می نویسم ....
می نویسم تا شاید از درد هایم بکاهد
می نویسم تا قلب ترک خورده ام را تسکین دهم
می نویسم تا دست هایم حرف قلبم را بزنند
می نویسم و اشک کلمات بر روی کاغذ را می آراید
آه ...
مگر گریستن کار ابر ها نبود ؟
پس چشمانم چه می‌گویند ؟

انتظارت را میکشم
منتظرت می مانم
انتظار .... انتظار .... انتظار ....
چیزی بدتر از انتظار کشیدن برای انسان وجود دارد ؟

قلب چه بسیار حرف ها دارد که با زبان بی زبانی، بر روی کاغد اثر بر جای می‌گذارد
قلب ، مکانی که کلمات در اقیانوس درد غوطه ورند

عشق آبی من ، فرشته ی آبی رنگ
آبی ، همانند اقیانوسی بی پایان و طوفانی
اقیانوسی که من با قایق چوبی عشق در حال گذر هستم و به دنبالت می‌گردم
بی آنکه بدانم و خبر داشته باشم که آن قایق چوبی مرا به درون تاریکی ها مهمان می برد ....
درون سکوت و تیرگی ....
درون ترس هایم ....





Miss M
  • JoinedJuly 23, 2021



Last Message
miss_m_2818 miss_m_2818 Oct 19, 2024 10:06AM
اینطوریم که دارم زندگیم رو میکنم یهو یادم میاد لیام نیست و غم شدید و دردناکی رو حس میکنم ...تدی بر عزیزم خوب بخوابیتا ابد و یک روز دوستت دارم
View all Conversations

3 Reading Lists