترسیده به مرد چسبیده بود گفت و دختر بلافاصله از مرد فاصله گرفت.
دو قدمی مردی که نیمهمست با چشمهای خمار بهش خیره شده بود ایستاد و از بالا نگاهش کرد.
+ شب بخیر عالیجناب..!