Haniye_styles

درود بر شما دوست عزیز
          این اولین فنفیکشنی هست که من مینویسم و خوشحال میشم ازش حمایت کنید♥️
          N§LUV
          https://www.wattpad.com/story/391380421?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=darkbluexxx11

آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد
          
          صبر و آرام توانَد به منِ مسکین داد
          
          وان که گیسویِ تو را رسمِ تَطاول آموخت
          
          هم تواند کَرَمَش دادِ منِ غمگین داد
          
          من همان روز ز فرهاد طمع بُبریدم
          
          که عنانِ دلِ شیدا به لبِ شیرین داد
          
          گنجِ زر گر نَبُوَد، کُنجِ قناعت باقیست
          
          آن که آن داد به شاهان، به گدایان این داد
          
          خوش عروسیست جهان از رهِ صورت لیکن
          
          هر که پیوست بدو، عمرِ خودش کاوین داد
          
          بعد از این دستِ من و دامنِ سرو و لبِ جوی
          
          خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد
          
          
          عیدتون مبارک باشه 
          بهترین هارو براتون آرزو میکنم در کنار خانواده 

قلبم درد می‌کنه بچه ها :)
          من اصلا هیچجوری آروم نمیشم
          لیام من دیگه نیست
          داره دیوونم میکنه

سلام عزیزم وقتت بخیر، من آرا هستم و یکی دوتا چنل استری‌کیدز دارم، ما تصمیم گرفتیم با دوستام که اوناهم اونر چندتا چنل هستن یه چنل بازگردانی فیکشن بزنیم و به عنوان یه دایرکشنر سابق تصمیم گرفتیم با نویسنده های قدیمی ارتباط بگیریم، من بوسه رو خیلی وقته خوندم و عاشقشم، می‌خواستم بدونم شما به عنوان نویسنده داستان این اجازه رو بهمون میدید؟:)

@Louuuuuuuuu09876 خیلی دوس دارم. وقت کنم و ایده بیاد تو سرم حتما می‌نویسم 

میبینم که دارید از اول بوسه می‌خونید جاااااان عاشقتونم نینی خوناشامای من

حقیقتا من عاشق اون خوناشام کوچولوهایی هستم که از اول دارن دوباره بوسه رو میخونن... انقد قشنگید که اصلا وای ❤️

سلام بیبی خوناشامای من
          بوسه خوناشام بعد از سه سال و نود قسمت تمام شد ❤️
          مراقبش باشید.
          شب همگیتون بخیر دوستون دارم ممنون که با بوسه و من همراه بودید قلب های تپنده شیرین :)
          اچ

شما تصور کنید لویی داره از شدت خستگی و لذت بعد خون خوردن نفس نفس میزنه و هیولاش درحالیکه کمر و شونه هاشو نوازش میکنه به پروانه آبیش چی میگه؟  
          «بالهاتو باز کن عشق من... بالهایی که با خون من خیس شدن...»
          :)

https://www.wattpad.com/story/362175192
          سلام.. من یه فف لری رو شروع کردم و خوشحال میشم بهش سر بزنی