Manelios

سلام بر شما.
          	
          	به قول جان کیتینگ تو فیلم « انجمن شاعران مرده »،
          	Copre Diem!
          	که به زبان فارسی ما می‌شه دم را غنیمت بشمار، یا به اصطلاح از هر فرصتی استفاده‌ (ـی‌خوبی) بکن!
          	
          	اینجام که بگم می‌خوام از این ارتباط اجتماعی بینمون که هرچند به واسطه‌ی فیکشن‌های تخیلی این اپلیکیشن بوده، استفاده‌ی بهینه کنم و چیزهای خوبِ تاثیرگذار بشناسونم به کسایی که شاید اگر این واسطه نبود، هیچ‌وقت باهاشون هم‌کلام نمی‌شدم؛ پس حرفم اینه که بیاید محدود به هدفی که بابتش این برنامه رو دانلود و استفاده می‌کنیم، نباشیم؛ چونکه خوبی‌ها، متعلّق به تمام آدم‌های دنیاست و اما ممکنه دست‌تقدیر طوری بچرخه که شما نود و اندی سال عمر کنی و با بعضی خوبی‌ها آشنا نشی؛ اما ممکنه یه نفر بیاد و معرف چیزی بشه که درونیات ما رو سوقِ تسلی‌بخشی میده و این یه موهبته.
          	
          	خلاصه که از این به بعد در انتهای هر قسمت Mine، بی‌ربط به محتوای این قصه؛ بخشی به اسم Epilogue در اختیارتون قرار می‌گیره که من تو این بخش، بهتون چیزهای خوب و درست‌ُحسابی از دیدگاه شخصی‌م معرفی می‌کنم؛ مثل فیلم، کتاب، موسیقی، فعالیت و... [ با محوریت هنری- فرهنگی- اجتماعی که اگر این‌جور چیزها رو می‌پسندید، این بخش میاد و درست کنج قلبتون می‌نشینه.] که از نظرم می‌تونه مشابه آبی روان در خشکه‌زاری عمل کنه، حس خوبی بهمون بده، حالمون رو از حالتی که هست بهبودی ببخشه و یا پرتوی نوری بر افسردگی نهفته‌ و یا کسالت دائمی‌مون باشه، درست مثل تاثیری که رو خود من می‌ذاره و از ته قلبم امیدوارم که متقابلاً روی فرد دیگری هم!
          	
          	حالا شما اجازه دارید که استفاده کنید، اجازه دارید که استفاده هم نکنید.
          	من تنها با معرفی‌ش هم راضی از این بابتم که رسالت رو تمام کردم و خیالم راحته که اگر یک‌نفر هم بهره‌مند بشه، بسیار کافی و ارزشمنده!
          	
          	همین و در نهایت؛
          	امشب هم قسمت جدید Mine آپ میشه.
          	
          	| راستی؛
          	کلمه‌ی انگلیسی Epilogue ریشه‌ی یونانی / Epilogus / داره و به نتیجه و بخش پایانی داستان گفته می‌شه که در پرده‌ی پایانی نمایش‌نامه‌ها و داستان‌ها قرار می‌گیره و به طور معمول، نویسنده‌ی اثر در این بخش، مستقیم با مخاطب صحبت می‌کنه.|
          	
          	باشد که غم خجل شود از صبر قلبتان.

Manelios

سلام بر شما.
          
          به قول جان کیتینگ تو فیلم « انجمن شاعران مرده »،
          Copre Diem!
          که به زبان فارسی ما می‌شه دم را غنیمت بشمار، یا به اصطلاح از هر فرصتی استفاده‌ (ـی‌خوبی) بکن!
          
          اینجام که بگم می‌خوام از این ارتباط اجتماعی بینمون که هرچند به واسطه‌ی فیکشن‌های تخیلی این اپلیکیشن بوده، استفاده‌ی بهینه کنم و چیزهای خوبِ تاثیرگذار بشناسونم به کسایی که شاید اگر این واسطه نبود، هیچ‌وقت باهاشون هم‌کلام نمی‌شدم؛ پس حرفم اینه که بیاید محدود به هدفی که بابتش این برنامه رو دانلود و استفاده می‌کنیم، نباشیم؛ چونکه خوبی‌ها، متعلّق به تمام آدم‌های دنیاست و اما ممکنه دست‌تقدیر طوری بچرخه که شما نود و اندی سال عمر کنی و با بعضی خوبی‌ها آشنا نشی؛ اما ممکنه یه نفر بیاد و معرف چیزی بشه که درونیات ما رو سوقِ تسلی‌بخشی میده و این یه موهبته.
          
          خلاصه که از این به بعد در انتهای هر قسمت Mine، بی‌ربط به محتوای این قصه؛ بخشی به اسم Epilogue در اختیارتون قرار می‌گیره که من تو این بخش، بهتون چیزهای خوب و درست‌ُحسابی از دیدگاه شخصی‌م معرفی می‌کنم؛ مثل فیلم، کتاب، موسیقی، فعالیت و... [ با محوریت هنری- فرهنگی- اجتماعی که اگر این‌جور چیزها رو می‌پسندید، این بخش میاد و درست کنج قلبتون می‌نشینه.] که از نظرم می‌تونه مشابه آبی روان در خشکه‌زاری عمل کنه، حس خوبی بهمون بده، حالمون رو از حالتی که هست بهبودی ببخشه و یا پرتوی نوری بر افسردگی نهفته‌ و یا کسالت دائمی‌مون باشه، درست مثل تاثیری که رو خود من می‌ذاره و از ته قلبم امیدوارم که متقابلاً روی فرد دیگری هم!
          
          حالا شما اجازه دارید که استفاده کنید، اجازه دارید که استفاده هم نکنید.
          من تنها با معرفی‌ش هم راضی از این بابتم که رسالت رو تمام کردم و خیالم راحته که اگر یک‌نفر هم بهره‌مند بشه، بسیار کافی و ارزشمنده!
          
          همین و در نهایت؛
          امشب هم قسمت جدید Mine آپ میشه.
          
          | راستی؛
          کلمه‌ی انگلیسی Epilogue ریشه‌ی یونانی / Epilogus / داره و به نتیجه و بخش پایانی داستان گفته می‌شه که در پرده‌ی پایانی نمایش‌نامه‌ها و داستان‌ها قرار می‌گیره و به طور معمول، نویسنده‌ی اثر در این بخش، مستقیم با مخاطب صحبت می‌کنه.|
          
          باشد که غم خجل شود از صبر قلبتان.

yassssskooook

عزیزم، تا این‌جا از خوندن قلم و احساست 
          خیلی لذت بردم.♡♡♡

yassssskooook

@Manelios بوسه روی موهاتون.♡♡♡
Reply

Manelios

@yassssskooook
            بوسه بر چشم‌های ناز شما♥︎
Reply

Manelios

خود کتابچه و مقدمه‌ی |✨️Nadeleine | تقدیم شد.
          یه مینی‌ناول گرم و زیتونی که تو قسمت‌های کوتاهی آپ میشه.
          امیدوارم بتونید باهاش ارتباط بگیرید.
          
          https://www.wattpad.com/story/375665700?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Manelios

Blue__siide

خیلی وقت پیش یکی تو تلگرام برام ممنوعه رو فرستاد و من بعد از خوندنش‌ وقتی به خودم اومدم، دیدم کل فیک رو شات گرفتم:)
          خودت میدونی‌ چقدر خوب مینویسی؟ البته... چون من اولین کسی نیستم که اینو بهت میگه!
          برای طوری که ممنوعه غم داشت، میخوام تا آخر عمرم وقتی یادش میفتم گریه کنم:)
          بوس رو نوک انگشتای‌ رقصنده و بی نظیرت...

Manelios

@Blue__siide
            چشم شما سلامت عزیزدل‌.
            ممنونم که مخاطب ممنوعه شدی‌.
Reply

Fatima97abs

یا پنج تن...این چی بود من خوندم..چیکااااار کردی با منننن
          اصن من به درک با این بچه چه کردی تو لی‌لییییییی
          پشمااااااااام بابااااا..واقعا میگم لی‌لی این غیرمنتظره ترین و غیرقابل پیشبینی ترین پایان بندی بود که فصل یک ماین میتونس داشته باشه فکم افتاده بخدا
          یه هفته منتظرش بودم شب از سردرد و تهوع نتونستم بخونم فقط خوابیدم، صبح ساعت ۵ پاشدم دیدم آپ شده تو کونم عروسی شد، خدااا شاهده تا ۷صبح داشتم میخوندمش دوسااعت تموم طول کشید یدونه پارتو بخونم، اینجوریکه یه پاراگرافو میخوندم سیر نمیشدم برمیگشتم از اول میخوندم اکلیل بالا میاوردم بعد از اول هی دوباره از اول (و پلان آخر اکلیل‌هارو از دماغ بالا آوردم ممنون:)))

Manelios

@Fatima97abs
            سرنوشت اینطور براشون خواسته دیگه قشنگ دل.
Reply

Fatima97abs

لی‌لیِ قشنگم سلام؛ احوالت چطوره؟خوبی جانِ دلم؟؟لی‌لی گفتی یه هفته..امروز دو هفته تموم شد...مثه دل من که از انتظارش تموم شد..

Manelios

@Fatima97abs
            آپ شده جانم، یه رفرش صفحه انجام بده.
Reply

Fatima97abs

@Fatima97abs خداقوت عزیز دل خسته نباشی؛ داری میگی پارت شونزده آپ شده؟؟چرا نیس واس من پس:((
Reply

Manelios

@Fatima97abs
            سلام نباتکم، درگیر امتحانات بودم این مدت؛ تقدیم شد اما.
Reply

stkarmy

یه جا پرسیده بودی چرا ممنوعه رو دنبال میکنیم
          من دنبالش کردم با این امید که انتهای این قصه کسی که 
          بی وجدانیِ این زندگی رو ترک میکنه کوک باشه تا با تمام وجودم حس کنم عمق نافرجام درد کشیدن تهیونگ رو 
          ولی باز هم این جونگکوک بود که محکوم شد به موندن و مرده زندگی کردن
          من نمیگم که ممنوعه بد بود اتفاقا تبحر تو رو در باز آفرینی احساسات به خصوص درد رو نشون میده که اینطور ذهنم درگیرش شده و با وجود نزدیکی کنکور درس هامو فراموش کردم و کمتر از چهل و هشت ساعت بی وقفه کلمات  این دنیای پر رنج رو دنبال کردم تا زودتر تموم بشه چون نمیتونستم تحمل کنم سنگینی حضورش رو در صورتی که خوندنش بیشتر طول بکشه.. این فقط یه فیکشن بود ولی میدونم قراره بشه یه لکه تاریک توی قلبم
          شاید فکر کنی اغراق میکنم ولی این برای خودم ثابت شده با وجود اشک هایی که همین الان صورتمو خیس کردن در صورتی که غالبا گریه نمیکنم
          و تنها ی تنها زمانی میتونستم خودم رو به ادامه دادنش وادار کنم که به یاد می آوردم این واقعی نیست و پسر های من الان در زادگاه خودشون مشغول گذروندن خدمت سربازی شون هستن به دور از تمام این نا زیبایی ها
          در پایان فقط میخوام بگم متاسفم ولی کاش نمیخوندمش ...اگه قراره اسمش همراه با انرژی منفی توی خاطرم بیاد ... اگه سعی می کنم کاملا فراموشش کنم
          ولی امید دارم که یه روز روایت های شیرین تری درباره تهکوک عزیزم از از این قلم بی نظیر برام بازگو بشه✨️

Manelios

@stkarmy
            به قطعیت که همینطوره.
            فقط قصه بود... قصه. غمگین، دلگیر، تیره، نادنج و هرچیزی... اما در نهایت زاده‌ی یه ذهن بوده؛ پس قلبت آروم.
            ممنونم از زمانی که صرف کردی زیبای من، تنت سلامت.
Reply

stkarmy

من نمیدونم این رو میخونی یا نه ولی نیاز دارم این نحسی که تو وجودم رشد کرده رو یه جوری خالی کنم
          متاسفم که اینو میگم ولی من دوستش نداشتم
          میگم چرا 
          همه چیز اینجا بی رحمانه ناعدالتی رو فریاد میزد و شخصیت تهیونگ به شدت مورد ناراحتی من بود 
          من قسمتی که توی دنیای موازی اتفاق افتاد رو نخوندم چون چه فرقی میکنه در هر صورت این فقط یه تصوره نه واقعیت 
          واقعیتی که تهش این کاراکتر تهیونگ بود که باید با غم برای همیشه از دست دادن کنار میومد چون از نظرم از اول شروع تمام این درد ها تقصیر خودش بود اون عاشق جونگکوک بود و وقتی که دید جونگکوک این قدر عاجزانه میخواد کنار خودش نگهش داره نباید طوری رفتار می کرده که حس نا امنی و نا کافی بودن به اون پسر دست بده که تهش منجر بشه به محتاج غریبه های بی رحم شدن برای یادگرفتن اینکه چطور یه معشوقه بی نقص باشه 
          گذشت و من باز نفهمیدم دلیل سردی تهیونگ با جونگکوک رو بعد از غیبت چند ساله اش در صورتی که اینقدر بی تاب دیدن اون پسر بود در صورتی که اینقدر اون پسر رو شکسته بود 
          تهیونگ مظلوم بود ولی در عین حال گنه کار هم خودش بود اما جونگکوک این وسط بی گناه بود و بی رحمانه قربانی شد

Manelios

@stkarmy
            
            ای وایِ من، نه جانم، چه عصبانیتی؟ چون جواب دادن به نظرات بلند بالا نیاز به تمرکزم داره، گاهی دیرتر می‌خونم.
            می‌فهمم، این هم هست شاید.
            اگر تناسخی باشه، قسمتشون میشه حتماً، دو Special Part آخر هم می‌خواد دنیای موازی رو بهتر و مقبول‌تر نشون بده و خلاصه به هر تئوری‌ای چنگ زدیم کمی شادتر به پایان برسن بلکه.
Reply

stkarmy

@stkarmy بالاخره جواب دادی میدونی این چند روز که گذشت حس می کردم خوندی که چی نوشتم ولی عصبانی شدی و جواب ندادی ☺️
            من متوجه ختلالی که تهیونگ بهش مبتلا بود شدم ولی کنجکاویم از این بود که با وجود اون بیماری هم میتونست با جونگکوک مهربون تر باشه رفتار ته صرفا جوری بود که تنفر ازش ساطع می شد و این واقعا درد آور بود
            در هر حال با گذشت چند روز غمش برام کهنه تر شده ولی همونطور که گفتم مطمئنم فراموش نشدنیه درست مثل رقابت منچستر و کسی برای دوست داشتن ..
            این دوتا کلکسیون درد های دنیای ادبیات من رو تشکیل می دادن که حالا ممنوعه هم بهش اضافه شده 
            همشون عجیب برام ناراحت کننده بودن و با اینکه یه گوشه از ذهنمو همیشگی مال خودشون کردن سعی میکنم از مرور جزئیاتشون خودداری کنم 
            حالا بگذریم از همه این ها این که این فقط یه فیکشن بود رو قبلا هم گفتم ولی توی دنیای ممنوعه با تمام قلب و وجودم امیدوارم اگر زندگی بعدی نسیب تهکوک داستانِ مون شد بشه شبیه داستان های عاشقانه فلافی ای که همه اون ها رو لوس و کلیشه ای خطاب میکنن 
            به نظرم واقعا دنیا و خداشون یه همچین زندگی رو بهشون بدهکاره
Reply