چون پیامای قبلی رو پاک کرده بودم جوابی که دادی رو نتونستم پیدا کنم!
حقیقتا اون دوستمون خودش اومد گفت موگه خوبه و خودش بعدش گفت که چه اتفاقی قراره بیوفته و من اصلا از اسپویل خوشم نمیاد و نتیجه این شد با این اوصاف خوندنش با ذوق کور شده به درد نمیخوره.
جیسونگ میمیره!؟ اگه اینه تهش نخونم اگه اینجوری نیست اد کرده بودم قبلا ریدینگ لیست ، میخونمش :/ چون اسپویل این بود...
سلام قشنگم ببخشید بدن اجازه وارد مسیج بردت شدم
ژانر: عاشقانه | انگست| کلاسیک
مکان: لندن، دههی ۶۰ میلادی
کاپل : هیونلیکس & مینسونگ
_______
دفتر خاطرات من
لندن ۱۹۶۷… جایی که عشق و غرور، دوستی و خیانت، همه توی خیابونهای خیس و کافههای دودی شهر به هم گره میخورن.
این فقط یک داستان عاشقانه نیست… روایتیه از احساسات عمیق، انتخابهای سخت و آدمهایی که تا آخر توی ذهنت میمونن.
_____
«تو… پروانهی آبیِ منی. حس میکنی؟
دنیا، وقتی نیستی، تاریکتره… صداهاش خفه میشن، انگار نبض لحظههام وایمیسته. نمیدونی چه جنون آرومی داره اسم تو…وقتی با صدای خفه توی گلو، توی دل شب، صدات میکنم. مثل کسی که تنها پناهش، نفس کشیدنه، حتی اگر اون نفس، درد باشه.
پس نرو… حتی اگه دنیا این خواستن رو خط قرمز کشیده،
حتی اگه هر قدم با تو، یه قدم به سقوط نزدیکتره…
بمون. با من.
تو تهِ این جهنمِ شیرین،
چون تو شدی نفسی که اگه نباشه…
هیچ هیونجینی باقی نمیمونه.»
شاید اون متنو بلند رو نخوندی ولی اگه خوندی و خوشت اومد
: (دفتر خاطرات من) رو بخون اگه دنبال چنین داستانی ❤️❤️
https://www.wattpad.com/story/395995140?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=koook_d