Parmi_da

نزدیک به هفته بود که اکانت واتپدم پریده بود ، نه می‌تونستم کامنت بزارم نه می‌تونستم ووت بدم نه فالو و نه هیچیه دیگه ، حتی صفحه اصلی رو برام بالا نمی‌آورد اما می‌تونستم ادامه داستانمو بخونم ، تقریباً داشتم سکته میکردم . هرکاری میکردم درست نمیشد اول اومدم بی توجه باشم اما دیدم نه اصلا هیچ‌کار نمیتونم بکنم ، دست به خشتک( خیلی معذرت میخواهم) ددی شدم گفتم جان من درستش کن اینو ، من کلا داستان زیاد دارم با واتپد و همیشه پدرجان به کمکم میاد .
          	خلاصه که گفتم اینو‌ درستش کن اونم یکم بالا پایین کرد و اینا ، گفت باید از اکانتت خارج شی ‌. به هزار بسملاه خارج شدیم و دوباره وارد شدیم دیدیم که آوردددد آنقدر خوشحال شدم گفتم خداروشکر زحمات چند سالم به باد نرفت ، مامانم یه نگاه بهم کرد گفت زحمات ؟ خاکبرسرت چه زحماتی . حالا اینا مهم نیست ، الان خوشحالم که اکانتمو دارممم ، اما چند تا از قفسه های کتاب خونه ام گم شده و من ناراحت فیکشن های که از دست دادمم .

Parmi_da

نزدیک به هفته بود که اکانت واتپدم پریده بود ، نه می‌تونستم کامنت بزارم نه می‌تونستم ووت بدم نه فالو و نه هیچیه دیگه ، حتی صفحه اصلی رو برام بالا نمی‌آورد اما می‌تونستم ادامه داستانمو بخونم ، تقریباً داشتم سکته میکردم . هرکاری میکردم درست نمیشد اول اومدم بی توجه باشم اما دیدم نه اصلا هیچ‌کار نمیتونم بکنم ، دست به خشتک( خیلی معذرت میخواهم) ددی شدم گفتم جان من درستش کن اینو ، من کلا داستان زیاد دارم با واتپد و همیشه پدرجان به کمکم میاد .
          خلاصه که گفتم اینو‌ درستش کن اونم یکم بالا پایین کرد و اینا ، گفت باید از اکانتت خارج شی ‌. به هزار بسملاه خارج شدیم و دوباره وارد شدیم دیدیم که آوردددد آنقدر خوشحال شدم گفتم خداروشکر زحمات چند سالم به باد نرفت ، مامانم یه نگاه بهم کرد گفت زحمات ؟ خاکبرسرت چه زحماتی . حالا اینا مهم نیست ، الان خوشحالم که اکانتمو دارممم ، اما چند تا از قفسه های کتاب خونه ام گم شده و من ناراحت فیکشن های که از دست دادمم .

Evil_Queens3

از یک چیز مطمئنم؛ شاید اسمش رو بذاری خود شیفتگی، اما من فقط برای مهارت های خودم و وقت شما ارزش قائلم. میدونم بچم قراره دلت رو ببره پس بهش سر بزن. دیدن اسم اکانتت توی جمعمون خوشحالم میکنه. بعد از خوندن این فیک حس های زیادی سراغت میاد اما قطعا پشیمونی یکی از اونا نیست!
          I think you'd like this story: " " by Evil_Queens3 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/373528674?utm_source=android&utm_medium=org.thunderdog.challegram&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Evil_Queens3

Helen_writter

سلام ارمی نمیشه رمان منم بخونی 
          کسی به رمان های من اهمیت نمیده خیلی دارم تلاش میکنم این کارو کنار نزارم 
          ولی خب منم دوست دارم مثل بقیه نویسنده ها باشم همه نسبت به رمانم انتقاداتی 
          داشته باشن 
          https://www.wattpad.com/story/375275317?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Helen_writter

silver__pen

سلام وقت بخیر ببخشید که بی اجازه وارد مسیج بردت شدم ♡
          اگه از فیکشنای کلاسیک و هیجانی ویکوک خوشت میاد ممنون میشم یه سری به فیکشنم بزنی و ازش حمایت کنی♡>
          
          _اینکه عاشق پدرخوانده ام باشم مثل موجیه که به ساحل میرسه اما نابود میشه
          https://www.wattpad.com/story/371536904?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=silver__pen

dory_01E

اونی

Parmi_da

@dory_01E *بوس بوس 
Reply

dory_01E

@Parmi_da 
            اجی فقط کافیه تمام احساساتتو داخل کتاب بریزی عالی میشه اگه کمک خواستی من هستم 
            گریه نکن منم گریه میکنماااااا
Reply

Parmi_da

@dory_01E ولی هنوز دربارش مطمعن نیستم * اشک 
            احساس میکنم هنوز جای کار داره ولی دلم نمیاد پاکش کنم چون دارم باهاش زندگی میکنم 
            در کل احساس میکنم نمیتونم خوب احساسات رو نشون بدم ولی بازم دوسش دارم * نگاه بقض الود 
Reply

Dreamer066

سلام قشنگم :)♡ مطمئین نیستم به این ژانر علاقه داشته باشی اما من به تازگی یک مجموعه مافیایی-عاشقانه رو شروع کردم و خیلی خیلی خوشحال میشم اگه بهش یه شانس بدی>.<♥︎
          البته که لازم به ذکره این کتاب فن فیک نیست تمامی کرکترها متعلق به خودم هستند.
          Genre: Romance, smut, BDSM, mafia
          https://www.wattpad.com/story/347461429
          اقتباسی از واقعیت.

Dreamer066

@Parmi_da ممنونم ^^♡
Reply

Parmi_da

@Dreamer066 حتما بهش سر میزنم 
Reply