miss_m_2818

آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد
          
          صبر و آرام توانَد به منِ مسکین داد
          
          وان که گیسویِ تو را رسمِ تَطاول آموخت
          
          هم تواند کَرَمَش دادِ منِ غمگین داد
          
          من همان روز ز فرهاد طمع بُبریدم
          
          که عنانِ دلِ شیدا به لبِ شیرین داد
          
          گنجِ زر گر نَبُوَد، کُنجِ قناعت باقیست
          
          آن که آن داد به شاهان، به گدایان این داد
          
          خوش عروسیست جهان از رهِ صورت لیکن
          
          هر که پیوست بدو، عمرِ خودش کاوین داد
          
          بعد از این دستِ من و دامنِ سرو و لبِ جوی
          
          خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد
          
          
          عیدتون مبارک باشه 
          بهترین هارو براتون آرزو میکنم در کنار خانواده 

miss_m_2818

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
          
          تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
          
          واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
          
          طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
          
          های حالت چطوره ؟
          امیدوارم عالی باشی

rainbowflowers1d

هلو بستی،
          
          میخوام بهت یه کتاب هدیه بدم ولی قبلش ، 
          
          بیا باهم بریم توی خیابونای لندن دور دور
          
          و بعد یه سری به پارکی که زیام داستان باهم آشنا شدن بزنیم و از کافه ای که زین برای لیام شکلات داغ خریده، هر خوراکی ای که دوست داریم بخریم و تا رسیدن به محلی که کتاب رو گذاشتم با خوردنشون مشغول شیم و کلی حرف بزنیم
          
          آ رسیدیم، همینجاست 
          
          * کتاب رو به سمتت میگیرم 
          
          با عشق تقدیم به تو، امیدوارم ازش کلی لذت ببری❤️
          
          لاو یو❤
          
          https://www.wattpad.com/story/305086937?

Dia__4

های 
            حتما میخونمش❤️
Yanıtla

YektaMalik

Dia__4

هی 
            حتما میخونمش لاو
Yanıtla

ChibeniTP

یکی بود یکی نبود 
          در یک روز گرم تابستونی دختری بود که بدجور لری میخواست 
          پس شروع کرد به نوشتن ایدش
          
          نوشتن پاراگراف اول کافی بود تا انتهای داستان مثل جادویی تو سرش نقش ببنده و عاشقش بشه 
          
          عاشق داستانی بشه که از عشقی در سالهای خیلی دور نوشته میشه 
          از عشقی افسانه ای 
          عشقی عجیب در انگلیس قرن ۱۸۰۰ و اتفاقات خواندنی ⁦(⁠*⁠_⁠*⁠)⁩
           
          حالا اون دختر اینجاست تا بوکش رو بهت هدیه بده و امیدواره که ازش خوشت بیاد زیبا ❤️
          
          
          https://www.wattpad.com/story/313585352?
          
          اد کردنش به ریدینگ لیستت بزرگترین کاریه که میتونی برای دیده شدنش بکنی ⁦^⁠_⁠^⁩
          
          ممنون❤️

Dia__4