⭒𝕄𝕀𝕐𝕌ℕ𝔸 ⊹
چشمهای تو شب...
نگاهم که میکنی...
حس میکنم روی بال یه پروانه، آسمون تاریکی رو که ستارهها رو به تن کرده تماشا میکنم...
همونقدر آشوبگر...
همونقدر نرم...
همونقدر روحنواز...
همونقدر متعلق به تو!..
شاید نشه در رو به روی غم بست ولی میشه پنجره رو برای شادی باز کرد...من میخوام اون شادی یهویی بشم که شیشه رو میشکنه و میپره تو!
من میونام. عاشقانههای شیرین و عمیق مینویسم. از غم فرار میکنم و زندگی رو از نگاه بقیه دوست دارم.
︶࿙࿚︶ ୨⋮୧ ࿙࿚ ྀི ࿙࿚ ୨⋮୧ ︶࿙࿚︶
(꒱ ≛ دو تا چیز از نفس کشیدن واجبتره...تعهد...تأمل! پس لطفا قبل از سوءاستفاده از کارهام و شکستن قلبم به انسانیت متعهد باشید و تأمل کنید روی زشتی کارتون! من خودم هم متعهدم به منظم نوشتن و قبل از هرکاری تأمل میکنم روی حال شما وقتی که بیبرنامه و بد قول بشم.꒰)
- کاخ آورپاین، سرداب سوگ قبل از ورودی سیاهچال فراموشی گرفتهها
- JoinedJuly 22, 2021
Sign up to join the largest storytelling community
or
من حواسم بود فیک نیکتوفیلیا آپ نکردم. میخوام اجازه بدید برای دو هفتهی دیگه هم آپ نکنم. نمیدونم شاید منصرف شدم و انجامش دادم. هفتهی پیش به خودم گفتم هفتهی بعد با جبرانی براتون آپ میکنم و امروز ه...View all Conversations
Stories by Miyuna
- 10 Published Stories
Nyctophilia
9.2K
2.2K
42
به قدری دور از رودخانهی سن و به قدری بالاتر از سطح شهر که بشه ایفل رو درحال چشمک زدن دید، ویلای شیشهای موسی...
The weakening of the exile of the...
10.5K
2.5K
42
میشه با همهچی جنگید؟! آره یا نه؟! با چه چیزهایی نمیشه جنگید؟! ترس؟! حس پوچی؟! عشق؟! چطور میشه چیزی که نمیشه...
Everyday life is a chosen love
239
74
3
روزمرگی عشق انتخابی
اجبار لحظات تنهایی
رنگ پریدگی صورت لبخند
شبگردی اشک تو کوچههای خواب
پیری چروک امید
وارو...
8 Reading Lists
- Reading List
- 9 Stories
- Reading List
- 3 Stories