KIMEL200685

فصل جدید،با اسم start again،پارت اولش اپلود شد:)
          	امیدوارم ازش لذت ببرید دونه‌های برفم:)

LeeHaeEun

@KIMEL200685 پارت اول رو کیف کردم
Reply

lisa_224

وايي وايي
          خدايا شايد باورت نشه ولي اينقدر اين فصل پر از احساسات متنوعه كه از وقتي دارم ميخونم دارم يه ريز گريه ميكنم نمي دونم چرا واي واقعا حس خوبي از اين داستان ميگيريم انگا اصلا توي يه لول ديگس
          واقعا ممنون بابت اين داستاننن عاليههههههه

lisa_224

چرا اپ نميكني ديگه ترو خدا بقيشم بزار

lisa_224

شما عشقييي
Reply

KIMEL200685

@lisa_224 خدانکنه نازکم،عزیزدل منی،ببخشید واقعا
Reply

lisa_224

اييي من قربونت برممم اشكالي نداره شما باش فقط
Reply

REYY1389

https://www.wattpad.com/story/401785443?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=REYY1389
          سلام من به تازگی شروع کردم به آپ کردن فیکشنم توی واتپد... خوشحال میشم اگر حمایتم کنید
          کاپل:هیونلیکس و چانهو
          ژانر:مافیا، درام، رمنس، اسمات، امپرگ

koook_d

سلام چطوری فرشته ؟
          ببخشید بدون اجازه وارد مسیج بوردت شدم 
          واسه اولین بار دارم فیکی رو مینویسم که  نیاز به حمایتت داره 
          ژانر: عاشقانه | انگست| کلاسیک
          مکان: لندن، دهه‌ی ۶۰ میلادی
          کاپل : هیونلیکس & مینسونگ 
          
          در خیابون‌های خیسِ لندن،
          میون چراغ‌های گازی و بخار قهوه‌ی تلخ کافه ناتینگهام،
          قصه‌ای شروع می‌شه که کسی جرات نکرده حتی زمزمش‌کنه.
          این، داستانِ آدم‌هایی‌ِ که یاد گرفتن عشق رو پنهون کنن.
          نه چون نمی‌خوان… چون دنیا بلد نیست بفهمه.
          
          دفتر خاطرات من 
          قصه ی دوست داشتن نیست 
          قصه‌ی "اجازه نداشتن برای دوست‌داشتنه
          روایت روح‌هایی که توی هم غرق شدن، اما هر روز باید نقش غریبه‌ها رو بازی کنن.
          و با این‌که می‌دونن هر قدم به‌سمت هم، تاوان داره…بازم قدم برمی‌دارن.
          
          چون بعضی عشق‌ها، اون‌قدر زلال و بی‌نقاب‌ان که توی دنیای آلوده‌ی ما، اسمش می‌شه: گناه.
          
          و وسط همین تاریکی،
          یه پروانه‌ی آبی…
          تو بادهای لندن می‌رقصه،
          تا برسه به کسی که با نفس‌هاش زندگی می‌کنه.....
          
          ____
          «تو… پروانه‌ی آبیِ منی. حس می‌کنی؟ 
          دنیا، وقتی نیستی، تاریک‌تره… صداهاش خفه‌ می‌شن، انگار نبض لحظه‌هام وایمیسته. نمی‌دونی چه جنون آرومی داره اسم تو…وقتی با صدای خفه‌ توی گلو، توی دل شب، صدات می‌کنم. مثل کسی که تنها پناهش، نفس کشیدنه، حتی اگر اون نفس، درد باشه.
          پس نرو… حتی اگه دنیا این خواستن رو خط قرمز کشیده،
          حتی اگه هر قدم با تو، یه قدم به سقوط نزدیک‌تره…
          بمون. با من.
          تو تهِ این جهنمِ شیرین،
          چون تو شدی نفسی که اگه نباشه…
          هیچ هیونجینی باقی نمی‌مونه.»
          
          شاید  اون متنو بلند رو نخوندی ولی اگه خوندی و خوشت اومد  
          : (دفتر خاطرات من) رو بخون اگه دنبال چنین داستانی ❤️❤️
          
          https://www.wattpad.com/story/395995140?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=koook_d
          
          

Chanilla-Stay

سلام استی عزیز چطوری؟
          .
          عذر میخوام که اینجا پیام میزارم ولی.....
          این فیکشن اولین بچه منه میشه توی بزرگ شدنش بهم کمک کنی؟! :)
          .
          اگر حمایت میکنی از خدا میخوام یه بلیط کنسرت اسکیز از آسمون برات بباره ≧◡≦
          
          https://www.wattpad.com/story/393702754?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Chanilla-Stay