MiyunaBBH
مهربونا سلام ؛) تزلزل تبعیدگاه ماه به پایان رسید و حالا اگه منتظرش بودید، اونم منتظر شماست تا برید و بخونید. یه فیک دیگه رفت تا بشه خاطره. جایی توی کتابخونه شاید نداشته باشه اما امیدوارم شده حتی یک خطش رو حاشیهی یه برگه بنويسید تا ازش یادگار بمونه... ^~^ نوشتن تزلزل تبعیدگاه ماه متفاوت و خاص بود. از جنس و موادی بود که من تا حالا باهاشون سر و کاری نداشتم. برای قلب من یه عصر رنسانس بود... روایت داستان ساحر آتش و جادوگر، نوشتن دفتری از خاطراتی که با هم دارن و داشتن، فقط برای برای شما بود... امیدوارم از خوندنش لذت ببرید. با توصیفات و کلمات همراه بشید و به درون جهانزیرین کشیده بشید. میزل ازتون استقبال کنه و سوار بر اژدها، از بالای تمام اقلیمها رد بشید. آبشارهای آتشین جنگل همیشه پاییزی رو ببینید و نوای آواز چنگی که از دور میاد رو بشنوید... تو سرزمین الفهای نور و آنرا، دنبال زیباییای که دوست ندارید زشتیش رو ببینید بگردید و اگه گوی پیشگویی چیزی بهتون نشون داد، بدونید این شمایید که تعیین میکنید رخ بده یا نه... نذارید چیزی شما رو به نیست شدن و فقدان چیزهایی برسونه که دوستشون دارید. نذارید لبخندهاتون هیچی بشه و وقتی به خودتون بیاید که زیبایی برای خندههاتون ندارید... با پوچی بجنگید و مراقب و دوست خودتون باشید... با خودتون مهربون باشید... لطفا؛)
hmary81
@MiyunaBBH مرسی که داستانهای به یاد موندنی و زیبایی مینویسی ❤️ تو هم از خودت مراقبت کن نویسندهی عزیز ممنون بهخاطر لطف و مهربونی همیشگیت با خوانندههای داستان
•
Reply