قم بالتسجيل كي تنضم إلى أكبر مجتمع لرواية القصص
أو
قصة بقلم pariya
- 1 قصة منشورة
LOVE
1.7K
235
17
نگاه ترلان به صورت هلیا ماند...خیره به تک تک اجزای صورتش...قطرات عرق روی سر صورتش نشستند(باورش نمیشد که خودش...